© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصیر مهرین

 

 

 

 

                                     " سهو سلف سند خلف نمی شود "*


                             چند صورتی ازوجود موانع تاریخنگاری سالم


                                               ( متن فشرده )


آیا کمتر میشنویم که گفته می شود دنبال گذشته نروید !
این خواهش از طرف اشخاصی مختلف مطرح میگردد . از طرف اشخاصی که دارنده دید خاص سیاسی وعملکردهای قابل سرزنش هستند واز تاریخ نیز کم وبیش چیزهای میدانند . ویا ازطرف نا آگاهان ویا مردم عوامی که حین تماس به موضوعات ومسایل پیشینه ، بنابر انتباهات وآرزوهای متفاوت، خواهش میکنند از راه انداختن بحث مسایل گذشته صرفنظر شود !

در صحبت ها بیشتر متوجه حضور چنین خواهشی هستیم . عده یی هستند که در خلال محافل وجلسات نیت خویش را بگونه شفاهی ابراز میکنند .
امادر نوشته ها نیز القأ چنین ذهنیت بازتاب شک انگیز و تردید آمیز دارد . بدین دلیل شک انگیز است که معمولا آنانی که دست به قلم برده وصفحاتی راسیاه کرده اند از تاریخ ، ضرورت تاریخنگاری و بحث ونقد آن نیز کم ویابیش چیز هایی را میدانند . چنان است که خواننده مطلع ، سخن "توین بی " مؤرخ رابرای دریافت انگیزهء طراحان وپیشنهاد کننده گان چنان مطالبه یی در نظر مجسم میسازد . توین بی گفته است :
" وقتی افراد بانگ بر میآورند که گذشته در خور یاد آوردن نیست ،وتوجه ما باید همه به حال واینده باشد ، یقین بدانید خطایی را می پوشانند "(1)

این ذهنیت به ویژه ، در صحبت های که همراه است با گزینش نام مستعاردر رسانه های گروهی ، مانند رادیو وتلویزیون وصفحه های انترنیتی وچه بسا با نیت نگرفتن مسؤلیت نوشته ها، در پذیرش آن حکم توین بی مورخ تردیدی باقی نمی ماند .

از روی وارسی های که از تجربه برخورد های اجتماعی بمیان آمده است ، به سطوح مختلف تماس با موضوع مواجه میشویم . هنگام جداسازی سطح آگاهی ودریافت آرزومندی های خواهش کنند ه گان ، می بینیم که مردم عوام ، یا آنانی که به مسایل
2

افغانستان دید عامیانه دارند ودر زمینه نقد رویداد های سیاسی ، معیار شان ، کاربرد موازین علمی نقد نیست ، در بیشتر موارد حین چنین طرحی هراس دارند که مبادا فرصت های را که اکنون غنیمت شمرده اند از دست برود . این گروه از مردم انتباهات تلخی از رویداد های دلخراش پیشینه دارند . خواست ایشان این است که هرچه زودتر تمام انرژی برای حل مسایل امروز و بهبودی آینده سمت بیابد .
برخی از آنها ، تصور میکنند که با طرح مسایل وجریانات وبویژه نشان دادن مسولیت افرادی که در ایجاد ناگواری ها وناهنجاری ها سهیم بوده اند ، گونه یی از انتقام جویی ، عقده گشایی ودر نهایت چهره چند باره خونریزی وخونخواهی را خواهند دید . این گروه مردم با توسل به نصایح ، پیشنهاد انصراف از بحث ها وجدل های را که در محور مسایل گذشته باشد ، خیرخواهانه نپنداشته وبه فراموشی سپردن آنرا مطرح میکنند .

جلوگیری از ایجاد تشنج احتمالی در محافل خصوصی وروابط خویشاوندان ، مورد دیگری است که در برابر بحث پیشینه ها ایجاد مانع میکند . تجربه نشان داده است که بعضی وقت ها در مجلس ها ومحفل های مختلف ، همین که بحثی آغاز شده است ؛ تشنج وحتا برخورد های فزیکی آن را پایان داده است . این گونه بحث ها بیشتر زمانی صورت گرفته که موضوعی در باره افغانستان با تشنج وکج بحثی و تندخویی یا در سخن دیگر بدون رعایت فرهنگ تحمل وفرهنگ تبادل نظر ، خلق شده است . درین نوع دیدار ها که ترکیب علاقمندان گروه های مختلف را داشته است ، حمله بر دیگران و دفاع خودی زمینه سازکج بحثی وبا نتایج منفی وغیر سازنده ، محفل ها را متأثر ساخته است . انتباهی که ازین برخوردها برای آنها حاصل آمده است ، آن نیز است که برخی میکوشند لحظاتی را که در محفل ومجلسی هستند بدون چنین بحث وازجمله تماس به گذشته ها سپری شود . در نتیجه نقد ناگواری های پیشینه در یکی از حوزه های بحث محروم میشود.

در نخستین مواجهه با چنین پیشنهادها وخواهش ها ، افراد و گروه پیکر متلاشی شدهء حزب دموکراتیک خلق افغانستان در نظر تجسم میابند .
تجسم حیات سیاسی آنها را حکم وداوریی نیز همراهی میکند . این حکم که مخالفین بحث پیشینه ها وبه ویژه پیشینه های آن حزب ، از آشکار شدن جریانات دلخراش ومسولیت های خویش خوف دارند . زیرا هرباری که نقش حزب در حیات جامعه ما مطرح شده است انبوهی از گزارش ها وموضعگیری ها با آن همراه بوده واعضای حزب را گونه یی از زیرفشار قرار گرفتن روحی نیز همراهی کرده است . بنابر آن ترجیح میدهند به این پیشنهاد متوسل شده وبگویند:
بیایید گذشته ها را فراموش کنیم !

آنچه" توین بی" مؤرخ میگوید شاید دقیقترین تصویری باشد از چهرهء آرزو وانگیزه خوفناک پافشاری های مخالفت آمیز گروه نخستین با بحث رویداد های پیشینه .

3

موجودیت این خواهش با دو خواستگاه متفاوت مواردی میتواند در معرض استفاده های لحظه یی قرار بگیرد . صحبت های با استدلال عامیانه را که برشمردیم ، همینکه در تنگنا می افتند ، عناصر سیاسی هوادار عدم بحث پیشینه ( پیشینه یی که شامل حال خود آنها باشد ) ، رشته سخن را بدست گرفته آن استدلالهای ضعیف واشتباه آمیز را در قالب جملات ونظریات عوام پسند ، وارد بافت تیوری ها میکنند . وبدین ترتیب بار ها میگویند : چنانکه فلان محترم گفت . صاحب گذشته ها رافراموش کنیم ! وبدینترتیب ، در خواست فراموش کردن گرشته ( گذشته حزب) درلباس نصحیت آمیز ، وطندوستانه وغمخوارانه ! ارایه میشود که گویی از نظرایشان، حتا بحث چند لحظه یی موضوعات گذشته ، بازسازی افغانستان را آسیب پذیر میسازد !


اما ایجاد مانع ومشکل در برابر کاربرد نقد در مفهوم سره وناسره کردن قضایا ومسایل ، وقایع ورویداد ها ودخالت اندیشه های ارزیابی کننده در آن ، هنگامی مطرح بحث است که نویسنده وتاریخ نگارویا عنصر سیاسی مطلع از ضرورت بحث آن به عنوان الزام بررسی جریانات دانسته وفهیمده پیشنهاد فراموش کردن گذشته ها را میکند . این گونه پیشنهاد های مطروحه که همراه با تأکید های بسیار نصیحت آمیز وعطف به وضع موجود و آینده است ، ازبسا جهات جدی تر و آسیب پذیر ساز تلقی میشود .
طرزتماس این گونه عناصر به مسایل مطروحه و بعد تاریخی آنها ویژه گیهای جالبی را به نمایش میگذارد . یکی اینست که خود نویسنده وسخنران در حالیکه با بحث گذشته مخالفت میکند ، اما وقتی خودش مینویسد ویا سخنرانی میکند ، در آن نقش تار یخ وپیشینه های اوضاع کشوررا فراموش نمیکند . هنگامی که نمود های از آزار رسانی ونهاد های مردم آزار طرف بحث باشد ، مثال ها میاورد . زندان وشکنجه واعدام ها را برمیشمارد . در آن صورت گویی با مورخی مواجه هستیم ! اما حین رسیدن به دوره خود شان مشکل این است که حتا از موجودیت تاریخ آن انکار میکند !
دربرابر جریانات پس از حاکمیت حزب نیز چنین برخوردی دارند . بدین ترتیب پس از دوره یی که بدان تعلق سیاسی ندارد مانند دوره حیات سیاسی ونظامی تنظیم های اسلامی افغانستان، بازهم بحث ونقد تاریخ وموضوعات آن دوره سربر میاورد .
می بینیم که مشکل تنها این نیست که این گروه مردم مخالف بحث پیشینه های که بدان وابسته گی سیاسی دارند هستند ، بلکه در عمل به تاریخ دست می برند وصفحاتی از آن را از میان برمیدارند ! بویژه صفحاتی حاکی از ناروایی های که از طرف دولت ایشان در حق مردم رفته است .
همین مثال رابرای آنانی نیز میتوان در نظر آورد که جفای خانمانسوز وآسیب های تنظیم های جهادی را انکار کرده طالبان ویا خپ ها را مسئول نشان داده و دربرابر نقد واعتراض بر دوره حیات تنظیم ها ایستاده گی میکنند .
برای نشان دادن نمونه ، مثالی از یکی از رهپران حزبی بیاوریم :

4

برای سلطانعلی کشتمند صدراعظم دوره حضور قوای شوروی ویارویاور ببرک کارمل که کتاب 9 صد صفحه یی نوشته است ، امیرعبدالرحمان خان وخاندان سلطنتی بدبوده اند ، زیرا با مراجعه به تاریخ دوره آنها مواردی را که لازم دیده ، مینویسد . آنا نی که دراعمال ظلم وستم وبیعدالتی های بیشمارمقصرند طرف بحث تاریخ مورد نیاز وی هستند . موضع اتخاذ شده اش نیز سخن آشکار از محکومیت آنها دارد . برای نشان دادن اوضاع آن دوره ها، صفحات زیادی را سیاه میکند . با قدم های خیز وار وچشم پوشی های چند بار ، به حفیظ الله امین میرسد . از آن رفیق هم عقیده اش که ناف نابریده ازاستبداد آسیایی و بینش دیکتاتوری تک حزبی وبالتبع تک فردی داشت ، بسیار می نالد ،از اسدالله سروری که ناز پرورده وروزی ده همان خوان ماسکو است که کشتنمد رابه صدر اعظمی رسانید شکوه میکند ومویه سرمیدهد که شکنجه داد وآزار رسانید . از مشکلات وتوهین وتحقیر وآزار و اذیت مستنطقین قلم را میازارد . . .
وآدم واقع بین ومطلع از تاریخ افکار واعمال آنزمانه ، نمیگوید که کشتمند دروغ گفته وتهمت میکند . (نباید فراموش کرد که چنین افراد وگروه هایی را نیز داریم . به طرفداران امین که از او دفاع کرده ومنکر جنایات دوره او میشوند، نگاه کنیم ) اما از اینکه در دوره صدارت وی که در واقع دیکته های ماسکو و درتابعیت از آن مرام حزب خویش را ، اجرا میکرد ، ودر دوره خضور قوای شوروی که او صدراعظم بود ، توهین وتحقیر وشکنجه واعدام ونقض حقوق بشر وجود داشت؛ انکار میکند. به این ترتیب چند ورق از تاریخ رویداد های خونین ودل آزار کشور را نمی نویسد . نمی نویسد که بعنوان صدراعظم از همه اعمال خاد مطلع بود .
شکنجه ها و بمباردمانها ، خونریزی ها، اعدام ها و درج حال صد ها هزار انسانی که در دوره صدرات وی مظلومانه کشته شدند ، در نگارش کتاب اووامثالش محلی از اعراب ندارند .
وقتی از خود میگوید ، در سطح نان ده مردم ! ومکروریان ساز ایستاده میشود وبرای خویش جای ومقامی جست و جومیکند. اما قصد کرده است فراموش کند که نادرخان وهاشم خان ودیگران نیز برنامه های برای ساختن مکتب وشفاخانه وسرک و . . . داشتند وآن برنامه ها را در حدودی که برنامه نیاز حکومتداری ایشان اجازه میداد ، اجرانیز کردند .
همان گونه که صورت جامع تاریخنگاری دوره آنها ، ستم خانواده گی واستبداد آن حاکمیت را همراه با شفاخانه سازی و تأسیس مکتب و . . . وبا دریافت انگیزه ها وراه وروش حکومتداری ایشان در نظر میگیرد . دوره خون و آتش حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز فاقد برنامه های اقتصادی واجتماعی نبود . در واقع همان خونریزی وشکنجه وآزار قوای شوروی و جانفشانی های فعالان حزبی ، ابزاری بودند ، در راستای تحقق اهدافی که برنامه های اقتصادی وفرهنگی واجتماعی بدان محتاج بودند .
آنچه که هر نظام مردم ازاروحتا فاشیست نیز دارنده برنامه های عمرانی است ؛ مانند احداث سرکها ، خانه ها ، در سطوح گوناگون دیگر در زمینه های صنعتی وتجاری و بهره گیری ازعلم ودانش تیز برای تحقق مرام ها دریغ نشده است . نازی ها برنامه های
5

جدی صنعتی ساری را روی دست گرفتاه واجرا میکردند . . . حتا ملیونها هاانسان را بدنبال خود کشانیذه بودند

استعمار بریتانیا در هند ؛ خانه ها وسرکها ، مکاتب شفاخانه ها و. . . آباد کرد . زیرا بدانها موازی با برنامه های بهره کشی از مردم هند نیاز داشت . وبا نگاه ژرفتر بدان به کارکردهای سیاسی فرهنگی ، مسخ هویت وتزریق افکار تسلیم طلبی خواهانه استعمار نیز میرسیم .
اما همان عمال بریتانیا در هند ، میشود گفت که از هیچ ظلم وستم واستثمار درحق مردم هند دریغ نکرده اند.
. اما دیده میشود که یکی از فجایع آمیز ترین صفحات تاریخ ضد بشری را رقم زده اند .
همانگونه که نمی توان از آن برنامه ها چشم پوشی کرد ، ازوجود نهاد های آزار وشکنجه انسانها نیز باید سخن گفت وآنهارا شناخت که با تکیه بر حضور برنامه های اقتصادی - اجتماعی یکدوره سیاسی از آن جهت مهم است که سیمای دقیقی ازاهداف آن بدست میدهد.

چنین است که آن صدراعظم پیشین وقتی با اسدالله سروری یکی از نمادهای جنایت ضد بشری قرار دارد ، از ظلم وستم او مینالند . اما دردوره حاکمیت خودشان چیزی به نام ظلم وستم را قبول ندارد . به موجودیت و اعمال جنایت در حق انسانهای وطن اعترافی نمی کند . . .
در واقع چنین است که این گروه ازقلم بدستان با اتخاذ این راه وروش ، شیوه های ظالمانه هاشم خانی را نمی توانند نقد کنند . برخلاف به محمد هاشم خان صدر اعظم کمک میرسانند . ودر سطح نمونه یی و مقایسه یی دونظام خجلت زده میشوند . . . زیرا همان استدلال ها را هاشم خان در وقت خود بکار میبرد و تاریخنگار مدافع کارنامه های آن دوره اما با تذکریادآوری یگان اشتباه در آن ایام ! (مانند محمد عزیز نعیم که همان استدلال را آورده است ). از جهات مختلف مستبدین روشنفکر نما را شرمسار میسازند . بطور مثال هنگامی که موضوع واسکت بریدن ها و تعداد اعدامیان وحضورقوای خارجی مطرح شود ، واگر همین شیوه کشتمند وکشتمند ها در تاریخ نگاری غلط کارانه دستاویز مدافعین نظام هاشم خانی قرار بگیرد ، داوری که از شیوه غلط نتیجه بگیرد دست سلطانعلی کشتمند را می گیرد تا مدالی در سینه هاشم خان بیاویزد !
سانسور مواردآشکارای آزار واذیت انسانها در تاریخ رویدادهای تحت حاکمیت حزب و نشان دادن برنامه های اقتصادیی که خود موجب بنیادین آن تقض حقوق انسانهابوده است ،( اما گویا هنوز هم از میکانیسم سیاسی آن چیزی نمی دانند ) در چارچوب غرض جعل تاریخ، معرف خود فریبی نیزاست . . .


این طرز استفاده سوء از تاریخنگاری بیشترتاثیرات رفیق فریبی دارد . فریب هزاران انسانی که با فقر دانش سیاسی به چیزی ویا به به آرمانی دل بسته بودند ، اما اینک سالها
6

ست که درتعلیق فکری و رهبردی بسر می برند . ومیشود گفت که بعنوان نیروی بالقوه خیزش فکری ، نقد پیشینه ها وسرانجام محکومیت رهبران ، ازین حال تعلیق فکری وسرگردانی اطلاعاتی ومعرفتی بیرون آیند . . . بالاخره عده یی دست به قلم خواهند برد وخواهند رساتر گفت که ما چه میخواستیم وشما از ما تلاشیگرخانه مردم وشکنجه گر ساختید . . .
آری ، میخواهند آنها رابازهم بفریبند . واین نیز یکی از اهداف تاریخنگاری گریز جویانه است .

*

کج بحثی ومشکل تراشی دیگری نیز دارند . وقتی مدارک واسناد بیشمار مبننی بر اثبات مظالم حزب دموکراتیک خلق افغانستان ارایه میگردد ، گاهی یکی آن را حواله دیگری میکنند و هرکدام میگویند که دست شان بخون کسی سرخ نشده است . درین راستا سوال های سربرمیاورند ؛ مثلا: مگر آیا سردار هاشم خان خودش حلقه دار را برگردن قربانیان استبداد می نهاد ؟ ایا چاقوی که پنجه های دست های عبئالحالق را می برید در دست محمد ظاهر خان شاه محمود وشاه ولی بود ؟
نمی شود انکار کرد که نمونه های را درتاریخ داریم که زمامداری با امربه قتل مخالف خویش در محضر عام چنان تقشی را نشان داده است . مانند قتل غلام نبی خان چرخی وعبدالرحمان لودین بدستور محمد نادرخان و در حضور شخص او . . .
اما درهرصورت این خواسته یک بینش سیاسی ونظام است که با نهاد های مورد نیاز خود مانند گروه های شگنجه واعدام خود را معرفی میکند .
باید افزود که در دوره حاکمیت خلقی ها ده ها هزار انسان به قتل رسیده اند . اما وقتی سخن از حفیظالله امین بعنوان یکی از مسولان امور است این معنی را ندارد که حفیظ الله امین خودش آن همه انسانها را تیرباران کرد ه است . اما امین از همه اعمال تکاندهنده مطلع بوده است .

حین یرشمردن مظالم ونشان دادن ماهیت وویژه گی خواستگاه سیاسی استبداد و ظلم آفرینی که افغانستان دید ، باید گفت که زمامدارانی چون امیرعبدالرحمان خان و زمامداران بعدی ، حلقه های دار را خودشان بر گردن محکومین به اعدام نمی انداختند . اما بعنوان شاه وصدراعظم از همه رویدادهای که در ایجاد و تعیین آن سهم داشتند مطلع بودند . آنها جز مهم ومرجع تصمیم گیرنده واجرایی سیاستی بودند که خون میریخت . زمامدارامور بودند . وتاریخ قضاوت خویش را درین زمینه از روی واقعیت رویداد ونقش صاحبان صلاحیت میکند . دردوره حا کمیت نادر خان وزمانه پسین او ، هم با ظلم وبیعدالتی وبیرحمی در حق انسانها مواجه هستیم وهم با چهره های مشخص آنها .
اما دوره کشتمند ، صدراعظمی که حدود 9صد صفحه را سیاه میکند ، عملکرد جفا آمیز دوره خودش را قبول ندارد ، زیرا اگر آن رویداد ها را که رخ داده است ، بپذیرد ،
7

مسولیت خویش را نیز باید بپذیرد . ولی کشتمند وامثال وی نه تنها درین سطح نرسیده اند بلکه دیده میشود که با نوشتن کتاب های گمراه کننده از آن اعتراف وانتقاد از خود وطلب معذرت فاصله بسیاری دارند .
گاهی برخی از آنها میگویند که "اشتباهاتی " شده است . وبرای توجیه آن اشتباه نیز جمله بندی های دارند د رگونه آب در هاون کوبیدن . از جمله به دوره جنگ سرد متوسل میشوند تا گریز گاهی باشد برای وجدانهای خفته وبی حس شده . . .
ازاین جاست که تار یخ نویسی توجیهی نیز با آن دلایل سخیف به میان آمده است .
برحی از آنها اندک اندک میخواهند بگویند که اداره امور دردست شوروی ها بود . گویا به عامل منفی شوروی در حدود ناقصیرسیده انداما هنوزبه زمینه های داخلیئنقش حزب نیمی خواهند برسند . در حالی که عناصر دارنده چنین طرز تلقی در پی نوجیه نقش خود هستند ، سخن از تفوذ شوروی ونقش منفی آن در افغانستان از زیان آنها ، خود موضوعی است که توجه به آن ، شناخت از افکار واعمال حزب را برای منتقدین جامعتر ودقیقتر میسازد . زیرا حیات وممات یا سخن دیگر طلوع وغروب حزب د.خ. ا به روابط آن با شوروی مربوط بوده است . اما درهیچ صورتی نمیتوان این استنتاج را ارایه داد که تنها مشاورین وکارمندان شوروی مرتکب جنایات شده و مسولین حزبی از آن بی اطلاع بوده اند ! موضوع را میشود بدین صورت گفت که تسلط شوروی بر حزب، ووابستگی حزب به شوروی ، در نتیجه ، همکاری هر دو ، نتیجه منطقی از پذیرش یک سیاست مشترک بود . این اشتراک در سیاست واحد ، عمل مشترک وستمگری مضاعف را درافغانستان با خود داشت .
اما واقعیت این است که رهبران حزبی ودولتی به این واقعیت که ستم و ظلم در افغانسنتان از الزامات سیاست های شوروی نیز بوده است نرسیده اند . ستمی که مجری آن در افغانستان نظام تک حزبی بود . وهمانگونه که در سایر موارد پشتیبانی شوروی را با خود داشت ، از کار ابزار ها ومشوره های مشاورینش در نهاد سرکوبگر خاد بهره مند بود .
نویسنده گان گریز پای حزبی ، آن واقعیت روابط وتاثیری را که برجوانب مختلف حیات سیاسی در افغانستان برجای نهاد به اشکال مختلف جعل و توجیه میکنند .

از سوی دیگر سوکمندانه نقش منفی عنصر قومی وبرخوردهای زیانبار آن بویژه در دهه هفتاد خورشیدی همزمان با ایقان به اضمحلال وسقوط "خپ "ها وپس ار آن جنگ های تنظیم ها ی اسلامی،ذهنیت بهره گیری از امکانات نظامی وافراد مسلکی حزبی باشکل گیری وحدت های عملی قومی ، ذهنیت بی توجهی بگذشته ها رااز چشم اندار منافع قومی درجامعه ما نیز کمک رسانید . این گرایش که به رویداد نگری اوضاع نزدیک کشورما ، دید قوم نگرانه با انگیزه استفاده جویانه داد ، فراموشی طلبی تاریخی را به کمک خواست وبدین ترتیب ، به نقدتاریخ نزدیک و رویدادهای خونین مشکل دیگری ایجاد کرد . . .

اثاربرخی از قلمزنان وفعالان سیاسی ایشان را داریم که از دسیسه ها وخیانت ها در مقاطعی از حاکمیت حزب صحبت میکنند واعتراض واعتراف دارند اما اعتراف ایشان
8

متأثر ازین است که درایام خدمت خودشان به دولت چه حال و احوالی ورابطه یی داشته اند . یکی ازین نمونه ها ، کتابیست که بوسیله متوفی عبدالقدوس غوربندی نوشته شده است . از نظر غوربندی دوتن در تاریخ دوره مورد علاقه اش خوب بوده اند . یکی حفیظالله امین و دیگری نجیب الله ! زیرا در دوره حاکمیت افراد فوق جاه و مقام وامتیازهای نصیب غوربندی شده بود.
و بدی کارمل از نظر او این بوده است که او را روانه زندان کرد .
*

چهره دیگری از اجاد مانع برای بحث دقیق پیشینه ها و نقد ناگواری ها ورویدادهای دلخراش درین نیز است که برخی در کرسی داوری اشکال ناگواری ها می نشینند . هر روزی کهخ سپری شده ومردم اشکال دیگری از مظالم را دیده اند پیشینیان باز نشسته با تفاخر باز ایستاده ادعای برتری خویش را کرده اند . . .
اینجا همینقدر گفتنی هستیم که دوره های دیده شده که با چهره های مشخص خود ، هر کدام به آۀزار وتاذیت مردم پرداخته واقشار وگروه های کوچکی را نیز از امتیازاتی بهره مند ساخته اند ؛ خوب وبد ندارند ، مردم ووطن با اشکال زشتی ها مواجه بوده اند . . . پیدایش چهره جدید مردم آزاری ویا پایان یابی چهره پیشینه دیگری را برائت نمی دهد . به سخن آن بزرگوار " سهو سلف سند خلف نمی شود "


ضرورت بحث ودفاع از حقانیت طرح مسایل پیشینه با منطقی که الزاما در حیطه تاریخ نگری وتاریخنگاری وضرورت نقد آن است ، کار توضیحی دیگری را نیز ایجاب میکند.
کاری که برای دریافت انگیزه ها ، ونشان دادن ضرورت بحث پیشینه ها و رویدادهای آن و جداکردن انگیزه غرض از دیدعامیانه وشریفانه مرتبط با نقد میاید .


با همه مشکل آفرینی ، میشود گفت که کار نقد تاریخ چند دهه پسین ، با ارایه مدارک واسناد لازم مقام شایسته خویش را میابد . دعوت به فراموشی پیشینه ها هر قدر هم با بهره گیری سوء همراه باشد ، هر قدر این ذهنیت دامن زده شود که مانع اندیشیدن معضلات موجود است ! ، مانع پیشرفت نقدنمی تواند شد . توضیح انگیزه های مدافعین آن در رشد و روشنی ذهنیت مردم موثر تر خواهد بود .
هر قدر این تاریخ برهنه تر وبی محاباتر رویدادها را نشان ما بدهد ، موثر تر است . فراگیری ازتاریخ غایتی است با افق های گسترده تر وپهنای از فرهنگ عبرت دهنده که عقده گشایی، و تشنج آوری نمی شناسد . وما به فرا گیری چنین تاریخی نیاز داریم . . .
عبور از موانع ایجاد شده آگاهانه خوف آمیز ، تحریف وجعل آگاهانه و نا آگاهانه رویدادها ، گذشت ازموانعی که با احساس وعلایق قومی وسیاسی در برابر ثبت ونقد تاریخ ایجاد میشود ، در برابر انبوهی ازاسناد ومدارک که انتشار آنها روز افزون است ، نمی تواند
9

مقاومت کنند . ( از چندی به اینطرف اسنادی که در سایت دیدگاه منتشر میشوند در امر وضرورت سر در گریبان بردن کمک شایانی میتوانند بکنند )
حساب آنانی که گذشته رابرای گذشته در نظر دارند ، آنانی که با گذشته برای گذشته زنده گی میکنند ، آنانی که بجای نقد واعتنا به جوهر کارساز وآموزش دهند ه اش ، چوب های دار را با ایجاد رعب وترس وبا توسل به فرهنگ فحش وترور شخصیت ، نشان مید هند ، نیز بدانند که بعنوان محتاجان تداوی مواضع غلط خویش طفره روان از بحث ونقد پیشینه راکمک میرسانند .
نشان دادن این " نقد " ناسالم از طرف کسانی که از بحث پیشینه ها هراس دارند ، همواره دستاویزی بوده است برای گریز بارمسولیت های شناخته شده . . .

این متن فشرده محصول یاد داشت های چند سال پیش است . عنوان آن از مقدمه مرحوم صوفی عبدالحق بیتاب برنوشته مفصل مرحوم قاری عبدالله گرفته شده است که در زمینه فن انتقاد ادبی زیرنام" محاکمه دربین خان آرزو وصهبایی" منتشر شده است


 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول