© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حميد حسينی

 

 

 

 

 

 

 

 

حميد حسينی

 

 

اشاره: اورهان پاموک رمان نویس ترک، امسال جایزه نوبل در ادبیات را به خاطر فعالیت های دوامدار خود در عرصه نویسنده گی و به دست دادن تصویری جامع از جامعه ترکیه که در آن اسلام گراها و لاییک ها در تلاش به دست گرفتن قدرت هستند دریافت کرد.

گفتگوی زیر از نشریه انگلیسی تایمز به دری برگردان شده که امید است در معرفی نظریات وی برای خواننده افغانی موثر افتد. به نظر می آید که این گفتگو پس از چاپ رمان مشهور " برف" اثر این نویسنده که یک رمان سیاسی است صورت گرفته باشد.

«»«»«»«»«» 

 

اورهان پاموک: من یک فرد سیاسی نیستم

 

در رمان شما( برف) ترکیه کشوری تا حدی عجیب است، جایی که ملی گراهای سکولار و دین مداران بر سر آن چه که به نظر می رسد علی السویه ایده های مشکوک مجبور کردن مردم به آزاد بودن باشد مبارزه می کنند، آیا این ترکیه یی است که شما می شناسید؟

- خوب، شاید شکاف بین وجدان کرکترهای من و واقعیت شعرآمیز کشورم تنش اساسی در رمان باشد. من می خواستم تا رفته و هر دو جهان را آشکار کنم و درباره آن ها همان گونه که هستند بنویسم، نظریات جهانی روشنفکری غربی در می آیند تا فقیرترین، فراموش شده ترین و شاید بی توجه ترین قسمت ترکیه و خشمگین ترین بخش آن را تعریف کنند.

یک توجه عمده در رمان " برف" علاقه شدید بسیاری از زنان مسلمان به پوشیدن دستمال سر برای رفتن به مکتب است- موضوعی که پرسش های ظریفی را درباره نکاتی که شما سعی در ترسیم خط بین آن ها کرده اید ایجاد کرده است؛ شکیبایی دینی و سخت گیری دینی. دولت فعلی ترکیه به نحو جنجالی تلاش کرده است تا فارغ التحصیلان مدارس مذهبی را کمک کند، به نظر شما این علت درستی برای آن ها می باشد؟

- ببینید، من یک نویسنده ام و تلاش می کنم تا این موضوعات را نه از دیدگاه یک دولتمرد بلکه از دیدگاه کسی که تلاش می کند تا درد و رنج دیگران را دریابد مورد توجه قرار دهم. فکر نمی کنم هیچ فرمول آماده یی برای حل این مشکلات وجود داشته باشد. هرکسی که عقیده دارد راه حل ساده یی برای حل مشکلات وجود دارد یک احمق است. به نظر من ادبیات می تواند ما را به این مشکلات نزدیک کند. چرا که شما می توانید به نواحی تاریک تر، به جایی که هیچ کس برحق نیست و هیچ کس حق ندارد که بگوید حق چیست؟ بروید و این چیزی است که نوشتن رمان را دلچسب می کند. این چیزی است که امروزه، نوشتن یک رمان سیاسی را جالب می سازد.

و هنوز رمان شما اضطراب زیادی را درباره آن چه که امکان فهم کامل بدبختی و حقارت زنده گی مردم در شرایط ناشناخته است بیان می کند.

- روحا و اخلاقا من به کرکتر مرکزی ام نزدیکم. همچنان که او به فقیرترین بخش های جامعه ترکیه می رود، به دام های نماینده گی می افتد- او باید به نماینده گی از دیگران برای فقیرترین مردم صحبت کند. او می فهمد که این موارد مشکل ساز هستند. در حقیقت، این کارها ممکن است یک وقتی به ضداخلاقی بودن برسند: مشکل نماینده گی کردن از فقرا، از بی نماینده ها حتا در ادبیات اخلاقا مشکوک است. بنابراین در این رمان سیاسی، سهم کم من، اگر سهمی باشد- من مجبورم افتاده باشم-  آن است تا این مشکل را کمی تغییر دهم.

چه شد که شما یک رمان سیاسی نوشتید؟

20 سال پیش هنگامی که نوشتن را شروع کردم یک شخص سیاسی نبودم. نسل قبل نویسنده گان ترک بسیار سیاسی بودند، و از نظر اخلاقی بسیار درگیر سیاست. آن ها اساسا آن چه را می نوشتند که ناباکوف رویداد اجتماعی می نامید. من باور داشته و هنوز باور دارم که آن نوع سیاست فقط هنر شما را ضربه می زند. 20 – 25 سال پیش من عقیدۀ افراطی درباره آن چه که هنری جیمز هنر بزرگ رمان می نامید داشتم.اما بعدتر، همچنان که در داخل و خارج از ترکیه شناخته شدم، مردم، شروع به تقاضاهای سیاسی و پرسش های سیاسی کردند. آن چه که من از روی خلوص دریافتم آن بود که دولت ترکیه به دموکراسی، حقوق بشر و کشور آسیب رسانده است. بنابراین من اقداماتی خارج از کتاب هایم انجام دادم.

- مانند؟

 نوشتن درخواست ها، برگزاری جلسات سیاسی، اما اساسا انجام تحلیل هایی خارج از کتاب هایم. این مساله تا حدی مرا انگشت نما ساخت و من در نوعی جنگ سیاسی علیه دولت ترکیه و ساختار حکومت که تا  ده سال قبل به شدت ملی گرا بود، درگیر شدم. به هر صورت به خود گفتم، چرا یک بار، یک رمان سیاسی نمی نویسم و همه این ها را از سینه ام بیرون نمی ریزم؟

- آیا شما مشکلی در زمینه انتشار " برف" در ترکیه داشتید؟ این کتاب چگونه از سوی اسلام گراها و دیگران استقبال شد؟

 قبل از چاپ کتاب، به دوستانم و به ناشرانم گفتم که در حال تمام کردن یک رمان سیاسی بی پرده هستم آیا می توانیم آن را به یک مشاور حقوقی نشان بدهیم. آن ها گفتند نه، نه، نه اکنون که ترکیه امیدوار است به اتحادیه اروپا ملحق شود، و اکنون که شما از نظر ملی و بین المللی مشهور هستید، نیازی نیست که این کار را انجام دهید. بعد چند وقت، کتاب را به ناشرانم دادم. گفتم بفرمایید این هم کتاب. یک هفته بعد، آن ها به من تلفن زده و گفتند که کتاب را خوانده اند و از آن خوششان آمده اما از من اجازه خواستند آن را به یک حقوق دان نشان دهند. آن ها نگران بودند ممکن است دادستان درباره کتاب پرونده سازی کند یا کتاب، قبل از انتشار، توقیف شود. اولین چاپ کتاب 000 100 نسخه بود. آن ها اساسا درباره فروش کتاب نگرانی داشتند. برای مثال آن ها کتاب را گوشه یی پنهان کردند بنابراین اگر توقیف می شد می توانستند مقداری از نسخه ها را پیش خود حفظ کنند. اما هیچ کدام از این بدبینی ها به وقوع نپیوست. در حقیقت، ترکیه به طور جدی کتاب را مورد بحث قرار داد. نیمی از اسلام گراهای سیاسی، و مردمی که عقب ارتش بودند به من حمله کردند. به عبارت دیگر، من جان به در بردم. چیزی علیه من رخ نداد. در حقیقت کتاب من کاری کرده بود که امیدوار بودم انجام دهد. برخی از اسلام گراهای افراطی، کتاب را با ایده های آسان پسندی مورد انتقاد قرار دادند مانند این که " تو تلاش داری اسلام گراها را توصیف کنی، اما باید بدانی که اسلام گراها، با یک زن قبل از ازدواج ارتباطی برقرار نمی کننند." به عبارت دیگر بیشتر اسلام گراهای لیبرال از این که حداقل در کتاب به فشاری که آن ها از سوی ارتش ترکیه با آن مواجه هستند اشاره شده است خوش بودند.

- وقتی جورج بوش اخیرا برای اجلاس سران ناتو در استانبول بود، او به شما به اشاره نویسنده بزرگ خطاب کرد؛ کسی که به فاصله بین شرق و غرب پل زده است. او با ذکر اظهارات شما درباره این که چگونه مردم سراسر جهان بسیار شبیه یک دیگر هستند، از تلاش های امریکا برای کمک به مردم خاورمیانه برای لذت بردن از " حق طبیعی آزادی" دفاع کرد. به نظر شما آقای بوش می فهمد که چه چیزی منظور نظر شماست؟

به نظر من جورج بوش با این جنگ، فاصله های بسیاری را بین شرق و غرب ایجاد کرد. او تمام جوامع اسلامی را به طور غیرضروری از ایالات متحده امریکا و در حقیقت از غرب خشمگین ساخت. این جنگ زمینه را برای هراس و درگیری بی رحمانه و درد و رنج غیرضروری برای تعداد زیادی از مردم آماده خواهد ساخت.

این جنگ تنش بین غرب و شرق را افزایش خواهد داد. این ها مواردی بودند که من امیدوار بودم که هرگز اتفاق نمی افتادند. خلاصه عرض کنم آن چه که من در کتاب هایم برای سال ها نوشته ام تحریف شده است. و به عنوان نوعی عذرخواهی در قبال آن چه که انجام شده تعبیر شده است. و آن چه که انجام شده اعمال بی رحمانه یی بوده است.

- به نظر شما رمان آیا رمان به عنوان یک شیوۀ نوشتن در خاورمیانه و کشورهای غیرغربی طور گسترده ، زنده و فعال است؟ آیا فکر نمی کنید که شما کاری غیرعادی انجام داده اید؟

نخیر، هنر رمان خیلی خوب است. رمان خطر را پشت سر گذاشته است. رمان قابلیت تطابق زیادی دارد. من مطمنم که رمان به زنده گی خود در غرب، در ایالات متحده امریکا دوام خواهد داد. اما رمان آینده یی عجیب در کشورهایی مانند چین و هندوستان جایی که اکنون رشد بی سابقه یی از طبقات متوسط اجتماعی وجود دارد خواهد داشت.

قدرت این طبقات متوسط جدید، مشکلات هویتی را هم در چین و هم در هند خلق خواهد کرد. این قضیه وقتی که آن ها با هویت مشخص اروپایی و غربی مواجه شوند و وقتی که با مقاومت مردم فقیر خودشان مواجه شوند، آن ها را درگیر ملی گرایی خواهد ساخت. به نظر من رمان جدید مدرن از شرق خواهد آمد از آن بخش از جهان که  بار دیگر تنش های بین مدرنیته غرب- شرق و طبیعت لغزنده آن ها،  بالا آمدن این طبقات متوسط  را افزایش خواهد داد. در مناطقی مانند چین، هند و البته در ترکیه.

- در رمان "برف" ، " بلو" اسلام گرای رادیکال به اشاره می گوید بهترین چیزی که امریکا دارد  “Red Marlboros” است. شما با این حرف او هم عقیده هستید؟

من وقتی جوان بودم عادت داشتم زیاد سکرت بکشم. ما( نویسنده ها) علایق شخصی خود را با کرکترهایمان شریک می سازیم. این مساله یکی از لذت های نوشتن داستان است.

 

 

 

 

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول