© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آصف بره کی

 

 

آصف بره کی

کانادا

 

 

 

 

ميرود اين کتاب البته       تا به بغداد و مصر و کلکته

 

دستنويس های تاريخی پارسی و هنر خوشنويسی

 

استاد عزيزالدين وکيلی پوپلزائی

قسمت دوم

 

رسم الخط عربی وهنرخوشنويسی اسلامی

رسم الخط عربی يکی از رسم الخط های صوتی است که در هزاره دوم پيش از تاريخ از زبان فنيقی در گوبل، شهريکه در زبان يونانی به بايبلوس (بيبلوس) در شرق سواحل بحيره مديترانه موقعيت داشت، بوجود آمده است. الفبا عربی بسيار ساده و مناسب حال زبان سامتی مثل عربی است. الفبا شرح دهنده همصدا ها و خودصوتيهای دراز است. در زبان عربی حرو ف باهم بسته ميشوند و يکعده حروف فقط از راست قابليت بستن را دارند و بس. حرو ف بيصدا را فقط ميتوان باعلائمي (نقطه و اعراب) جابجا شده در بالا ياپائين همصدا يا مصوت مشخص ساخت. قاعده نوشتن درعربی از راست بچپ است.

با ظهور حضرت محمد(ص) بحيث پيامبر و پسانها بوجود آمدن امپراتوری عرب برمبنای اصول دين اسلام، زبان عربی وسيله مهم پيوند و تفاهم، زبان اداره و گسترش علم و دانش و بخصوص علوم دينی مورد استفاده قرار گرفت. کاربرد زبان عربی درعلوم دينی بيشترهم با اين طرح عموميت يافت که حرفها و احکام الهی در قرآن توسط کسی ايجاد نشده، بل، به امر خدا وند (ج) توسط جبرئيل(ع) به حضرت محمد(ص) بزبان عربی انتقال داده شده است. واعتقادی وجود دارد که قرآن فقط در همين شکل عربی اش معانی و رسالت خود را بخوبی بيان ميکند.

روی اين دليل بسياری ملتهای دنيا رسم الخط عربی را پذيرفتند، هم از آنهاييکه صاحب رسم الخط جداگانه خود بودند وهم آنهاييکه تاآنوقت رسم الخطی نداشتند.اين رسم الخط رابخصوص ملتهای ايرانزمين که زبان پارس قديم رسم الخط ميخی وزبان پارس ميانه رسم الخط ارامه يی رابکارميبردند،پذيراشده وبعد ترکها،پشتونها، مالز يها،مسلمانان هندودگران آنراقبول کردند. وهرکدام ازاين ملتهارسم الخط عربی رابابرخی ويژه گيهای زبان اولی خودشان غنی وهمآهنگ سا ختند.مثال پارسی زبانان باعلاوه کردن چهارحرف (پ.چ.ژ.گ) الفبا فارسی راشامل رسم الخط عربی ساختند که ازآن رسم الخط فارسی - دری بميان آمد. زبان عربی برای يک مدت معين درمحلات مشخصی ازسوی يکعده ملتهای ديگری چون اسپانويها،مسلمانان بالکان اروپاوروسيه سپيد،نيزپذيرفته شده بود.

ياداشتهای درمورد خصوصيت زبان فارس ازکتاب مبادی تاريخ تمدن اسلام (Introduction To Islamic Civilization) يکی ازبحثهای جدی درمطا لعات تمدن وفرهنگ اسلامی بانقش هنروادبيات فارسی درشرق ميانه وکل جهان اسلام خيلی مهم ودلچست است. اين تاثيرفرهنگ وهنرفارسی درجهان اسلام بدوگونه متبارزبوده:

۱- فرهنگ وهنرپارسی درزمره سايرهنرهاوفرهنگهای حوزه کشورهای اسلامی ازآغازبايک نوع خوداراديت واستقلال درشيوه وشگردبيان خودتبارزکرده است.واين درست مصادف روزگاريست که دين مقدس اسلامی باسرعت بيسابقه به سراسرشرق ميانه دربخش جنوبشرق وجنوب غرب آسيا وآسيای ميانه منتشرشدوسايرتمدنهاوفرهنگهای پيش ازاسلام راکاملازيرتاثيرخودردرآورد،بسياری زبانهاراساقط ساخت،اماعناصرخاص خوداراديت وهويت زبان وفرهنگ پارسی برجاماند که حتی بلمقابل تاثيرات خوبی هم برخود تمدن و فرهنگ اسلامی گذاشت.

۲- تاثير و اثرگذاری عناصر ارزشمند فرهنگ و هنر پارسی بر جهان اسلام خوداش يک مسله مهمی است که اگرچه اين گونه تاثيرات ازسوی دگر فرهنگها و تمدنهای غيراسلامی شرق ميانه هم درميان بوده، اما دامنه ی آن به پيمانه تاثير پارسيان گسترده گی نداشته است. اين تاثيرات از لبلاس پوشيدن، تجارت پيشگی ،صنعت کاري، هنرپروري، زراعت پيشگي، ارتش داري، دانش پروری وغيره بوده اند.

در کنار اينها چنانکه گفتيم تاثير تمدنهای دگر پيشين هم چشمگيراند، اما اين تمدنها در نتيجه همه رنگ باختند مثل تمدن کوپت (کوپتيک) مصر و يوناني، تمدن مصر و ارامنه ی سوريه يا مجموعا تاثير و نفوذ در تمدن پارين بيزانتين يکی دگر از اين مثالها ميباشد.

ادبيات پارسی برسم الخط عربی متبارزترين جلوه های مقاومت وايستاده گی تمدن پارسيان رانشان ميدهدکه دربرابر قدرتهای حاکم برونی ازخودنشان داده است، يکی ازويژه گی مقاومت تمدن وهنرپارسيان دربرابرحملات اعراب اينبوده که پارسيان تاسده هاحضوراعراب رايک امرتجاوزکارانه ی ميپنداشتند.دراين راستا ادبيات پارسی يکی از بارزترين سلاح های مقاومت بوده،چنان که جلوه های اين مقاومت رامورخان ميان سالهای ۹۰۰تا۱۵۰۰ميلادی رقم ميزنند.باآنکه پارسيان آيين مقدس اسلامی رابه تمام معنی پذيراشدند،امانفوذوحضوردگرعناصرفرهنگ عربی رابيگانه ميدانستند.

درجوامع اسلامی تصاوير موجودات زنده مثل انسان وحيوان اصلاترسيم نميشده است.البته درخودقرآن بصور ت مستقيم دراين موردمنع اعلام نگرديده است.مگرازروی برخی گفته هاوروايات محمدی که بشکل حديث در آمده اندوشرح دهنده زنده گی آن پيامبراند، تماسها يی درموردگرفته شده است.بناهنردراسلام بيشتردر آرايش (اورنامنت)که شامل نقش نباتا ت،طبيعت واشکال مثلثاتی بوده،امادرکنارآن هنرخوشنويسی يا خطاطی هم جايگاه بسزايی داشته ودار د.

نقش خشنويسانه برخی گفته ها،روايات ابيات شعری ازگذشته تاامروزموضوع مرکزی آفر ينشگری هنری ونقش وآرايش توليدات صنايع پيشه وری رادربرداشته است.آفرينشگری هنری درصنايع پيشه وری زينت وآرايش اشيای فلزی مثل ظروف، سلاح، شمعداني،سکه،اشيای سراميکي، پورسلان، سنگ،پارچه باب ميباشند.حروف بمثابه يک وسيله زينتی دردرون وبرون منازل وبناهامثل مساجد،منبرها،مدرسه ها،خانقاها،آرا مگاه ها،تفريحگاه هاواستراحتگاه های عامه و درحمام هاوغيره بکارگرفته ميشود.

اهميت خط زمانی بالا ميگيرد ،که دين اسلام بمراتب بيشترازهمه اديان براهميت کتاب،متن های نوشتاری واصلابراهميت فراگيری سواد،علم ودانش وادبيات تاکيدمی نمايد.چنانکه شاعری ازسده ۱۱تاريخی نوشته است:...زعفران عطرزنان ودوات عطرمردان است. بساخوشنويسی درجوامع اسلامی تنهاهنرومهارت ظريفانه نبوده،بل يک دانش دقيق پنداشته ميشود.خشنويسی راويژه گی عرفانی وفوق طبيعی زبان ميدانسته اند.ازآغازشيوع اسلام خط درتحکيم قدرت اسلامی نقش مهمی داشته است.ونخستين خشنويس مشهور شخص حضر ت علی ابن ابی طالب )رض( دامادآنحضرت وپسانها يکی ازخلفای راشدين راقلمدادميکنند.

آثارخوشنويسی بخصو ص مبادله نسخه های زيبای قرآن نوشته شده بدست خوشنويسان ازبهترين تحايف ميان پادشاه هان و حکمرانان بوده که به يکدگرمبادله ميکرده اند.مثال شاه طهماسب سال ۱۵۷۵به مرادسوم سلطان ترکيه عثمانی يک نسخه قرآن دستنويس بقلم غياث الدين خليل اله ازاصفهان هديه کرده.اين نسخه تاامروزدرآرامگاه ابوايوب الانصاری دراستانبول موجوداست.

 

نخستين نمونه های خط هنرخوشنويسي

محمدعلی خوشنويس افغان ده نمونه خط کوفی ميشناخت

درجريان پيشرفت وتکامل فرهنگ اسلامی شيوه های گونه گون دستنويسی وخوشنويسی بوجودآمدکه هرکدام ويژه گی وزيبايی خاص خودراداشت.ابوالفراج ابن نديم زنده گينامه نويس عرب (وفات سال۱۰۰۰) دراثری بنام الفهر ست،گفته است:...نخست خط مکي،سپس مديني،باصری تاسرانجام خط کوفی بوجودآمدند.خط کوفی بانام شهرکوف درميزوپو تامی يعنی عراق امروز پيونددارد.اوگفته است که درهمان وقت ۱۲نوع خط با۱۲وريانت وجود داشت.

نخستين شيوه مشهورخط هاهمان کوفی است (مثالهاي۱۱و۳۴ کتاب مثنوی بيچکا - پراگ )که درتعدادزياد دستنو يسهاوکتيبه های قديمی با قيمانده اند.اين نوع خط سده هامورداستفاده قرارداشت وامروزه هانيزبمناسبتهای خاص ازآن استفا ده ميشود. بوجودآورنده آن معلوم نيست.وتاآغازسده ۱۱صرف درنوشتن قرآن بکارگرفته ميشد،که بشيوه قرآنی نيزشهرت دارد. محمد علی خشنويس افغان ازهرات مينويسدکه ده نوع خط کوفی وجود دارد.اوازجمله ۵ نوع آنرابحيث مثال نشان داده است.

بغرنجترين نوع خط کوفی ازدوران سلطانهای غوری است،که نمونه های آنراازنقوش مسجدجام سلطان غياث الدين درهرات واز روی سکه های بجامانده اين دوران مشاهده ميکنيم.وامانوع ديگرخط کوفی که درنيمه اول سده پانزده دردوران شاهرخ مرزابکاربرده ميشد،نمونه آنرادرآرامگاه ملکه گوهرشاد در هرا ت ميتوان ديد.انواع گونه گون خط کوفی بامشخصات چندگانه آن مثل درآوردن خط وحرف بشکل نبات،بشکل بافته شده ياهم نوع ديگری بشکل سخنگوی تکامل داده شده است.بارزترين نوع خط کوفی همان کوفی “معقلي”است که درسنگهای کاشی عمارات بکاربرده شده اند.انجامهای اين خط کمان وخميده نيستند، بل سراسرشکسته وراست هستند (مثال ۴۹و۶۰کتاب مثنوی دکتوربيچکا ! پراگ).

محقق، نوع دگرخطاطی درخوشنويسی است که اختلافات زيادی باکوفی دارد.محقق يکی ازا نواع خطوط بسيارخواناست. محقق ميان سده های ۹و۱۰ بوجود آمده است.يکنيم بخش آن خميده وچهارونيم بخش آن راست ميباشد.چنانکه ازنام اين خط پيداست معنای دقيق را ميرساندکه تمام حروف بدون کوتاهی وکم شدن کشش آنهانوشته شده اند.محقق پسانهاباانواع ديگرخط يکجاشدکه بشکل اولی خودپايان داد.دراين شيوه خوشنويسی احوال محرک،عبداله ابن مقلی برادرابن مقلي،حمداله بخارائی وچندتن ديگراستادی داشته اند.

خط محقق نزديک به خط ريحاني)مثال ۲۶کتاب مثنوی دکتوربيچکا ! پراگ( ميباشدکه عموماکلمه نخست ياجمله اول متن هاراباآن مينو شتند. اين خط بمقايسه محقق افتاده وپاشانترنوشته ميشود.دراين شيوه علی ابن هلال،جمال الدين ياقوت،ميرزا با يسنغر شاهرخ ودگرات بشهرت رسيده اند.

ثلث، نوع دگرخط ومشابه خطوط بالاست (مثال۸۰همان کتاب). ثلث بمعنای سوم بوده وميرساندکه سومين بخش خط خميده دربرابردوبرسوم حصه راست آن ميباشد.ازاين نوع خط تاحال درنوشتن عناوين آثاروفصول استفاده ميشود.اين نوع بساهم ام الخطوط يا (مادرخط ها) نيزخوانده ميشودکه ازبعدنمايشی وزيباشناختی بسيارزيباو تاثير پذير است که مثالهای آنرادرتاقچه های مساجدومدارس اصفهان،سمرقندوهرات ميتوان ديد.

خط نسخ يانسخي)ص۸۰همان کتاب(ازشيوه های محقق وثلث درسده های ۹و۱۰بميان آمده است.معنای اين واژه “رونو يسي” است.اين نوع خط برای نويسنده گان تفسيرات وتشريحات وبحثهای علمی ودينی بسيارمناسب بوده است.اين خط بسيارخواناوواضح است وتمام حروف درهرحالت يکسان نوشته ميشوند.اين نوع خط ازهزاران سال بدينسوبدون تغير باقيمانده است.خشنو يسان مشهوراين شيوه عبات بودنداز:ابن بواب،ياقوت مستعصمي، عبدالمومن اصفهاني، حمداله بخارائی ودگران.

طوقی نوع ديگرخط است که نيم خميده ونيم راست نوشته ميشود.اين خط بخصوص درقسمت نوشتن اسنادبکارميرفته وايجادگرآن يوسف سيستانی بوده است.نزديکترين خط شبيه طوقی “رقعه” نام داردکه بيشتر درترکيه برای ثبت بکارميرفته است.وازمشهورترين خوشنويسان آن حسن ابن مقله،علی ابن هلال، يا قوت مستعصمي، شيخ عبداله کاتب هروی ودگران بوده اند.

ازخط نسخ نوع “غبار”بوجودآمده که کلمه غباربه معنی خاک وگرداست.اين نام نمادذرات بسيارکوچک وملائم اند که يکنوع ازاين خط غباردر مرا سلات کبوتری بکارميرفته.هرشش نوع خط)نسخ،ثلث،محقق،ريحاني،طوقی ورقعه( ازخط کوفی بوجود آمده اند.آفرينشگر ياحداقل کسی که اساسات اين خطوط راشرح داده علی محمدابن مقله ميباشد.

درقلمروايرانزمين حدودسده ۱۳تاريخی خط تعليق که مرادازآويختن است (ص۸۷همان کتاب) بوجودآمد.بعقيده برخی هادرايجادوشکلبندی آن خط اوستائی وپهلوی تاثيرداشته است که بيشترازهمه درنوشتن آثارمنظوم (شعري) بکارگرفته ميشد.وبه نظر برخ صاحبنظران ايجادگرآن حسن فارسی بود.اين خط پسانهاتوسطه ميرعلی تبريزي(وفات۱۴۲۰) بشهرت واکمال رسيد.

ازتعليق با بکاربردن برخی نکات نسخ درسده ۱۴خط زيبای فارسی بنام نستعليق بميان آمد. (ص۳۱و۸۸همان کتاب) .اين نوع خط فقط درايران،افغانستان،درحوزه های فرهنگ هندوايرانی وتازمان تغيررسم الخط ملتهای آسيای ميانه به سيريليک درآنجا نيزبکارميرفت.

اشکال اولی نستعليق ساده تربودند،اماميرعلی هروی آنرابه اکمال رسانيدکه بيشترهم اوراايجادگرآن ميدانند.ويژه گی شکل زينتی بودنش برای نوشتن اشعاربسيارمناسب ميباشد.ا.ن.پاپ هنرشناس ايرانزمين ميگويد: “...درحاليکه نسخ کامل ومتعادل است، تعليق تاثيرناک وحاکم است. که درنتيجه بافت ويژه گيهای اين دونوع خط،نستعليق که خيلی نوازشگر،مفشن،آرام وملائم است،بميان آمده.يعنی که اين نوع خط مروج پارسيان يک تصويرعالی متمدن بودن و جهان ديده گی آنرانشان ميدهد.اين خط توسط جعفرتبريزي،سلطانعلی مشهدي، مير محمد حسني، درويش عبدی بخارائی ودگران به کمال پختگی رسيده.ظهورنستعليق کاربردتعليق راکاملاپايان بخشيد.

درحوزه فرهنگ ايرانزمين کاربردشيوه شکست که ازنستعليق بميان آمده، زيادمروج است (ص ۱۱۵و۱۴۶همان کتاب)که درسده ۱۷بوجودآمد.محمدشفيع هروی شاعرمشهوربه (شفيعا) وفات ۱۶۷۱اساسگذارآن خوا نده ميشود.درآغازاين نوع بسيارساده وخوانابود وازنستعليق فقط درسه حرف تفاوت داشت. پسانها درآن تعليق هم تاثيرکرد،که بدينسان پسانها خواندن آنرابه اثرکاربردچندين عنصرپيچيده دشوارساخت. ميراث گذاراين نوع خط درويش عبدالمجيدتالقانی بوده که دراکمال اين شيوه سهم بسزايی داشته،چنانکه کليات زيبای سعدی بقلم اودراين خط نگاشته شده.امروزاين اثردرمجموعه دستنويسهای تهران نگهداری ميشود. برخی ازآفرينشهای خط شکست بيشتربه صفحات گرافيکی شباهت دارندتامتنهای خوانا.

ازمشهورترين خشنويسان دوران پيشين که سيستمهای مشخص ودستآويزهای آموزشی برای دانش آموزان به تحرير درآورده انديکی هم ابوعلی ابن مقله(۹۴۰-۸۵۸) بوده که درادبيات بنام ابن مقله شهرت دارد.اودر بغدادبدنياآمده، هما نجازيسته واماپدراش اهل شيراز بود.

ابن مقله وزيرخلفای عباسی بوده ودردوران (الرازي) بمرگ محکوم شد. او سيستمی رابرای کاربرد۶ نوع خط بوجودآوردکه تاکنون استفاده ميشوند.گفته ميشودکه درتشخيص مصوتهانکاتی رابوجودآورد. بعدمقوله های نوشتن مستقيم وخم و مارپيچ رابکارانداخت. نورمهای خشنويسی ابن مقله راعلی ابن هلال مشهوربه ابن بواب وفات ۱۰۲۲ بيشترگسترش دادوبه کمال رساند.اوهمچنان زير نام ابن السيطری شهرت داردکه مدتی آمريت کتابخا نه شيراز راعهده داربوده است. گفته ميشودکه ۶۴ نسخه قرآن رابدست خود خوشنو يسی کرده است،يک کاپی ازآنهارا در اتريش سال ۱۹۸۱بچاپ رسانيده اند.ازاوشيوه بازمانده که به شيوه ای ابن بواب مشهوراست. اين شيوه بيان کننده تناسب اجزای حروف وشيوه نوشتن انجام حروف ميباشد.وشرح درسنامه يی اين شيوه عملامثل يک شعرتعليمی در مورد خو شنويسی است که بقلم اونگارش يافته است

جمال الدين ياقوت مستعصمی (وفات۱۲۹۸) خوشنويس دربار آخر ين خليفه عبا سی مستعصم (۱۲۵۸!۱۲۴۲) دراصل يک برده ای ايتوپيايی بود.او مقا مهای بلندسواد وتحصيل راهمراباحاکميت بر۶ نوع خط محلی بدست آورد.اورايکی ازشگردان جدی ابن بواب ميدانند. وبيشتر از صدسال زنده گی کرده است.درموردياقوت قصه ی جالبی است بدين شرح:

... روزی دربغدادزمانيکه مشغول خطاطی بودخليفه چند بار بالايش صدازدتانزداش بياييد،اماياقوت غرق درخطاطی اعتنايی به درخواست او(شاه) نکردتااينکه خود خليفه نزديکش آمد وباحواله کردن رنگدانی سنگی به شقيقه اش که خون ازسراش جاری شد،سرانجام پادشاه ياقوت رامتوجه آمدن وصدازدن خودساخت.البته ياقوت بازهم ازنوشتن دست نکشيدوقلمش رادرخون جاری ازسراش فروبردوبه نوشتن ادامه داد.خليفه ازاين عمل خودپشيمان شد ويا قوت راآزادی بخشيد.

دوران باشکوه خاتم کاری (مينياتوري) وخوشنويسی هرات

اوج پيشرفت هنرميناتوری ونقاشی وخوشنويسی رادرسده ۱۵دورانی تشکيل ميدهدکه يکدسته ازخوشنويسان،خاتم کاران (مينياتوريستها) وهنرمندان تزئين کتب دستنويس درهرات گردهم آمده بودند.اين دوران در تاريخ خوشنويسی مقام خاصی دارد. اينان درزمان حاکميت تيموريان هرات ازجمله بايسنغر،شاهرخ وپسراش حسين بايقرابکارآفرينشگری هنری پرداخته بودند.هنرکتاب نويسی وکتابداری همراباهنرخشنويسی وخاتم کاري(مينياتوري) دراينجابه اوج پيشرفت وشهرت خودرسيده بود. درزمان بايسنغربرادرالغ بيگ که فر يفته علم وهنربود،درهرات کتابخانه های متعددی بوجودآمدندکه هدف شان گردآوری بيشترين کتابهای قديمه بودونه تنهااين بل گردآوری کتابهايی درعاليترين سطح اهميت جهانی شان در آنجاگردآورده شده بودودرکتابخانه های متعددهرات باستان نگهداری ميشد.

اين دوران يکی ازباشکوهترين دورانهای هنرودانش پروری خرا سان پنداشته ميشود.دراينجاتعدادزيادادبا،انديشمندان و دانشمندان دانشهای عقلی ونقلی سرگرم ايجاد گری بودند، زيرامورد پشتيبانی سرسخت دولتمداران تيموريان هرات قرارداشتند.اگردورانهای اوج هنروادبيات خراسان )افغانستان امروز( را....درهفتصدسال اخيرميلادی بررسی کنيم، دودوره ازپراهميت ترين دورانهای پيشرفت ورويدادهای بزرگ هنري،ادبی وسياسی بوده اند.

۱- دوران امپراتوری غزنويان

۲- دوران تيموريان هرات

اين دو دوره هرکدام دريک شرح عام خدمات تاريخی وبزرگی دردوعرصه خاص ومهم فرهنگ خراسان وقت وافغانستان امروزانجام دادندکه تاثيرات شان ازحوزه جغرافيايی امروزافغانستان هم فراترميرود.اين تاثيرتاسراسرايران،بخشی ازآسيای صغير،آسيای ميانه،نيم قاره ی هندوحتی حوزه قفقازدامنه داشته است.

دوران غزنويان دوران اوج پيشرفت شعروادب ودانشهای نقلی بوده است.درحالی که دوران تيموريان هرات دوران اوج پيشرفت هنروخشنويسی وکتابداري.اگردوران غزنوی شخصيتهای مثل محمدحسن بيهقي،ابوالقاسم فردوسي،سنايی غزنوی سربلندکردند،دردوران تيموريان هرات مولاناجامي،استادکمال الدين بهزاد ومهمترازهمه خودحکومتدار آنزمان مثل بايزيد،حسين بايقرا،عليشيرنوائی ودگران بوده اند.

دردوران تيموريان هرات آثار بيشمارعالی وپرافتخاردستنويس آفريده شدکه باهنرمينياتوری آرايش يافته اندکه هم اکنون کتابخانه های تهران، کابل، تاشکند، دوشنبه،نيم قاره هند،بقيه کشورهای شرقی ودگرنقاط دنياازوجود آنها مفتخراند.وتنهای تنهادراطراف کتابخانه ی بزرگ سلطنتی هرات که بعدهابه اثرحوادث فاجعه بارجنگهاازميان رفت تنهاچهل خطاط خوشنويس دائمی بکارگماشته شده بودندکه درعين حال خو شنو يسا ن دگری نيزازسايرنقاط قلمرو زير اثرامپراتوری تيمور يان به هرات می آمدند.دراينجاازجمله يکی هم جعفرتبريزی بايسنغری (وفات۱۴۵۵) ميباشدکه بانستعليق زيبا بشهرت رسيده بود. يکی ازآثاراش تحرير شاهنامه ازسال (۱۴۲۹) وگلستان سعدی ميباشند.ازشاگردان اويکی هم ازهرتبر يز ي(۱۵۰۲-۱۴۲۷) بودکه خط ثلث رابه اکمال رسانيد.ازشا هکارهای خوشنويسی اوشش دفتراز مثنوی مولانا جلال الدين بلخی محفوظ در مجموعه دستنويسهای نادر تهران ياهم خمسه نظامی درلاهورميباشند.

ميرعلی هروي(وفات۱۵۵۴) يکی دگرازشخصيتهای به اوج شهرت رسيده ی خوشنويسی آنزمان بودکه درخدمت حسين بايقرا (۱۵۰۶ !۱۴۶۹) قرارداشت براساس يک روايت گفته ميشود،او نستعليق رازمانی رواج دادکه حضرت علی (رض)رادر خواب ديدکه قازی رابرايش بحيث مدل درکاربردنوع جديدخط بخاطر نظرداشت تناسب وتکنيکهای جديد خوشنويسی نشان ميدهد.آنزمان درهرات يک گروه بزرگ ازخوشنويسان ونقاشان زيرنظراوبخاطرآفريدن بهترين نوع ازنسخه های آثارکتبی کارميکردند.ميرعلی ازدوستان نزديک عبدالرحمن جامی وعلی شيرنوائی بود.وقتی سال (۱۵۲۹) عبيداله شيبانی هرات رامتصرف شد،ميرعلی وگروه هنرمندان راازآنجابه بخارابرد ،جاييکه شيبانی درسال ۱۵۵۴وفا ت يافت.اوپيش ازهمه استادنستعليق بود.ودربخارادرسنامه جدی زيرعنوان ”مدادالخطوط”نوشت.درگروه اين هنرمندان يکی هم مشهدي(حدود۱۵۲۰-۱۴۴۱) بودکه شعری بنام “صراط الخط” که دارای حدود ۵۰۰ بيت ميبا شد، بقلم او تحرير شده است. مشهدی درمتن آن شعر،نخست به شرح وبيان راهش بسوی خوشنويسی ياخطاطی وسپس بخصوص مشوره هايی برای تازه کاران اين هنردرآماده کردن رنگ،کاغذوسپس نوشتن انواع جداگانه خطوط نسخ،نستعليق وغيره تشريحاتی دارد.ازشمارتمام ابيات تنها۱۴بيت آن درموردچگونگی تراشيدن نوک (قلم) نی ميباشد.

شخص دگری درخوشنويسی آندسته هنرمندان پيشتازشاه محمدنيشاپوری (۱۵۶۹-۱۴۷۹( بود،که اوراهمچنان استاد در نستعليق ميخوا نده اند.يکی ازشاهکارهای اونوشتن صبحت الابرابرازعبدالرحمن جامی ميباشد. مولاناياری عضودگرآن دسته هنرمندان بودکه خدماتش راعلی شير نوائی دراثری زيرعنوان مجالس النفائس برجسته ميسازد.

دردربارصفويان ايران هنرمندوخوشنويس بی مثال دگری بود،بنام کمالدين حسين هروی يا استادکمال الدين بهزادکه استادو بنيانگذارشيوه نقاشی مينياتوری بوده واداره مدرسه عالی هنرهای هرات رادرزمان تيموريان بعهده داشت. اواز پشتيبانی وحمايت علی شيرنوايی برخورداربوده است. پسانهادرقم برای طهماسب اول خدمت ميکرد،اودرهرشش نوع خط دست بلندی داشت.بعدهابه شهرزادگاهش هرات برگشت ودرسال۱۵۶۶ در آنجاوفات يافت.درزمان شاه عباس ۱۶۲۹- ۱۵۸۷عبدالباقی تبريزی وفات ۱۶۲۹که بخصوص ثلث،نسخ ورقعه رابکارميبردازکارهای مشهوراش کتيبه های ياد گاری دروديوارهای مسجدشاهی اصفهان ميباشند.همزمان مراکزمشابه هنری دردورانهای مختلف درسايرنقاط مثل تبريز، شيراز،هرات، بخارا، سمرقند وجود داشتند. عليزضا تبريزی وفات ۱۶۷۳کتابداروخوشنويس دربارشاه عباس دوم بودکه درزمره کارهای مهمش يکی هم تحريريک نسخه بزرگ قرآن است.دراصفهان چندنسخه بزرگ دگرقرآن راميرزا احمد تبريزی (۱۷۳۹-۱۶۸۴) باخط زيبای نسخ خوشنويسی کرده است.اوهمزمان يک موسيقيدان بود.

ارزش کتب ودگرنسخه های دستنويس تاريخی باکاربردشيوه های گوناگون هنرخوشنويسی درچندنکته مهم نهفته بود: کاربردکيفيت ونوعيت رنگ (سياه،رنگه يا همچنان طلائي)،کاربردکيفيت ونوعيت کاغذکه رنگه يامرمری بودند،نوعيت قلم وقلم نی باتراشيده شدن نو ک شان براساس شکل واندازه خط. موضوع يااسباب زينت شده دريک سطح بشکل منقوش ياتصاوير، نظرداشت تناسب نوشته درحاشيه،قاب کردن وسرانجام بسته بندی شان ازشمارمعيارهای بوده اند،که درارزشيابی اين آثارنقش عمده داشته

کتابهای دستنويس باآرايش زيبابسيارگرا نقيمت بودند. زيرابالای آنهاچندين هنرمندپيشتازمدت طولانی کار ميکرده اند.بنا خريد آنهاصرف درتوان اشخاص غنی بود. درموردطاقت فرسايی کارنوشتن آن يک قصه ای جالب ادبی ازسده ۱۷به شرح زيروجود دارد

“... روزی عبدالعزيز،خان بخاراخوشنويس دربارخودراپرسيد،که روزانه چنددوبيتی حافظ را مينويسد.وقتی ازاو شنيد که، روزده دوبيتي،عبدالعزيزنارضايتی خودراچنين بيان داشت:...”زيادبی حوصلگی ميکنيي. دودوبيتی بنويس اگراينهم زياد بود، پس روزانه فقط يک دوبيتی بنويس!”
ازدشواری هنر خوشنو يسی اين مثل پارسی زبانان هم شهادت ميدهد:

” اگرخواهی شوی خوشنويس بنويس،بنويس،بنويس”.

ياآن که درميان دری زبانان افغانستان معمول است:

“بنويس،بنويس تاکه شوی خوشنويس.”

خط عربی - فارسی درکناروظيفه افهام وتفهيم وبرقراری پيوند،وظيفه مهم زيباشناختی نيزداشت چنانکه به پندار مسلمانان خط وظيفه برقراری رشته ی پيوندعقيدوی جهان درونی باجهان بيرونی دارد.اين انديشه که بيش ازهمه درعرفان وتصوف راه يافت، نتيجه نقش مهمی بودکه درپيشرفت آن بازی ميکرد. به پنداراهل تصوف نوشتن هرحرف يک گونه “ستايش ازخداونداست”.اين اصل درشعردوسده پيش دري،فارسی وتاجيکی بسياربازتاب يافته است.درسده دهم اخوان الصفاميگفتند،که (عقل کل) يعنی کتابی که بدست خداوندنوشته شده است.ازاينروباچنين شرحی اهميت خط ومقام خوشنويسان رابيشترازپيش بلندبرده بودند.بخصوص آنانيکه به نوشتن قرآن وسايرکتيبه های اسلامی ميپرداختند. برای آنهاحرف وخط تاآنحداهميت داشت که آنرايک پديده آسماني(ملکوتي) فوق طبيعت ميدانستند.اين ازعقيده ای برمی آيدکه گفته ميشود، هر کسی کلمه بسم الله راکه آغازگرسوره های قرآن است، زيبا بنو يسد،مغفرت حاصل ميکند و رهسپاربهشت ميگردد.همچنان درگذشته ها ودربرخی نقاط حتی تاامروزه هاعقايدی وجود داشتندکه هرگاه درگوشه کاغذنام الله ياحرف وکلمه مقدس نوشته شده باشد،درزدودن امراض خيلی مفيدوکارامی افتد. تعاويز که دربخشی ازتن بيمارميبستنديااين عنصر عقيد تی که کاربرد دگری هم دارد،مثال کافيست درپارچه کاغذی نامهای مقدس ويابرخی ازواژه های قرآن رانوشت،آنرادرآب غطه ورساخت وآب آنرانوشيد.اين شيوه ی زدودن بلاياراشويست نويسی هم ميگويند.همچنان کاربردتعاويزضد بلاياکه درکشورماافغانستان آنرا ”نذر” زخم چشم يادميکنند،بگونه استفاده ميشده وميشودکه دربرابرنيروهای ناپاک (نحس) حرفهاوکلمات نوشته شده الهی ومقدس روی کاغذ، سپس درپوشش پارچه های نخی يادرون تعويزدانيهای فلزی معمولاازنقره وبرنج درآورده ميشوند ودرگوشه ی لباس شخص زخم چشم خورده ياکسی که برای ردبلاياوبی اثرساختن زخم چشم درگوشه لباسش پيوندزده ميشوند.

اعتقادبرقدرت فوق طبيعت حرف وکلمه تاحدودی براين واقعيت مفيدواقع ميشودکه درآغازسوره ۲۹قرآن ازيک تا چهارحرفهای مستقلی بنام “الحروف المقطاع (المقطع) آمده است.ياهم بطورمثال سوره ۶۸باحرف (ن) آغازميشودبدون آنکه درنگاه اول کدام مفهوم ذهنی (عقلاني) رابرساند.که اين امرمنجربه عرض وجودسو تعبير هايی (سپيکولاستيکي) مذهبی هم شده.برای شرح اين گونه شرجهای نمادين حرف وعدد، بيشتربر رابطه عددی ابجدتکيه ميشود،يعنی ارزش عددی حروف درابجد. حروف “تا و ها”درآغازسوره ۲۰، همچنان”تاها”عنوان ميشود،اين حروف شرح دهنده ارزش عددی ۹و۵ ميباشندکه حاصل جمع شان ۱۴ميشود.اينگونه بيان نمادين نشاندهنده مهتاب چهارده است، يعني۱۴شب مهتاب کامل که سپس آنرابه حضرت محمد(ص)تشبيه ميکنند.اين بيان ها تنهامفاهيم نمادين ندارند،که همزمان يک وسيله روانکاوی درکشش برای نيايش دينی هم نهفته است. نيايشهای شماره ای رابرخی ازگروه های تصوفی (عرفاني) به اشکال گونه گونی بکار ميبرند،ازجمله به شرح زير:

اعتقادفوق طبيعی بودن ارزش عددی بخش اول کلمه شهادت يعني”لااله الللا محمده رسول الله (ص۴۹و۵۷همان کتاب) مجموع عدد۶۱۹ رابدست ميدهد.وامابااضافه کردن نام خطاط( الکاتب) به آن مثل اينکه (محمده رسول الله) رابه آن اضافه کرده باشند، زيراارزش عددی کلمه (الکاتب )محمده روسول الله رابدست ميدهد. اينگونه ظرافت کاريها بيشتر ازپيش به افزايش اهميت خطاطان وهنرخوشنويسی می انجامد.ياارزش حرف الف نخستين حرف الفبای عربی ونخستين حرف کلمه “الله” عدد ۱۱۱ميباشدکه سمبول ياگويای ارزش عددی سه نام ياسه پديده مهم دراسلام است،يعنی (الله،الف=۱/ محمد،م=۴۰/ علي،ع=۷۰جمع کل آن مساوی به۱۱۱) ميباشد.ومثال دگری چون ارزش عددی (و)۶است:که حاصل جمع دو(و)۱۲ميشودومعنای ۱۲تعدادامام های شيعان راميدهد. ياعدد۶۶که ارزش عددی کلمه الله است.برخی به حرفهای بدون نقطه احترام ميگذارند،مثال ميپندار نداينکه آلوده نيستند. ثبوت خوداين ادعادردگرنامهای صفتی حضرت پيامبرمحمد(ص)نهفته است که عبارت باشند از احمد، حامدوهمچنان آغازکلمه شهادت”لااله الللا...” که کاملاحروف بدون نقطه ميباشند.

درادبيات دری - فارسی شاعران درابيات شعری خود، روش دگری روانی رابابرگزيدن حروفی ميپرداختندکه بالای انسان ارزش تاثيرکننده داشتند، ابوالمجد مجدود سنايی غزنوي(وفات۱۱۳۰) بشکل سمبوليک اسرارنابودی کامل - ازميان رفتن رامقايسه ميکندباالفدرکلمه اول بسم،چنين شرح ميدهد، زيراالف کلمه “اسم”ميان حروف (ب) و(س) ناپديد ميشود. مولانابلخی ميگويد:که الف حرف خردخداونديست، و اضافه ميکندکه درعشق حتی از(د) خميده الف ساخته ميشود. برخی ازشاعران عارف اساس خداوندی رادرکلمه (ها) می بينندومولانابلخی ميگويد: که “...نشسته مثل (ها) درکنار (الف) درکلمه الله.امانزدصوفيان بالاترين مرتبه حقيقت وياقامت بلندورسارابه الف تشبيه ميکنند.

اماکاربردنمادين حروف واعداد درشعروادبيات منثوردری - پارسی هم خيلی مروج است،مثال”درشعرحرف (ک) درنشاندا دن زيبايی معشوق بکاربرده ميشد،ياابرورابه (ن)،(م) رابدهن کوچک معشوقه وغيره تشبيه ميکنند.

سرانجام درخوشنويسی نيزتحولات فراوانی بوجودآمدمثل رواج يافتن تصويرشکل انسان، حيوانات، قو، کلنگ ياهم بعضاو سايلی چون: چراغهای تيل سوزمثل لمپه واريکن و کلاه ودستارصوفيان وعارفان که مشهورترين شان کلاه ودستار مولاناجلال الدين محمدبلخی است. همزمان خوشنويسی درنقل قولهای شخصيتهای نامدار ويابيشتر اوقات هم درنوشتن نقل قولهای دينی بکارگرفته ميشوند.درچنين تصاويرشکل حروف برهم ميخورندکه بيشتر اوقات شکل حروف دراز، باريک، عريض ياکوتاه ميشوند. واين خودهم يک شکل روانی دارد،که تغيرشکل حروف واعدادحالت معمايی نزدخواننده وبيننده ايجادميکند وبدينسان وقتی خواننده درخواندن يک متن خوشنويسی شده برخودمحدويت احساس کرد، حس کنجکاوانه وجستجوگرش راتحريک واکارش رابرای گره گشايی معمابکارمی اندازد واين خودکه زمان رادربرميگيرد، بابازگشايی گره معمابرای خواننده شگفتی بارميآورد.

واماهدف نهايی ازتصويرکردن زيبای حرف وکلمه درمفاهيم عنصرزيبايی شناختی هنرخوشنويسی نيزنهفته است.

 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول