حسرت
چه
سالهاست غمین خانه ام سرور نکرد
سلامدار سحر از شبم عبور نکرد
نشسته
بر در میلاد انتظار بلوغ
دریغ
لاله ی سبز فضا ظهور نکرد
سمند
تشنه ی صحرای آرزومندی
در
امتداد افق بوسه پای نور نکرد
شکوه
جلوه ی خرشید بر فراز وفرود
گذر ز
سرد خانه ی زندانیان دور نکرد
هوای
مسند و دیوان و انتهای هوس
سفر ز
شهرو سرا و دری غرور نکرد
سرود
بال اجل سالگرد خون و جنون
اثر
به کشور سنگ و بلای زور نکرد
کلام
منجمد سنگ از زبان صدا
کتیبه
گشت زمانه بر آن مرور نکرد
«»«»«»«»«»
ارمغان تبعید
زبان
ریشه در مرداب رفته
تن
اندیشه در گرداب رفته
خربدار
خرد چشم تماشا
به
مهمانی قرن خواب رفته
«»«»«»«»«»
نا پیدا
سفر
رسیده به سر خانه ی سرور کجاست
زشب
چکیده اثر خوشه های نور کجاست
نه حرف
و قصه ی افراسیاب نه اسکندر
کجاست
هیبت و شهنامه ی غرور کجاست
مگر به
تار رکود بسته اند زمزمه را
سخن سرا
ی سرا پرده ی حضور کجاست
عقاب
شاهد نور پایبند دانه ی زر
شکوه
همت و دروازه ی عبور کجاست
«»«»«»«»«»