© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

احمد شاه بهمنش

 

 

 

 

 

نگرشی بر کار و آثار ماندگار

و ديمتروف

 

 

 

روستای ، بلوراش ، از نواحی جنوب شرق بلغارستان به سال 1882 شاهد به دنيا امدن کودک نابغه يی بود به نام  ولاديميؤ ديمتروف که سالهای کودکی و جوانی اش را به منتها فقر و تنگدستی سر کرد، به کارها و پيشه های گوناگونی روی آورد .و از آن ميانه يکی را برگزيد و تا فرجام بر آن پايدار ماند.

چه کسی ميتوان باور کرد که از يک رنگمال ساده ء بلغاريايی ، مويکداری قدرتمندی همچون و، ديمتروف ساخته خواهد شد که بلغارستان را به نگارستان عجوبه بدل کند. ولی شايد اين اقتضای شرايط بود که ديمتروف را ار ميان انبوه زحمتکشان بلغاريا برگزيد، قريحه ای سرشار و نبوغ پر درخشش هنرمند را با نياز زمان به هم آميخت و چنان ستاره تابناکی را در آسمان هنر بلغاريا به تلألو واداشت.

ديمتروف از آوان کودکی به رنگها و خط ها رغبت و عنايت داشت و هنرش را از رنگ آميزی دروديوار خانه ها آغاز کرد و پيوسته در مجاورت ساير کارهايی که برای گذران عادی لازم داشت به تربيت استعداد و اعتلای هنرش پرداخت و از راهی که برگزيده بود با تمام دشواريها لمحه يی دودلی را به خود راه نداد و باز نه ايستاد، تا پای حيات از نمايش واقعيت های تلخ و درد آلود زندگی تودهء زحمتکشان که خود از آن برخاسته بود مويک برنداشت و زير بار سنت هايی جامد نرفت.

هنرمند نقاش بهترين نمونهء آثارش را در ميان دو جنگ جهانی آفريده است. طوريکه در بيشتر اين آثار نفرت و انزجارش را سبب ويرانی ها و تلخی های جانکاه ناشی از جنگ بيان ميکند و صلح را فراميخواند. او در قيام عليه فاشيزم بلاتليف نماند و به خاطر افشاء ماهيت پليد فاشيزم که سراسر اروپا و از جمله کشورش بلغارستان را به خاک و خوند کشانيده بود ، در صنف هنروران پيشتاز و ميهنی بپا خاست و آثاری در وصف آزادی و پيروزی بر فاشيسم هيتلری  آفريد.

و. ديمتروف  در اغلب آثارش کار ساطنده انسان را به مثابه ی عاليترين تلاش او در راستای بهورزی ميهن و هستی مادی و معنوی به بهترين وجهی در سيمای کارگران جوان و توانمند کشورش جاودانگی می بخشد و هنرمندانه می ستايد.

در ميان آثار بی شماری که از او بر جا مانده است، يکی هم تابلوی هست( به ابعاد 40 در 28 سانتيمتر) که در سال 1920 بمدد رنگهای روغنی بر وی کنواس کشيده است ، بنام «مادر من» که از نخستين کارهای استادانه و خلاق هنرمند، به شمار می رود.

اين اثر که بالاترين توان هنرمند نقاش را در پرداخت واقعيت به نمايش ميگذارد، از سويی هم درک بلند علمی و هنری ويرا به گونه ای ديگر  از موضوع پيری مادرش باثبات ميرساند.

علاوه بر آن چيزی که در اين اثر بيش از همه بيننده را به خود جلب ميکند، نگاه ژرف و معنی داريست که در پس سيمای ساده که از نگرانی و اضطراب نهان خبر ميدهد قرار گرفته است. سيمای که آيينه ء دار دنيای دورن ويرا منعکس  کرده است.

همزمان با اين اثر ، طرح جالبی ( به ابعاد 49 در 59 سانتيمتر) که به شيوه ی « رف» پرداخت گرديده از سوی هنرمند بعمل آورده شده است که در واقع وضع و موقعيت زنان و مادران ستم کشيده و فاجعه ديده بلغاريا را پس از جنگ جهانی اول می نماياند.

اين پورترت که « مادر» نام دارد ، نيم رخ زنی را نشان می دهد که در اندوه نشسته است و صورتش را بر دو دسش تکيه داده است.

تابلوی دهقانان خوابيده ( با ابعاد 100 در 85 سانتيمتر) که طرح آن به سال 1928 تکيل گرديده است، سه تن از روستائيان تيره بختی را که از کار بی حاصل و کسل کنندهء روزانه برگشته اند خوابيده بر بستر سنگلاخ کشتزار به گونه خاص نشان می دهد که تأثير عميقی بر بيننده ميگذارد. اين تابلوی در عين بی پيرايه گی و ساده گی از جلايش و قدرت خارق العاده ء برخوردار است که نبوغهنريی و پرداخت استادانه ی ديمتروف را به نحوی بارزی ثابت می سازد.

و. ديمتروف نگاره گر چيره دست بلغاريا با خصوصيت های روانی پرسوناژ تابلوهايش آشنايی کامل دارد و اين آشنايی با شناخت هنرمند از تأثير روانی و القايی ، رنگها و خز ها به کمال ميرسد. به گونه ايکه با ضربات فراگيرنده قلم مو رنگهای سرد و گرم را در موقعيت های معين و مناسب کنار هم می نهد و رنگهای ساده از فاصله دور به چشم بيننده ميريزد، ترکيب  و تأليف می شود و در نهايت از مجموع آن رنگها بصری حالت ها و ويژه گی هايی در پيکر ه ای اصلی تابلو جا داده شده است و تجسم منطقی و زنده می يابد.

در تابلوی ( رخت شوی ) که هنرمند صورت يکی از زنان رختشو را در وسط و جلو تابلو به صفت پرسوناژ اصلی طرح آورده است. شخصيتش را در پس منظر تابلو نشان ميدهد و بيننده به ساده گی درميآبد که او چه کار است و در چه موقعيتی قرار دارد. گذشته از آن با تصويری که چهار زن رختشو در عقب صورت اصلی کشيده است ، موازنه و مقارنه پيکره را نگهداشته و بر زيبايی و اثر بخشی طرح افزوده است.

معمولا پرسوناژ های اصلی تابلوهايی ديمتروف را ، زنان و دوشيزه گانی تشکيل ميدهند که همه در عين طراوت جوانی از نوعی نجابت و ساده گی بهر دارند و قصد دارد ثابت سازد که کا در همه حال انسان را جوان و سرحال نگهميدارد. يکی دگر از طرحهای بی نهايت جالب اين نگاره گر پرقدرت ( دست بوسی) نام دارد که گروهی از زنان و مردان روستا را در پرتو خيره کنندهء خورشيد و گلهای بهاری می نماياند. صورت ها صاف و بی حالت اند و بيننده صرف به کمک رنگها ی شفاف و طلايی که در زمينه ء تابلو بکار گرفته شده است ميتواند و بايد موقعيت ها و حالت ها را به وضوح ديابد ، به گمان اغلب که هنرمند با اين طرح سمبوليک قصد داشته است تا نهاد مشخص و شخصيت يگانه و همگون دهقانان را تمثيل نمايد و يا اينکه ميخواسته وحدت و يکپارچه گی آنان را در يکی از روزهای سنتی روستا و يا جشن عروسی به منظور انجام امر خطيری به نمايش و طرح آورد.

در تابلوی ( زن روستايی با دخترش) ، ( ما دونای بلغاريايی)، ( دوشيزه)، ( ترکيب يا تأليف ) ، ( دختر بلغاريايی) ، (دوشيزه با گلهای آفتابی) و شماری ديگر از آثار نقاش ، ميتوان صورت های کامل و زنده ء زنان  دو شيزه گان روستايی را در عين نجابت و ساده گی به نظر آورد که در پس منظر همه، گلها و ميوه های شسته شده با نور خورشيد که سيمای آدمهای تابلو ها انعکاس آن رنگ ميگيرد قرار داده شده است.

در خيل آثار ديمتروف نمونه های منحصر به فردی نيز وجود دارد که به خود نقاش تعلق دارد و تا کنون هيچ هنرمندی قادر به خلق آن چنين آثاری نگرديده است. از خصوصيات برجسته اين اين نمونه آثار ديمتروف يکی هم حاميت و برتری رنگی بر رنگ دگر است. که ارتباط ميگيرد به حالت و موقعيت آدمهای تابلوهايش و ليکن در بيشترين آثارش رنگهای طلايی و قرمز فراوانتر و تيره تر بکار گرفته شده است.

همچنان با رعايت احساس نور و اتمسفر که در هنر نقاشی از اهميت ويژه ای برخوردار ميباشد ، عملا تيره گی ای را بکار گرفته است که بخشهای برجسته و روشنتر کارهايش مقابله کرده بتو.اند، که به اين ارتباط ميتوان از تابلوی ( دروگر) که در سال 1935 به ابعاد ( 100 در 85 سانتيمتر) طراحی شده نام دارد. طرح اصلی در اين تابلو از ديناميسم انديشه و طرز فکر هنرمند و پايگاه اجتماعی وی مايه ميگيرد.

طرذح اين تابلو دهقان دروگری را گونه سمبوليک مجسم ميسازد، نيمه برهنهء که پيرهنش را از سوز گرمای خورشيد تموس در ميان بسته و با دستان ستبرين پشتاره ی گرانباری را روی سرش نهاده و از پستی و بلندی برافراخته است.

سرعت عمل و تخنيک ويژه ای که در اين اثر بکار گرفته شده است، طرح را از هر لحاظ بی عيب و نقص گردانيده و شيوه ی پرداخت هنرمند را ار رئاليسم مشبوع ساخته است.

در تمام آثار ديمتروف ، عاطفه و انديشه هر دو برانگيخته می شوند . در واقع به گونه ء هنرمندانه آثارش پيوسته سرمشق اخلاقی و بويژه اجتماعی ارائه ميدهند. و به جرئت ميتوان ابراز نظر کرد که آثار هنرمند در کليت خويش دارای آنچنان بیار معنوی اند که به اصلاح انسان عصرش می انجامد، او در هنرش با انسان محنت کش در کارگاه و مزرعه و در شرايطی که با تحمل ناپذير و کار کمر شکن و يکنواختی را برانسان تحميل ميکند و خون و عرق و اشک ويرا به زر و کالا بدل می نمايد سروکار دارد.

در گوشه ء از يادداشت هايی که به خط خود او بر جای مانده است ميخوانيم: ... من در يک خانوادهء روستايی بدنيا آمده ام ، اجداد پدری من از کشيشها بودند، پدرو مادرم که از مهاجرين جنگ های آزادی سالهای 1877 ـ 1878 رسيو ـ ترک به شمار ميامدند در دهکده ء « فرولوش » در نزديکی کيوستيندل مسکون شدند، پدر بزرگ من پارچه زمينی وقفی را بدست آورد که در همان محل بتاريخ اول جنوری 1882 من بدنيا آمدم. پس از وفات پدرکلانم بلافاصله به کيوستيندل نقل مکان نموديم چون بازوی راست پدرم فلج بود ناگزير مادرم با کار طاقت فرسا و کمرشکن در مزرعه ها و خانه های مردم و يا رختشويی کفاف زندگی ما را فر اهم می آورد.

آثار و.ديمتروف از ديدگاه اجتماعی ـ سياسی نه تنها هنرمندی و ذکاوت بل جسارت و صراحت آدمی صادق و سخی و زندگی اجتماعی فعال را تأئيد ميکند، پرترههايش بالعموم لحن عاطفی دارند و با کار برد تکنيک های متنوع و با ضربه های گسترده و فراگيرنده قلم مو طراحی و نقاشی شده اند، که اين ويژه گی ها و مشخصات با درونمايه ای انسانی ، قدرت آفرينش و برداشت منطقی ويرا به عنوان يک نگاره گر پر نبوغ اخلاق به اثبات ميرساند.

در حال حاضر گالری های بی شماری در جهان به شمول سالونهای مشخص کلکسيونرهای مشهور به استاد بزرگ و . ديمتروف منسوب ميباشد . در آغاز دهه هشتاد ميلادی صدمين سالروز تولدش ( 1882 ـ 1982 ) را به جهانيان با تدوير محافل و نمايشگاههای با شکوه جاودانه تجليل نمودند و آثارش را با احساس عميق انسانی ارج نهادند.

در کابل پايتخت افغانستان نيز به همين مناسبت شماری از بهترين آثار وی در تالاری بنام « استاد برشنا» به معرض نمايش گذارده شده بود که ذوق مندان هنر نقاشی برای مدت ده روز فرصت ديدار داشتند.

 

* ـ نخستين بار در فصلنامه « هنر» چاپ کابل ، بهارسال 1362 منتشر شده است 

    

 

 

 


 

ادبی هنری

 

صفحهء اول