© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واسع بهادری
 

 

                                          عاقبت روزنامه نگاری هم بخیر !



چندی پیش در سایت" کابل ناته " که تحت نظر دوست عزیز وزحمت کش ما اقای ایشرداس نشرمیشود،مطلبی راتحت عنوان «خونین ترین سال برای روزنامه نگاران » خواندم. درآنجا این هم نوشته شده بود که " یگانه منبع تمویل کننده مطبوعات افغانستان ، ارگان ها ومؤسسات دولتی هستند که اول با حمایت آنهایک نشریه آغاز به کار می کند امادرادامه از نشر باز میماند ."
دلم را غمی آزارداد . نامه نگاران دور وبرخود را بیاد آوردم . هموطنان عزیزی را که خواسته اند فقط به وظیفه نامه نگاری مصروف باشند ، مگر چندی بعد متوجه شده اند که غم نان خود وخانواده را چطور بخورند . اشخاص محترمی را بیاد آوردم که دارای استعداد سرشار برای نامه نگاری هستند مگر بخاطر نان پیدا کردن قوت وتوان برایشان نمانده که دیگر مصروف شوند وقلم را در دست بگیرند .
اشخاصی هستند که کار میکنند تا غم نان اولادها خورده شود وباوجودخستگی می نشینند پشت کمپیوتر وتلفون در دست می گیرند که میشود گرفتن دو تربوز دریک دست .
همینطور شاعران ونویسندگان پیش چشمم ظاهر شدند .
وبالاخره درین فکر شدم که اگر یک جریده ومجله ویا بصورت عموم یک نشریه نتواند با قدرت وتوان خودش روی پای ایستاده شود ، یک مملکت ویران شده چطور خواهد توانست خود را محکم بگیرد ؟
از تجربه نامه نگارانی گفته می شود که اول با امکان دولتی شروع میکنند ، امابعد از نشر میمانند . شاید اشخاصی پیدا شوند که این کمک را کنند ووابسته بدولت نباشند . ولی بازهم همین که نشریه خدمت او را انجام نداد سقوط میکند . دلیلش را، من در بی توجهی ما به خریدن کتاب واخبار ومجله می بینم .
وکمک کنندگان نشر جراید هم حساب وکتاب خودشان را دارند . بعباره دیگر ، قید وشرط دارند. جریده ویا یک مجله باید فکر وخواهش ایشان را نشر کند وصفت شان را نماید . مخالفین شان را بکوبد .
بازهم حینیکه این تجربه دیده میشود ، تجربه دولت ها در کشورهای پسمانده ظاهر می شود . تجربه احزاب را هم میتوانیم اضافه کنیم . حزبی که نتواند متکی بخودباشد وهر لحظه حواس رهبریش را پیداکردن منبع پول مصروف بسازد ، وقتی یک منبع را پیدا کرد شاید از خوشی در لباس جای نشود ، مگر آهسته آهسته میرود زیر بال حمایت پولی و در نتیجه میشود نطاق مرکز پول دهند ه. در وطن ما رسم نشده که سازمان واحزاب حتا وقتی که خوب چاق وفربه شده اند ، وپول کافی ذخیره هم کرده اند ، بگویند که از کجا پول گرفتیم . خدا رحمت کند مرحوم صباح الدین کشکی را که از کمکهای مرحوم مغفور زابلی یادی کرده .
وخدا روح محی الدین انیس را شاد وشاد همیشه داشته باشد که نه چوکی دولتی گرفت ونه انیس خوشنام را فروخت . وحالا که هشتاد سال از عمر جریده اش گذشت ، هیچ کس شاید فکرش را هم نکرده که مؤسس اش را کجا دفن کردند ؟

تجربه بازیچه شدن جراید وابسته ، شامل دولت ها شده است . واین موضوعی است که اشخاص دیگری آن را بگویند وبنویسند .

فکر میکنم کار نامه نگاری هم مثل کار عاشقی به ناز است ! بکنی درغم بمانی نکنی ، چطور کنی ؟!
واین غم چون غم یک ویا چند نفرنیست ، چقدر خوب خواهد شد تا وطنداران ما که این درد سر را قبول کرده اند وبه دروازه های پول داران تک تک نمی کنند ، مشترکا روی آن بحث کنند ویک راه حل پیدانمایند .
این غم ، یک قسمت مشکل بود که گفته شد .
قسمت های دیگر این است که اگر پول هم نداده اند با تفنگ ویا با زور دولتی نامه نگار را مجبور می سازند که چنین بگو وچنان نگو !
وخبرنگارانی را که کشته اند بیاد بیاوریم چون یا حقیقت را گفته بودندویا میخواستند بگویند ، ارباب زور لازم دیده است که سرش راببرند .
عاقبت این شغل شریف ، در وطن مابخیر باشد.




                                                                                                 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول