© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             کتابـخــانه ها در افغانســــتان

                                        

                                            Nancy Hatch Dupree
                                        برگردان: صبورالله سياه سنگ
                                      hajarulaswad@yahoo.com

                                                      (بخش دوم)


آرشيف ملي

آرشيف ملي با داشتن کلکسيوني از هزاران سند، روز دوازدهم سپتمبر 1974 در کتابخانهء عامه کابل رسماً گشايش يافت. پس از چندي، اسناد پيشگفته به جايگاه دايمي شان در کاخ بازسازي شده در حدود 1890 به فرمان شهزاده حبيب الله برده شدند. (نامبرده از 1901 تا 1919، امير حبيب الله شد.)

ساختمان کاخ سليقهء گزينشي خوشايند شهزاده را به نمايش ميگذاشت: آميزهء دلچسپ ساختاري گنبدنما به شيوهء خانه هاي آسياي ميانه و بامهاي قله مانند (کوتي) با دودکشهاي بلند باريک شونده به شيوهء هند مستعمراتي.

اين ساختمان که سقفهاي چوبين داراي نقش و نگارهاي زيبا داشت، پيش از بازسازي براي آرشيف ملي خيلي خراب شده بود، زيرا سالها جايگاه اکادمي ارتش و سفارت ايتاليا بود تا اينکه گارنيزيون پليس حتا از شکست و ويرانه اش در نقش پايگاه کار کشيد.

کار بازآباداني آرشيف ملي روز پنجم نومبر 1994 رسماً آغاز شد و تازه پايان مييافت که کودتاي 1978 [هفت ثور سيزده پنجاه و هفت] آمد. گزينش اين ساختمان تاريخي، پيوندش با کتابخانه هاي عامه و پاليسي پاسداري از ساختارهاي تاريخي به شيوهء پيشين دنبال گرديد.

نماي آرشيف ملي خوب است. پس از فرود آمدن راکتي که اندک آسيبي بار آورد، داشته هايش به تاراج نرفت. کلکسيون ظريف بيست هزار اثر (تا 1978) دستنويس تذهيب شدهء آن، يادگار سده هاي شانزدهم و هفدهم است. البته هزار سند نخستين که "جان" اصلي اين کلکسيون پنداشته ميشود، در موزيم کابل نگهداري ميگرديدند.

انتقال اجباري اسناد به آرشيف ملي در 1974، چالشهاي زيادي را برانگيخت. موزيم به واگذاري صلاحيت پاسداري فرمانها، پيمانهاي صلح و نامه هاي روزگار احمد شاه دراني (1747_1772) بنيانگذار امپراتوري دراني روي خوش نشان نميداد. اسناد روزگار امير دوست محمد خان (ميانهء سدهء نزدهم) ارزش ويژهء تاريخي دارند.

به دنبال کودتاي هفت ثور، شمار زيادي از کتابهاي برداشته شده از رهايشگاههاي خانوادهء شاهي پيشين در آرشيف ملي نگهداري ميگرديدند. کلکسيون دستنويسهاي شخصي محمد ظاهر به گمان زياد در 1981 به اينجا آورده شدند.

آرشيف ملي داراي امکانات مايکروفيلم نيز بود. پيشرفت کارها به کجا رسيده باشد؟ سرنوشت کنوني مايکروفيلم چگونه است؟ چه کسي ميداند؟

چند ماه پيش از کودتاي هفت ثور، آرشيف ملي براي خريداري کلکسيون عکسهاي تاريخي سردار خليل الله عنايت سراج قرارداد بسته بود. آن کلکسيون از روزگار امير عبدالرحمان (1880) تا شاه امان الله و بچهء سقو (Bacha Saqqao) که او را در 1929 برانداخت، سه هزار قطعه عکس داشت.

هر چهره در عکسهاي کلکسيون سردار عنايت سراج شناسايي و کتلاک گرديده بود. آن آلبوم، در کنار کتابها و دستنويسهاي برگرفته از ميان دارايي خانوادهء شاهي براي گروه پژوهشگران اهميت و ارزش ويژه داشت.

در نومبر 1978، يک اتاق آرشيف ملي سراپا با همين آلبومها پر شده بود. البته شمار کمي از چهره ها شناسايي گرديده بودند.

عکسهاي اصلي کلکسيون سردار خليل الله عنايت سراج هنگام رويداد کودتاي هفت ثور به آرشيف واگذار نشده بودند. سرنوشت عکسها به کجا رسيده باشد؟ کسي نميداند، زيرا نامبرده روز پنجم سپتمبر 1978 از جهان رفت.

درب آرشيف ملي از 1993 تا کنون [جنوري 1999] مهر و موم شده است. سرنوشت دستنويسها روشن نيست. آنچه به نمايش گذاشته شده، دستچين فوتوکاپي آنها است. گفته ميشود که اصل آنها در زيرزميني نگهداري ميشوند. البته ابزار کنترول گرما/سرما در زيرميني سالها پيش از کار افتاده بود. آوازه هاي سر چوک ميگويند بخش زيادي از آن کلکسيون ناپديد شده اند.

چندين جلد کتابشناسي که فهرستي از اسناد تاريخي (1985)، دستنويسهاي پشتو (1986)، چند جلد قرآن مجيد (1987) و دستنويسهاي عام (1988) را نيز در برميگرفتند، چاپ شده بودند. پس از آنکه مهر و موم دروازه ها برداشته شوند، ميتوان دستکم نگاه بررسي کننده يي به آنجا انداخت.

پيشنهاد دريافت کمکهاي جهاني براي ارزيابي چگونگي دستنويسها به جايي نرسيد. ترس از اينکه مبادا بازگشايي دروازه، آغاز گم و دور شدن کلکسيونها گردد، فراگير بود. نبود دستگاه تازه سازي هوا (تهويه)، خزندگان و نمناکي يکايک از تهديدها به شمار ميروند.

کتابخانه هاي دانشگاه

افغانستان در 1995 شش دانشگاه فعال داشت. آنها کتابخانه ها شان را از گذشته ها نگهميداشتند، ولي از نگاه پولي ناتوان بودند. کتابها همه "زمان_فرسود" شده بودند. با آنکه در آن ميان، يگان يگان کتابدار آموزش_ديده نيز به چشم ميخوردند، کسي که ميتوانست شاگردان را حتا در زمينهء آثار "زمان_فرسود" نيز رهنمايي کند، نبود.

انبوه کتابها مانند خشت و گل بر روي ميزها و فرشها در ميان گرد و خاک تلمبار شده بودند و هنگامي که در قفسه گذاشته ميشدند، از آنهم بدتر بودند: واژگون، پشت و رو، ميان شکسته و کج و کوله، و مانند کتابهاي کتابخانهء عامه کابل.

کتابخانهء کابل بدترين ناگواريها را ديده بود. يکي از کارشناساني که از سالهاي پيش از جنگ به اينسو، به کتابداري ميپردازد، چنين برآورد ميکند: %50 کتابهاي اينجا يا دزدي شده يا با آتش راکت سوخته و خاکستر گرديده اند.

برخي گزارشها از نابودي يکصدوپنجاه هزار کتاب و ششهزار نشريه سخن ميرانند. تنها بخش "مطالعات افغانستان" داراي شانزده هزار عنوان کتاب بود. اينک بخش بزرگي از آنها ناپديد است. بيشترين کتابهاي فارسي و پشتو به تاراج رفته، ولي کتابهاي روسي دست نخورده مانده اند.

"شــعبهء ريفرنس" که در گذشته خيلي پر رونق بود، در 1995 از داشته هايش تهي گرديد. "شعبهء نشريه ها" نيز به همان سرنوشت دچار گرديد. البته، چند بستهء بزرگ مجله هاي رويهم ريخته اينجا و آنجا افتاده اند. لاريهايي که از سوي ارتش براي نگهداري آثار فرمان گرفته بودند، برگشتند و کوهي از کتابها را دم دروازه بزرگ کتابخانه ريختند.

بخشهاي زيرين ويران و بيکاره افتاده اند: "کانون شنيداري_ديداري" (سمعي/ بصري) با همه افزارهاي بسيار زياد پيشرفته اش، "لابراتوار عکسها" و دفتر "کتلاک و صحافت". دستگاههاي گرمادهي/ هواي تازه و بهداشتي، ميز و چوکي، الماريهاي اسناد، ابزار ميان آشپزخانه، چراغها و حتا پله هاي آهني زينه ها خيلي آگاهانه و نقشه مندانه از ميان برده شده اند.

نيازي به گفتن ندارد که بخشهاي برازندهء "انتشارات" و "کانون پژوهش" از کار مانده اند. انبوهي از کتابشناسيهاي چاپ شده در کابل داراي اين سرمايه ها بودند:

_ کتابشناسي ملي (1973)
_ رهنماي مجله ها و روزنامه هاي افغان (1977)
_ چندين اثر ديگر بر بنياد فهرستهاي اختصاصي براي کنفرانسهاي جهاني در کابل
(کنفرانسها به گراميداشت سيماهاي نامور و تاريخي افغانستان، در دهه 1970، برگزار ميشدند.)

آنچه به اندازه تباهي کابل دلگداز مينمايد و نميشود آن را با بدبختي ديگري همانند کرد، ويران شدن انستيتيوت پولي تخنيک کابل است. اين کانون که به پشتيباني شورويها در ماه مي 1969 گشايش يافته بود، کتابخانه يي با 68000 عنوان کتاب داشت.

در 1993، از ميان هفت هزار کتاب کتابخانهء فاکولته طب جلال آباد، تنها دو هزار عنوان اثر، و آنهم به بدترين شيوهء نوميد سازنده بر جا مانده بودند. بسياري از اين کتابها انگليسي اند.

شاگردان ميگفتند يافتن کتابها از ميان آنهمه آشفته ساماني ناممکن است. آنها براي امانت گرفتن کتاب به پشاور ميرفتند.

براي گردانندگان [کتابخانهء فاکولته طب جلال آباد] کورس يکماهه از سوي ARIC سازماندهي گرديد. مقامات حاکميت به بازسازي پرهزينهء ساختمان کتابخانه بيشتر گرايش داشتند. البته، اين خواهش آنها از سوي عربها برآورده شد.

پس از گذشت يک سال، آنجا کتابخانهء تازه يي که هر بخش آن فرشهاي زيبا، ميز و چوکيهاي نو و پاک، کمپيوترها و قفسه هايي پر از تازه ترين کتابهاي سنگين و بزرگ طبي (به زبان انگليسي) داشت، ديده ميشد. البته، کتابداران آموزش_يافته ناپديد شده بودند.

کتابخانه اسلامي ننگرهار (نام پيشين: کتابخانهء ننگرهار) هژده هزار کتاب و پاياننامهء دکترا (مونوگراف) و هشت هزار شماره از نشريه هاي ديگر داشت. اين کتابخانه در دهه 1960 از پشتيباني بيدريغ پولي ايالات متحدهء امريکا برخوردار بود.

در 1955، هنوز انبوهي از کتابهاي گرانبهاي علمي/ درسي همچنان پاکيزه، خيلي خوب چيده شده و هرگز دست نخورده بودند. کتابهاي نوشته شده به زبان روسي نيز همينگونه پاک و خوب به چشم ميخوردند.

چندين (در برخي از موارد نزديک به بيست) نسخه از کتابها که بايد ميان کارمندان و شاگردان فاکولته دست به دست ميگشتند، "حسودانه" در تحويلخانه نگهداري ميشدند. ("عقدهء تحويلداري" از همان گذشته ها در دستگاه حکومت مانده است. حتا تحويلدارهايي که در هوتلها کار ميکنند، کمتر ميخواهند سري به تحويلخانه خود بزنند و رويجايي و دستپاک را به مهمانان هوتل بدهند.)

برنامه هاي داد و ستد فرهنگي ميان کتابسراهاي جهاني مانند کتابخانه هاي کانگرس، ليننگراد، تهران، جمهوري مردم چين، خدمات اطلاعاتي ايالات متحده (USIS)، بنياد آسيا (Asia Foundation)، و انجمن بريتانيا (British Council) خيلي سودبخش بودند. اين برنامه ها ديگر نيستند.

آوردن و تازه ساختن داشته هاي همه کتابخانه ها به ويژه در دانشگاهها از بايدهاي شماره يک است. شيوه هاي پيشين نه تنها بسنده نخواهند بود، بلکه از نگاه پولي نيز خيلي گران خواهند افتاد. سرانجام بايست "پيشرفته ترين شيوه هاي الکترونيک داد و گرفت آگاهي" در سراسر اين دستگاه پياده ساخته شوند. البته براي رسيدن نقشه مندانه به آنجاها راه درازي در پيش است.

بايد به "نبود کارشناسان" در نقش بزرگترين و ناگوارترين دشواري نيز پرداخت. در گذشته ها، شمار کمي از کتابداران در برونمرزها آموزش ديده بودند. نيز انگشت شمار کورسهاي آشنايي ساده با کتابداري در "اکادمي تربيهء معلم" در کابل برگزار شده بودند. بسياري از کاشناسان يا نيمه کارشناسان بخش کتابداري در سالهاي جنگ کار يا کشور را رها کردند و رفتند. نبود کارشناسان در سراسر اين دستگاه دريغ بزرگي به شمار ميرود. راه اندازي برنامه هاي آموزشي از نيازمنديهاي درنگ ناپذير است.

کتابخانه هاي نهادها (موءسسات) و وزارتها

نهادها و همه وزارتها کتابخانه داشتند. کتابخانهء موزيم کابل به گونه شگفتي دست نخورده و با پرواي بايسته در الماريهاي شيشه دار ديواري نگهداشته شده بودند. اين کتابخانه که در مقايسه با بدترين درهم_برهميهاي بخشهاي ديگر موزيم به آشيانهء دست نخورده ميماند، اينک در بسته هاي بهتر جا داده شده و در وزارت اطلاعات و فرهنگ نگهداري ميشود. در آغاز، بسته ها يکايک با سياهه_برداري دستنويس شده همگذاري گرديدند، سپس در سپتمبر 1996 به هوتل کابل، و از آنجا به زودي به وزارت پيشگفته برده شدند. (در هوتل کابل، دو جا براي داشته هاي موزيم و کتابخانه برگزيده شده بودند. البته از جاي پيشبيني شده براي کتابخانه هرگز کار گرفته نشد.)

بيشترين بخش اين کتابها ماهنامه ها و گاهنامه هاي فارسي و انگليسي در افغانستان چاپ شده بودند و از باستانشناسي، ادبيات، هنرهاي مردمي و تاريخ ميگفتند. کتابها و پاياننامه هايي که به باستانشناسي هندوستان و ايران ميپرداختند نيز همينجا بودند. شمار زيادي از گزارشهاي "نمايندگان باستانشناسي فرانسه در افغانستان" (DAFA) و انستيتيوت باستانشناسي ايتاليا در افغانستان" (IsMEO) و اندکي از گزارشها و پاياننامه ها در زمينه کاوشهاي [باستانشناسي] افغانستان به چشم ميخوردند.

از آنجايي که انستيتيوت باستانشناسي [در کابل] تاراج شد، کتابخانه اش هم برباد رفت.

موزيم هرات در جايگاه تازه اش (ميان حويلي بزرگ دامنهء بالاحصار که در نيمهء پيسين 1970 و نيمهء نخست 1980 از سوي UNESCO بازسـازي شـده بود) در 1994 گشايش يافت.

دريافتهاي سرسري اگست 1994 نشان داد که بيشتر از 100 دستنويس به نمايش گذاشته شده بودند. برخي از اينها داراي نگاره هاي مينياتوري بودند و شمار ديگر زرنوشت و چند جلد قرآن [مجيد]. در آنجا تومار چرمي دستنويس تورات (در ميان پوش) نيز ديده ميشد. پوپنک، نم و لکه هاي آب همه دستنويسهاي يادشده را آسيب رسانده اند.

نه از آگاهان [در کار کتابداري] کسي را يافتيم و نه نشاني از سياهه برداري رسمي را. کار نگهداشت (محافظت) آثار اينجا از بايدهاي درنگ ناپذير است.

"انجمن تاريخ" در کابل، افزون بر کارکردهاي ديگر، به چاپ دو نشريهء بسيار ارزشمند دست يازيد: "آريانا" (پشتو و دري) و "افغانستان" (انگليسي و فرانسوي). کتابشناسي کتابهاي چاپ شده به زبان دري نيز دستاور همين انجمن است. در گذشته، انجمن تاريخ کتابخانه بيهمتايي پر از کلکسيونهاي دري/پشتو و انگليسي داشت، گرچه مانند کتابخانه عامه و کتابخانه هاي ديگر، بسياري از آثار خارجي "انجمن تاريخ" با داشتن روز و ماه و سال مشخص ساخته شده بودند. شمارگان چاپ نخست (first edition) آغاز سدهء بيست ارزش ويژه داشتند.

ساختمان "اکادمي پشتو" (در کابل) که از 1967 به اينسو بخشي از "اکادمي علوم افغانستان" شده، در آتش راکت خاکستر گرديد. با آنکه اکادمي پشتو در دفترهاي دور و پيش جا گرفته و بازآباداني کتابخانه ريفرنس را رويدست دارد، ولي نداشتن پول سد راه کارهاست. انبوهي از کتابشناسيها از سوي سازمانهاي عضو اکادمي، گردآوري شده بودند.

در 1993، کتابخانهء انسـتيتيوت تربيه معلم جلال آباد، در ميان چهـار کتابخانهء ديگر اين شهر و کتابخانه هاي فاکولته طب ننگرهار و وزارت اطلاعات و فرهنگ، بهترين بود. ارزشمندترين کتابهايي که بيشترين شان در دهه 1960 از سوي بنياد آسيا Asia Foundation فراهم آمده بودند، در همين کتابخانه پيدا ميشدند. اکنون همه آنها زمان_فرسود شده اند.

کتابخانهء پيشگفته به تاراج نرفته بود و گردانندهء جوان و تازه کاري داشت. اين مرد دلبسته به کارها، بيشتر از گردانندگان ديگر، گرايش خوبي به فراگيري آموزش و پرورش (training) داشت و از سوي ARIC به کورس يکماهه پذيرفته شد. با آمدن طالبان در 1996، اين جوان نيز مانند همه آموزش_ديدگان، از کار برکنار گرديد.

هر وزارت در کابل کتابخانه داراي اسناد بينهايت مهم خود را داشت. همه آنها بدترين آسيبها را ديده اند. دست به دست شدن حکومت، هنگامي که تفنگداران جسته و گريخته وزارتخانه ها را ميگرفتند، همين اسناد را هيزم اجاق و بخاري ميساختند، زيرا چوب دسترس نبود. اسناد ديگر بسته بسته، به شيوهء "تولکي/ کيلويي"، براي ساختن خريطه به دکاندارهاي شهر فرخته شدند. شماري از کتابهاي تاراج شده به همان شيوه و به همان هدف، برگ برگ پاره گرديدند.

"د بيقهي د کتاب چاپولو موسسه" (بنگاه چاپ کتاب بيقهي)، چاپخانه هاي وزارت و مطابع دولتي قرباني همين کارزار گرديدند. صدهاهزار کتاب درسي از ميان چاپخانهء وزارت معارف و انبارهاي آن بيرون کشيده شدند. گزارشها ميگويند نهاد بيهقي که بزرگترين چاپگاه دولتي است، بيشتر از 1500 عنوان کتاب را از دست داده است.

                                                          دنباله دارد.
                                                              [][]
 

 «»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول