© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آصف بره کی

 


                                                        بخش سوم


                                            پیشبینی عواقب بحران پاکستان


پاکستان به اساس تجربه سیاسی چهاردهه اخیرفقط ازطریق براه انداختن سبوتاژسیاسی، نظامی واستخباراتی باکاربردحربه ایدئولوژیکی ساختن اسلام وحمایت ازتندروان مسلح اسلامی ازخاکهای افغانستان، زمینه های خوب بسررسانیدن سیاستهای توسعه طلبانه وخرابکارانه رامی بیند. ولی چون تنها این برنامه های توسعه جویانه پاکستان نیست که خود پاکستان نیزازسوی دیگرنیروهای منطقه وجهان مثل عربستان سعودی، امارات شیخ نشین خلیج فارس، امریکا وبریتانیا برابرسیاستهای توسعه جویانه منطقوی ایران ودریک طرح عام برابرگسترش نفوذ مذهب شیعه ونفوذ سیاسی سیاستمداران شیعه در وجود جمهوری اسلامی ایران استعمال میشود. ازاینرواگرپاکستان همواره چه درگذشته چه امروزدر پی آنبوده تا نیروهایی رادرکابل بقدرت برساند که کاملاگوش بفرمان نظامیان اردو و استخبارات آنکشورباشند.مگر ازسوی دیگرنیات امریکا وبریتانیا درتقویت یک رژیم مطلقه سنتگرا مثل طالبان درافغانستان بمقصدایجادمانع پیشروی ایران درمنطقه نیزبوده است. ازاینرو نتیجه میشودسرطان تندروی وخشونتی راکه پاکستان درافغانستان کشت کرد، امروز به فرانکنشتاینی مبدل شده ودراعماق بدن خود پاکستان ریشه دوانیده است وتازه بخوردن خودش آغازکرده.
زمانی که پاکستان درآغازسالهای 1990با چندکوشش موفق بقدرت رسانیدن حزب اسلامی آقای حکمتیارحتی بااتحاد آقای جنرال تنی وزیردفاع رژیم دکتورنجیب اله، درکابل نشد، جنبش تندرو اسلامی طالبان بزودی رویکارشد واین جنبش با شدت بیسابقه با کمک های بزرگ مالی کشورهای سعودی، شیخ های حوزه ی خلیج وشخص بن لادن با راه انداختن جنگهای چریکی ازسرحدات جنوبی وغربی بسوی کابل شتافتند وظرف چندماه دیگرتوانستند پایه های لرزان دولت آقای ربانی راکه یک اتحاد شکسته ودرزبرداشته بود، درهم فروریزند ودرسال 1996کابل راتصرف نمایند.
این که برخ نویسنده گان، خبرنگاران وصاحب نظران خانم بینظیربوتو را"مادرخوانده طالبان" یا ایجادگر جنبش طالبان می نامند، تاجایی درست است که طالبان درزمان حکومت بینظیرشکل گرفته بقدرت رسیدند، ولی ایجاد طالبان عوامل دیگری وحامیان دیگری هم داشت ازجمله این ها:
1- دراصل این نظامیان پاکستان، استخبارات سعودی وتوافق خاموش امریکا وبریتانیا بودند که باقاطعیت به شکل دادن یک نیروی بدیل همه مجاهدین ازشهرت افتاده وبازنده درجنگهای قدرت افغانستان پرداختند. تشکیل این جنبش تندرو وسازمان یافته باسیاست قرون اوسطایی بمقصد حاکمیت برسراسرافغانستان ونفوذآن بکشورهای همجواربود. بقدرت رسیدن طالبان درحقیقت جامه عمل پوشیدن آرمان تاریخی پاکستان درپیشبرد سیاستهای منطقوی رسیدن به بازارهای آسیای میانه و استفاده تندروان اسلامی زیرسایه دولت طالبان برضد هند برسرکشمیربود.
2- حاکمیت یک دولت مطلقه مرکزی برهبری سنی ها براساس قانون شریعت اسلامی درافغانستان برای امریکا وانگلیس تضمین خوب نیروی بدیل برابردولت اسلامی ایران برهبری شیعیان که باامریکا وانگلیس روابط نیک وحسنه ندارد، میتواند تکیه گاه خوب غرب درسرحدات کشورایران وبه ازدیاد راهگشای پیاده کردن سیاست های مالی، تجاری وسیاستهای ستراتیژیک غرب درآسیای میانه نیزباشد.
3- هرگاه غرب درهسته شرق میانه با اختلافات شصت ساله اسرائیل وفلسطین بیشترمنافع خود راباقوام یافتن رژیم های فردگرای عربی منطقه درتهدید ومزاحمت میدید، با حضورنظامی درخاک عربستان سعودی وبحرین وقطرآتش هسته ی شرق میانه را به حومه شرق میانه تاسرحدات عراق وایران وترکیه وحتی تا آبهای سرحدی مناطق زیرنفوذ چین وروسیه درآبهای بحیره عرب، هند وخلیج فارس نزدیک ساخته بود واینک با حاکمیت طالبان برتمام افغانستان بحران کهن شرق میانه را به سرحدات هند ومناطق زیرنفوذروسیه وچین درآسیای میانه کشانید.
ولی آنچه پاکستان درسیاستهای منفعت جویانه ی خود ازحد ومرزقابل قبول وتحمل عبورکرد، همانا حل وفصل دومسله مهم سیاسی آنکشوریعنی تصفیه حساب باهندبرسرکشمیردریک زمان وبایک سلاح یعنی بااستفاده ازخاک، قربانی صدهاهزارانسان افغان وتجربه جنگ ضد شوروی افغانستان بود.پاکستان عملی شدن این آرمان راتنها دربذر روحیه ی اسلامگرایی تندروانه وخشونت آمیزدرون افغانستان دیده بود.
این برنامه هادرپاکستان صرفادرشرائط خاص دولتهای نظامی یا دولتهای بامشارکت احزاب اسلامی تندرو میتوانست عملی گردد. بنا همیشه نظامیان پاکستان زمانی که دستان خودرا درعملی کردن کدام برنامه سیاسی ونظامی خرابکارنه برضد دوکشورهمسایه (هند وافغانستان) کوتاه بیابند، بزودی دست وپای حکومت های ملکی وانتخابی رابااجرای کودتا وانحلال پارلمان واعلام حالت اضطراری کوتاه میکنند.
این کاربرای آخرین بار درنوامبرسال 2007با اعلام حالت اضطراری بکارگرفته شد. این اقدام درپی آن بودکه بابازگشت دو رهبر احزاب مخالف به پاکستان برهبری دو نخست وزیرپیشین تبعیدی هریک خانم بی نظیربوتو وآقای نوازشریف با راه افتادن تظاهرات ضد دولت پرویزمشرف اوج گرفت وجنرال مشرف وادار به اعلام موعد انتخابات آزاد آینده (در8جنوری سال 2008میلادی) شد که سرانجام بازهم موعد این انتخابات درنتیجه قتل خانم بوتو بتاریخ 27دسامبروراه افتادن ناآرامیهای خشونت آمیزدرآنکشور، بروزدوم جنوری سال 2008 بااعلامیه ی توسط جنرال پرویزمشرف تا 18فبروری 2008به تعویق افتاد.
پاکستان درسی سال اخیردوران دوحکومت نظامی میان سالهای 1977تا1988وپس ازآن ازسال 1999تا هم اکنون (جنوری 2008) توانست بزرگترین سیاست های نظامی واستخباراتی خرابکارانه رابرضد دوهمسایه هند و بخصوص برضد افغانستان عملی کند.
آنچه مربوط به واکنشهای هند برابرتحریکات واعمال خرابکارانه پاکستان میشود، هند هروقت بوقت پاکستان راازطریق محافل جهانی یا بانشاندادن قوت نظامی، اتحادملی، سیاسی وپیشرفت اقتصادی خود سرزنش کرده، ولی آنچه برمیخورد به واکنش محافل سیاسی، نظامی وروشنفکری افغانستان، حلقات سیاسی افغان ازگذشته تاکنون تنها ازسیاست های نابکارپاکستان شکوه داشته اند، ولی هیچگاه سربگریبان درنیآوردند که خودهمین سیاستمداران افغان بودند، که بانیافتن زبان مشترک برای حل وفصل اختلافات داخلی شان دست کمک به پاکستان بنام "برادرمسلمان" درازکرده اند وصرف برای سرکوب حریف ورقیب افغان خود بکمک پول، تسلیحات وحتی مستقیما با دادن فرصت تجاوزبه نظامیان و استخبارات پاکستان صدهاهزار افغان خودرا بقتل رسانیدند، هستی مادی کشورافغانستان را ویران کردند، ارزشهای فرهنگی وتاریخی افغانستان رامثل آثارباستانی ازموزیم ها و جاهای باستانی به چپاول کشانیدند، ولی کماکان بیشترسیاستمداران روزافغانستان هنوزهم ازیکسویکدیگرخودرا میکوبند وازسوی دیگرفقط باالفاظ برپاکستان میتازند.
دریک نتیجه گیری واقعبینانه میتوان نقش پاکستان راازدید پیشربردسیاست منفعت جویانه ملی آنکشوربرضد افغانستان بسیارموفقانه ومثبت ارزیابی کرد. شاید از هرنه تبعه پاکستانی ده تن شان سیاستهای جنرال محمد ضیاالحق، خانم بوتو، نوازشریف وجنرال پرویزمشرف را ازدیدرشداقتصادی ودستیافتن پاکستان به سلاح ذروی وبازیگری نقش مهم وفعال درجهاد ضدشوروی (خلاف ادعای عبدالرشید ژورنالیست پاکستان الاصل) بسیار بسیارمثبت ارزیابی کند. بیایید برای صداقت بخود بگوئیم که چه کسی یا کدام دولتی درشرائط کنونی حاضرنیست که ازاشتباه کشورهمسایه، منطقه وجهان نتواند درداد وستد امروزی به نفع خود استفاده نکند. آخرهرکشوربا وجود اشتراک ارزشهای دینی، ایدئولوژیکی، تاریخی وفرهنگی درمثال افغانستان وپاکستان بلآخره درنهایت بسود و منفعت خود ومردم خودمی اندیشد. اگرافغانستان نتوانست ازنزدیکی باپاکستان باظرافت بسود اتحادملی، برقراری صلح، ثبات سیاسی وپیشرفت اقتصادی سودجویی کند، برخلاف این پاکستان بود که ازهمه خلاها ونکات ضعیف رهبران وسیاستمداران افغانستان بسیارموفقانه بسود کشورخود استفاده کرد. ضعف ها وخلا های سیاستمداران افغان بحدی بزرگ وپردامنه بود وهست که به نظامیان وسیاستمداران پاکستان موقع داد، درسو استفاده ازاین فرصت طلایی حتی افراط ومبالغه کنند. با آن که حلقات تندرونظامی اردو واستخبارات پاکستان امید برآن دارندکه ضعف سیاسی که رهبران وسیاستمدران افغانستان بدان مبتلا هستند واین بیماری ضعف سیاسی که بعداز تجاوز قوای اتحادشوروی در دسامبر1979 قوام یافت، آنها راتاسرحد قتل وکشتاریکدیگر وکشتارصدهاهزار انسان بیگناه کشانیده وهواخواهان آنها امروزبیشترازهروقت دیگردرخصومت با یکدیگربسرمیبرند. ازاینروپاکستان هنوز چشم امیدعملی ساختن نقشه های ستراتیژیک منطقوی خودازطریق افغانستان را دارد. یکی ازاین ضعف های فرهنگ سیاسی درافغانستان که پاکستان بدان عملا متقاعداست، تجرید افغان ها براساس وابستگی های دینی وملیتی وزبانی شان به ده هاحزب، گروه، دسته وجنبش اسلامی وغیراسلامیست، بنا تجرید افغانها باهمین ساده گی، دلیل بجنگ وخونریزی کشانیدن آنها بهمین ساده گی هم هست.
بنا پاکستان ممکن است دراین روزها دربحران وناآرامی ها بسرمیبرد، ولی به تجربه تاریخ شصت ساله این کشور، سیاستمداران پاکستان بیشترازحلقات نظامی توانسته اند، پاکستان راازفرورفتن به بحران وجنگ داخلی نجات دهند، مگراین که بازیهای جدید جهانی وبرهم خوردن نظم سیاسی واجتماعی جهانی سرنوشت آینده پاکستان رابگونه ی دیگری رقم زده باشد.
بهرحال پاکستان دارای تسلیحات ذرویست وهند وچین هنوزبرای امریکا وغرب درکناریک همتای اقتصادی همزمان یک رقیب سیاسی نظامی درمنطقه نیزپنداشته میشوند. ازسوی دیگرایران درمنطقه تهدیدی برای حفظ وگسترش منافع امریکا واتحادیه اروپایی شمرده میشود. جنگهای داخلی درعراق وافغانستان نه این که به پایان نرسیده، بل شدت هم گرفته وبسیار بعیدبه نظرمیرسد، که بساده گی ناآرامی های پاکستان سراسری شوند وثبات کشورپاکستان رابهم زند. انتظارمیرود ناآرامی های کنونی زمینه بقدرت رسیدن حزب مردم پاکستان (پیپلزپارتی) رابیشترازهروقت دیگربخصوص بعدازقتل خانم بوتو با ازدیاد رای"همدردی" درکنار رای "هواخواهان" آن بیشترازپیش مساعد سازد.
ازاینرو نتیجه میشود که قتل خانم بوتوشاید سناریوی خداداده ی افغانستان درپاکستان برای امریکا ومتحدان ناتوی آن باشد. دردسامبر2001زمانی که قوای امریکا بررژیم طالبان حمله ورشد، نیروهای ائتلاف شمال بخصوص نیروهای وفادار به قوماندان احمدشاه مسعود که تازه ازسوی تندروان اسلامی بشهادت رسانیده شده بود، در سرنگونی رژیم طالبان باقوای امریکا متحد شدند. واینبار شاید رای اکثریت بعدازقتل خانم بی نظیربوتو حزب پیپلزپارتی را بساده گی بقدرت سیاسی برساند، واین امرشاید بساده گی بتواند زمینه های روانی ذهنیت عامه پاکستان را درپذیرش حرکت رفت وبرگشت قوای امریکا ودیگرمتحدان ناتو درمناطق کوهستانی سرحد شمالی پاکستان با افغانستان تاکوهستانهای چنرال برای اجرای عملیات نظامی بهدف پیگرد وسرکوب رهبران القاعده و طالبان مساعد کند.

(پایان)

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول