© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 
نصیرمهرین



                                    به زبان ها احترام بگذاریم

                                    ( در حاشیۀ کار وزیر فرهنگ . . .)




پس ازدریافت تصویری ازسیمای اجتماعی وسیاسی افغانستان ، میشود آن را جامعه شکسته وفروریخته نیز نامید. زیرا این نشانی در جبین تمامی ابعاد آن مشهود است .
دردیدار تاریخی اش ،این شکسته گی ها وفروریختگی ها را ؛ نخست ، در بنیاد های آن ساختار های میابیم که متناسب به سلیقه های حکومتگری ، حاکمیت های پیشین معرف آن بوده اند . دور نمی رویم ، از بیش از سه دهه مثال میاوریم .
ازسردارمحمد داؤد خان تا تحریک اسلامی طالبان ، ایجاد شکست وریخت وناکامی برای ایجاد گری ، حتا ایجاد نهادها برتهدابی آمیخته ازاجساد وخون رخساره اصلی را تشکیل داد ه است .
درین عملیه ، شالوده های اقتصادی ، شیوه ها وروابط ومناسبات تولیدی ، دادو ستدهای فرهنگی ، مناسبات ملیتی وقومی وهر آنچه را که بدان نگاه کنیم ، شکسته میابیم .
واگر حالات روانی جامعه نیز دیده شود ، در آن گستره نیز با توجه به حال واحوال زار مردم ، توده های ازدل شکستگان را هم خواهیم یافت .
در کنار این شکست وریخت ؛ اجزای تازه ظهور یافته را میابیم .
اجزای را که در زمان حاکمیت دیگران ، خود را محکوم به خاموشی وتحقیر وتوهین وبی زمینه گی یافته بود . نه در حوزه ملیتی ، بلکه در حوزه جنسی ونگارشی ، چون نوشتن وانتشار مدارک پنهان مانده ، نیز آن را شاهد بوده ایم . . .
اما پس ازتصمیم حمله به افغانستان ، دور کردن تحریک اسلامی طالبان و درواقع شکستاندن نظامی که منافع بن لادن وگروهش را با منافع دولت پاکستان گره زده بود ؛ دست زور وقدرت نیروی جدید وارد میدان شده ، نشانما داد که درپی ایجاد نهادی است که برای بستن وبکار اندازی ماشین دولتی امکانات داخل افغانستان وجهان را نیز هماهنگ تواند ساخت .
معرفی چهره اش در افغانستان زیرنام بازسازی بعمل آمد . اما نیک آگاه هستیم که ازسرآغازادعا وکاربرای چنان روندی ،حامل ابهام زده گی ، سوال برانگیزی ، ناباوری ، بی اطمینانی وبی اعتمادی ؛ تصامیم و کارکردهای روزمره را همراهی کرده است .
شایدبتوان گفت که آشکارا شدن اجزای چنان محموله که باغلبه نیات سؤ همراه بوده است ، اسباب موجبه دوری گزینی از مشارکت وتبارز جدایی اجزا ومنجمله اجزا متشکله افغانستان راعیانتر ساخت .
درپی اندیشیدن به علل بیشتر ،میتوان دید که آن همه شکست وریخت ، درسی را در سطح فراگیری از پیشینه ها در گوش کارگزاران جدید نیاویخته است ؛ و چشم وگوش آنها از آن همه علل وعوامل فروپاشیده گی جامعه چیزی ندیده ونشنیده است .
متوجه هستیم که بهتر است این بحث فراخ دامن را درزمینه های مشخص دنبال شود .
اما نمونه یی از بی توجه ای ودر واقع بی مسئولیتی که در تقابل با نیات وآرزوهای درس گیرنده از آن رویداد های چند دهه است ، در بلند کردن سر تکبر وجهل وزیراطلاعات وفرهنگ دولت اسلامی افغانستان نمایش خود را داد.
وزیر به ولایت بلخ مکتوب میفرستد تاچند تن را تنبیه کنند که داشگاه ودانشکده گفته ونوشته؛ واز کلمات "بیگانه" کار گرفته اند . واین تنبیه برطرفی از کار وجزای تأدیه پول نقد توجیه قانونی ! دارد . وبه آن نیز بسنده نتوانسته است . از چماق میسر وهر لحظه مقدور " مخالف اصول ملی واسلامی " مدد جسته است .
نگارنده نه به منظور گریز از ارایه استدلال بلکه بدلیل موجودیت انبوهی از سخن درین زمینه در عجب هستم که دربرابر چنان آدمی با این سطح وسویه آیا بازهم نوشت ؟
در عوض دلم میخواهد بنویسم که ، وقتی آدمی مانند کریم خرم ، از طرف رئیس دولت اسلامی افغانستان حامد کرزی ، وزیر امور فرهنگی یک جامعه، آن هم جامعۀ متلاشی شده تعیین می شود ، واین آدم از تاریخ وفرهنگ کشورخویش چیزی نمیداند ؛ بهتر نیست چشمی به آن مقام بالا وبالاتران بیندازیم ونیات آنها را بیابیم ؟ زیرا دور ازاحتمال است که در زیر کاسه شیطنت آمیز سیاسی ، نیم کاسه زهر آلود دیگری پنهان نباشد.
بدیگرسخن آب از آن بالا ها پاکی خود را از دست دا ده است .
ورنه باید شخصی درچنان مقام میدانست که واژه های دانشگاه و دانشکده برای زبان فارسی ، یا فارسی دری یا دری ویاپارسی بیگانه نیستند .
امابرعلاوه مشکلات معرفتی وانگیزه های جهل آمیز که با منظور دنبال کردن هدف محافظت شکست وریخت از طرف وزیر، سربیرون میاورند، تأثر آفرینی دیگری نیز درکاراست : وزیر نمی داند که این واژه ها چه ربطی به ضدیت با اسلام دارند .؟
مشهور است که وزیر به عوض نام رسای فرهنگستان ، نام " گالری " را دستور داده است .ایا کسی در آن دور وبر جناب کرزی در همین سطح هم نخواهند بود تا با استفاده از استدلال سخیف خود وزیر به او یاد آوری کنند که کجای " گالری" ملی واسلامی است ؟
واگر میدانند ، لب فروبستن و خاموشی برای حفظ مقام را ترجیح داده اند ؟ درینصورت باردیگر شرم شان باد !
*
برای درست اندیشیدن به نیاز های جامعه دردمند ما عاقلانه ، روشنفکرانه وخرد آمیز این تواند باشد که همه اجزای ملیتی وفرهنگی ، احترام را سر آغاز حرکت خویش قرار بدهند . سانسور زبان ویا اتخاذ شیوه های قوم ستیزانه که توهین وتحقیر زبانی ، یکی از ابعاد تعفن آمیز آن است ، دردهای پیشینه وشکسته گی افغانستان رابیشتر میکند. خردمندانه آن است که قلمزنان ودست اندرکاران امور اکادمیک وفرهنگی در راه کاربرد واژه های ز بانی خویش احساس محدودیت نکنند . هر زبانی به رشد خویش محتاج ونیازمند است . زبان ها در افغانستان بیش از همه به این رشد نیاز دارند . نباید وضع یک واژه برای یک زبان ، پیام آورظالمانه از میان برداشتن واژه های زبان دیگرباشد .
رشد زبانها با رعایت فرهنگ احترام ومرزبندی با سیاست های غلط فرهنگی یی پیشینه ، در ایجاد روحیه همبستگی ، مشارکت ودر نهایت درتکمیل همیاری وهمسویی کمک میکند .
اگر واژه های زبان فارسی را که در ایران بکار می برند ، در افغانستان سانسور کنیم ، معنی اش این نیز است که در نهایت زبان فارسی را باید سانسور کرد .
با توجه به این حرفها وبا آن چه در آغاز گفتیم ،مداوای زخم دیرین فروپاشیده گی ویا نگهداشت آن به رعایت این ویا آن راه مربوط است . وجود اشخاص فاقد احساس مسؤلیت، مانند کریم خرم بار تشدید تشنج را بردوش حمل خواهند کرد .


 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول