© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


طارق پيکار

 

 

«آنانی که ميخواهند خود را آزاد کنند، بايد خودِشان اراده و اقدام کنند.» (1)


پژوهشگرانِ معتقد به جهانبينی علمی زحمتکشان، برخلافِ تيوريسينها و توجيه گرانِ نظامهای استثمارگر، بر پايهء دستاوردهای تحقيقیِ و توضيحهای انسانشناسیِ، بر اين نظر اند، که زنان هميشه قشرِ ستمديده يا جنس درجه دوم نبوده اند. در جوامع نخستين (کمونِ اوليه)، که دورانِ اشتراکِ قبيله يی بود، زنان و مردانِ دارندهء حقوق مساوی بودند و اين تساوی از جانبِ مردانِ قبيله کاملاً پذيرفته شده بود.
فرودآمدنِ موقفِ اجتماعی زنان در جامعه همزمان بود با ازهمپاشیِ کمونِ طايفهء مادرسالارانه و جايگزينی آن توسط تقسيم طبقاتی جامعه با نهادهای خانوادهء پدرسالارانه، مالکيتِ خصوصی بر وسايل توليد و قدرتِ دولتی منتج از آن.
انگيزه های متعددی که سبب اين وارونه گی در موقعيت اجتماعی زنان گرديد، حاصلِ انتقال از اقتصادِ گردآوری خوراک و شکار به شيوهء توليدی بالاتری بود که مبتنی بر کشاورزی، افزايش ذخيره و صنايع شهری بود. تقسيمِ کار اجتماعی پيچيده تر جايگزينِ تقسيم کار ابتدايی بين جنسها گرديد. بازدهی بيشتر کارِ منجر به توليد اضافی قابل ملاحظه شد، که نخست باعثِ تمايزها و سپس عاملِ تقسيمهای عميقِ فزاينده ميانِ بخشهای متفاوتِ جامعه گرديد.
در نتيجه و همزمان با مردان که بيشترين فعاليتهای توليدِ اجتماعی را به دست گرفتند، با ظهورِ خانواده، زنان برای خدمتِ شوهران و خانوادهء شان به چهارديواری خانه تنزيل مقام يافتند. دستگاهِ دولتی تحکيم يافت و نهادهای مالکيتِ خصوصی، تسلط مردانه و پدرِ خانواده را قانونی ساختند، که به دوامِ آن توسط آيينهای متفاوت تقدس يافت.
برخوردِ بالا، به طور فشرده، رويکردِ استوار بر جهانبينی علمی نسبت به منشای ستم بر زنان بوده، فرمانبرداری زن از مرد را ناشی از هيچ گونه نقصِ بيولوژيکی جنسی نپنداشته، بل که منتج از تغييرهای اجتماعی- انقلابیِ ميداند که جامعهء متعادل تبارِ مادرسالاری يا طايفه را از ميان برداشت و جامعهء طبقاتی پدرسالاری را جانشين آن نمود. اين جانشين، از نخستين روزهای تولدش با تبعيضها و نابرابريهای متنوع، از جمله نابرابريهای جنسی برجسته و متمايز گرديد.
رشدِ اين نوع ستم، که ميراث نظامِ اجتماعی- اقتصادی بود، موجبِ تنزلِ موقعيت تاريخی زنان ميباشد. از جانبی، سقوطِ اجتماعی زنان توأم با اسارتِ بيشمار مردانِ زحمتکش توسطِ ارباب مردان يا فرادستان نيز همراه بود.
برای درکِ بيشتر اهميتِ اين تکامل، لازميست، تا ماهيتِ اساسی ساختِ کمونِ طايفه يی را که هم خواهرسالاری زنان و هم برادرسالاری مردان بود و مورگان، انگلس و ديگران آن را «کمونيزمِ اوليه» ناميده اند، موشکافانه مطالعه و در مورد تحقيق نماييم. {جدا از اين نوشته}
پروسهء حقيرشمردنِ زنان و رواداری ستمها بر آنان، در مراحلِ مختلفهء جوامع طبقاتی (برده داری، فيوداليزم و سرمايه داری)، سيمای گونه گون اما مستمری را با درجه های متفاوت تحتِ شرايط و ضوابط متنوع و متناسب با روابط حاکمِ اين جوامع، به خود گرفته است؛ نی با ادعاهای انتزاعی و غيرِواقعی ستمگران، که با هدفِ منحرف ساختنِ اذهان و افکارِ عامه و قراردادنِ قشرِ زن در مقابلِ قشرِ مرد در جامعه و دوامِ نظام، صورت ميگيرد.
تقسيمبندی طبقاتی و ديدگاهها و تحليلهای مبتنی بر آموزهء جهانبينی پيشروِ زحمتکشان، فرودستان- اعم زن و مرد- را در يک موضع و فرادستانِ استثمارگر را در موضع ديگر قرار داده، دستيابی زنان به آزادی و رهايی از ستمها را همگام با آزادی همهء خلقهای فرودست و ستمديده دانسته، نيازِ روزافزونِ آگاهی طبقاتی و پاگيری فرهنگِ بالنده و پيشرو را برای ادامهء مبارزهء سياسی و متشکلِ زنان از يک سو و پيوندِ اُرگانيک شان را با سايرِ نهادهای مبارزِ جامعه، از سوی ديگر، با ارزش ميپندارد.
مبارزه به خاطرِ رهايی زن از ستمهای اجتماعی- اقتصادی و کسبِ موقعيت در سنگرِ مبارزه، ايجاب مينمايد تا زنان پس از درکِ عميقِ موقف و جای خود در روابط توليدی و ميانِ نيروهای طبقاتی متضاد، آگاهانه سمتگيری سياسی شان را تبارز داده و مرزبنديهای پوشاليی را که منابع حاکم مناسباتِ اجتماعی به وجود آورده اند، بدرند و شاملِ پروسه های قانونمندِ مبارزه برای رهايی و کسبِ آزاديهای شان گردند. مردانِ فرودست، هم آوای زنان فرودست در روندِ مبارزه به خاطرِ برابريهای اجتماعی بوده، منافع مشترک آن ها متحد ميسازد.
وظيفهء نيروها و نهادهای مترقيست، تا زمينه های تعميم آگاهی و معرفتِ پيشرو را در روندِ پاگيری جنبشِ سراسری رهاييبخش زنان همه جانبه جستجو نموده و در افشای پروژه های عقبگرای محافلِ حاکم و استثمارگر و ويژه گيهای نظام مالکيت خصوصی، تلاش نمايند. زيرا با تشکلِ نيرومندِ جنبشهای مترقی و با تکيه بر پشتيبانی و جلبِ اعتمادِ توده های زحمتکش است، که ميتوان راههای کاهشِ ستم و مظالم طبقاتی را به طورِ مثمر پيمود و امکانهای تاريخیِ پيروزی انقلابِ اجتماعی و برابری همه گانی را که اساسی ترين رُکن برای تأمين آزاديهای کاملِ انسان و از جمله زنان است، مساعد نمود.
از جانبی، مبارزه و تلاش برای برآورده شدنِ آرمانهای والای انسانی، که آزادی و تأمين حقوقِ زنان را نيز شامل ميشود، بايد با حضورداشت و سهمگيری فعال، آگاهانه و ارادیِ خودِ زنان به ويژه رسالتمندترين آن ها نضج گيرد و پويايی يابد؛ تا باشد، جامعه را که مُرکب از زن و مرد است، {چه در موقفِ ستمگر و چه در موضعِ ستمکش}، از هم تفکيک کرد و با چنين پرداختی، نگذاشت تا بارِ مبارزه بر دوش يکی از اقشارِ طبقهء ستمکشِ جامعه سنگينی کند و قشرِ ديگر عمداً در بی تفاوتی، عدمِ آگاهی، سردرگمی و دربندِ روابط و ضوابطِ ويرانگرانهء ستمگران از سنگرِ برحقِ رزم و پيکار به دور مانده و قربانی دهند.
بر زنان آگاه و رسالتمندِ کشورِماست، تا در راهِ کاستن و رفع ستم بر سايرِ همنوعانِ شان که رنجديده ترين بخشِ جامعهء بحرانزدهء ما را تشکيل ميدهند، دست به دست هم دهند و آگاهانه اراده های آگاهِ شان را در امرِ سرنوشتسازِ مبارزهء بی امانِ رهايی زنِ افغان از يوغِ اسارت و بنده گی مناسباتِ قرون وسطايی، باهم جمع سازند و رهبری جنبش و ادامهء مبارزه را خود به عهده گيرند و به آنانی، به خصوص مردانی که با باورهای غيرِعلمی ستم بر زنان را موجه ميدانند، بايد شستشوی مغزی دهند و بياموزانند که زن به طور طبيعی به لحاظ ساختارِ زيست شناختی جنسِ پست نبوده، بل، در سلسلهء مراتبِ ستمهای نظامهای طبقاتی، به ويژه سرمايه داريست، که برتری جنسِ مرد و مردسالاری را به حيث ابزاری در دستانِ طبقات حاکم برای حفظِ منافع و حاکميت شان تبليغ مينمايند.
جنبشِ زنان در سرزمينِ ما مانندِ سايرِ جنبشهای آزادی اجتماعی، ميتواند با طرحِ خواستهای ابتدايی انسانی برای زنان، به مبارزه آغاز نموده، به طورِ مثال، جهت کسبِ زمينه های برابر با مردان در عرصهء آموزش و اشتغال، داشتنِ حقوق مساوی برای کارِ برابر، آزادی سقط جنين، ايجادِ مراکزِ پرورشی و حمايتی طفل و مادر، داشتنِ حق انتخابِ همسر، ازدواج پس از سن هژده ساله گی و داشتنِ حق مساوی با مرد در پروسهء طلاق و قانونی ساختن اين امر و دهها مسألهء ديگر اجتماعی تلاش پيگير نمايد.


1- ضرب المثلِ انقلابيونِ ايرلند: «آنانی که ميخواهند خود را آزاد کنند، بايد خودِشان اراده و اقدام کنند.»




                                                                                                 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول