© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                     ابوالثور دفتر شعر محمد شاه فرهود
                          حماسه ای در دفاع از آزادی های فراگیر وبی دروغ


ما هنوز در شناخت درد وطن خود، در مرحله نازل وسافل حسی قرار داریم و چنین شناختی بطور قطع بیرونی وسطحی می باشدو در این سی سال اخیر که مصادف با غلیان غلیظ ترین احساسات بهیمی ما بود هزارن سرافراشته زیرتیغ جماعتی خون آشام وکژاندیش رفت تا مگر زمینه ورود مردم ما به عصر جدید فراهم گرددـ همان عصری که به قول مبشرانش عدل داد ، رفاه فردی و اجتماعی عام می شود و حق به حقدار می رسد اما در عوض ، جز لفظ ووعده های میان تهی، وسراب و دارچوب وغل وزنجیر وتیل داغ وقین وفانه وزندان های هفت لا وهفت در بند چیز دیگری نصیب مردم نشد.
یکی از کسانی که مصایب آن دوران کاذب و دروغین را با رگ رگ جانش لمس کرده است جناب محمد شاه فرهود می باشد.
تا جایی که صاحب این قلم مجال و اقبال مطالعه مقالات آقای فرهود را درسایت انترنتی «زندگی» داشته است بی تردید و تعارف در یافته است که آن دانشمند بلند نظر یکی از پیشگامان طرح و تفسیر مباحث فلسفی می باشد و احاطه وسیعی بر فلسفه قدیم و جدید دارد و شاید کمترکسی در جامعه روشنفکری ما دقایق و رموز نظریات صاحب نظران دنیای معاصررا چنان موشگافی بر کشیده باشد.
در ضمن جناب فرهود در مقالاتی ممتع وارزشمند به اثبات رسانیده که علم عروض رانیکو می داند و قواعدش را بسیار به جا در آثار منظوم و اشعارش بکار بسته است.
جناب آقای ناصر نجفی منتقد و پژوهنده سرشناس ایرانی در یک برسی منصفانه ودقیق در باب « ابوالثور» دفتر شعر جناب فرهود چنین آورده است:
او با قریحه است ودستی پخته در نوشتار دارد. از ساده گویی تا خیال پردازانه نویسی را خوب می داند. از نمادگرایی تا کابوس نگاری را هم.........
او به سرعت می شگفد واز ژرفا در حال بالیدن است وبه احتمال زیادی بزودی رهبر ارکستر گسترده ای از تنوع ،لحنی وتفاوت گفتمانی را به عهده خواهد گرفت و منصف سمفونی های دلنشین در عرصه سخن های متفاوت خواهد شد....
در بحت های دراز دامنی که داشتیم دانستم که او جوان فرهیخته و شکنجه دیده ای است. فلسفه خوانده واز پیشاسقراطیان «سرچشمه فلسفه» تا فلسفه معاصر را می شناسد و به فلسفه زمان ما علاقه وافری دارد......
از فیلسوفان زبانی «وینگشتاین »،«هایدگر»،«دریدا »و«ولیوتار » را خوب خوانده وبا یکی از بنیان افگنان دوران ما یعنی کارل مارکس آشنایی بسیار دارد.
نگارنده این سطور از تمام شعر های مندرج در مجموعه «ابوالثور» با تمام وجود لذت و فیض برده است و همه را درچکاد آثار منظوم معاصر ما یافته است.
این دفتر کم نظیر شعر در اکتوبر 1386 به زیور طبع آراسته شده ودر نخستین صفحه آن چنین آمده است: اهدا به هفتاد هزار حماسه و هفتادهزار سخن کزپشت پنجره تابید و رفت وماند.
در موخره کتاب چنین میخوانیم :
فرهود در 1960 میلادی چشم به دنیای زندانبار هستی کشوده است.قریب به بیست سال بعداز تولد ، سرطان 1359 جولای 1980 مانند هزاران انسان پرخاشگر دگر، به زندان سیاسی پلچرخی می رود وتا ثور 1371 (اپریل 1992) به جرم نه گفتن به اشغال و کودتا در پشت میله های پلچرخی می ماند.
« ابوالثور » شاید بطور غیر مستقیم نتیجه حسی ودریافتی تجربه ی 12 ساله شکنجه 12 سال درد 12 سال توهین ،12 سال تجرید باشد.
دین قلم وقدم جناب فرهود شاعر دروندار سربلند زمانه ما به همین مختصر ادا نمی شود. باشد که از او بازهم آثاری چنین گرانسنگ وگران ارج بخوانیم و آن عزیز را چنانکه باید دریابیم.




           

 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول