سیدنورالحق صبا
خسته
دیگر مرا بوعده میازار، خسته ام !
زیبای من ! ازین همه تکرار خسته ام !
تنها نیم شکسته ، ترک خورده ازسکوت ،
حتی زدلنوازی گیتار خسته ام !
دیگر بباغ نیز لبی تر نمیکنم
زیرا زسایه های سپیدار خسته ام
تا کی سروده های نکیسانه ساختن ؟
حس میکنم که دیگر ازین کار خسته ام
از بس بوعده های خودت پشت پا زدی
حتی دگر زوعدهء دیدار خسته ام !
پا از دلم کشیده براه خودت برو
دست از سرم بدار که بسیار خسته ام !
«»«»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری
صفحهء
اول
|