© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                      دو ســروده از بانو روز اســـلا ندر

                                       برگــردان: فــريبا صــادق آتـش

 

                           

 


روزالي بياتريس شرزر اسلاندر (1901-1988) نويسنده و شاعر پرآوازه جرمني است. او پس از مرگ پدر سرزمين بوکووينا را که در ميان رومانيا و اوکراين کنوني موقعيت دارد، ترک کرد و راهي نيويارک گرديد. اين شاعر آواره زندگي دشوار و پر فراز و نشيبي را پشت سر گذاشت و سرانجام پس از سرگردانيهاي بسيار در چندين کشور، واپس به جرمني آمد و به دنبال بيماري سختي، جان سپرد.

از کارهاي ماندگار روز اسلاندر ميتوان رنگين کمان، تابستان نابينا، خانه ام کجاست؟، زيباترين، موسيقي ويران شده، شب چشمهاي بيشمار دارد، خموشي بر لبهايت، در بابل زندگي ميکنيم، پاييز در نيويارک و ... را نام برد.

اينک برگردان دو سرود کوتاه اين هنرمند گرامي را به خوانندگان گرامي پيشکش ميدارم:

1

از وراي واژه ها همد يگر را درمييابيم
و با واژه ها زندگي ميکنيم
سرزمين آبايي من مرده است
آن را ميان کوره آتش نهفته اند
اکنون با واژه مادر وطن زنده ام
به معجزه واژه ها باور دارم
واژه هايي که جهان را دوباره ميسازند
و سراپاي آن را فراميگيرند

درازا و پهناي واژه هايي را با سر انگشتانم احساس ميکنم
که نفس را در خود ميجويند
و گرسنگي زادگاه و مرگ روزانه مان را
که لاي واژه ها نهان ميسازيم

دوباره به پا ايستادن،
و آهنگ تازه زندگي را يافتن
با آواز بلند و بيباکانه
ميلاد پي ميلاد را سرودن

2

خانه آباييم را هرگز فراموش نخواهم کرد
آواز دلنشين مادرم را
با نخستين بوسه هايش
و کوه هاي "بوکووينا" را
گريز از جنگ جهاني اول
و مارش نازيستان را
همراه با زلزله هاي زير زميني
دوکتوري که زندگيي مان را نجات ميداد
و امريکاي تلخ و شيرين را
با موسيقي و مارش فرساينده اش

نوشته ها يي که آزارم ميدهند
و آنچه که تا امروز به نوشتن وادارم ميسازد


[][]
 

     

 

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول