|
یامی پویان
پرواز
در ظلمتی چنان که
هزار کلاغ
پروازش کوتاه می ماند
تویی یک فریاد
آنسان شکوهمند
که ماهی
بر پیشانی موج
دستانت ؛
دریایی
شبنم به برگ می نشیند
گندم روشن می شود
ازصدایت
نامت چراغی است
سایهء توفان را
خورشید فراتر و
فروتر باد
که نتواند هرگز
خموشی را هدیه ای سازد
برای آب
برای آفتاب
برج بلند ماه!
«»«»«»»«»«»«»«»
قایق شکسته
چگونه می شکند
دریا
دریا
قایق شکسته
به امید چراغی می گردد
فراز گردنهء امواج
دست کیست؟
توان رفتنم نیست
باد هم غنیمتی ست
یا فرصتی
تا شکستن دیوار
چند گام فاصله است؟
«»«»«»»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری
صفحهء
اول
|