© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

 

 

 

ســـخن فــــردا

 

به پيشواز نوروز جديد و سال جديد

 

 

باورمندان فــــردا از ما خواسته اند که در اين نوبت زودتر از موعد مقرر تاريخ را ورق بزنيم و فردايی را که در آستانه تمام قد ايستاده است اذن ورود بدهيم.

دل و نادل هستيم. از سويی در بند بند اندامها و مفاصل خويش رخوت و رطوبت يک زمستان استخوانسوز را حس می کنيم و توان برخاستن نداريم، از سوی ديگر دوستان ما کنايه ميزنند که کی به اقتدای فردا، پس فردا و پسين فردا بر می خيزيم؟

درخواست محبت آميز شان، با طنزی تلخ نيز همراه است. آنها به تلويح ميگويند: کجا شد وعده های پار و پيرار شما؟ کجا شد بشارت های نويدبخشی که هنگام نشر نخستين شمارهء فردا به خورد خواننده ها داديد؟

مگر شما نبوديد که با صد زبان، شب و شياهی را لعنت ميکرديد و خبر از پيروزی روز و روشنايی ميداديد؟

حالا چه شد که نفس های تان به شمار افتاده است؟ نه فقط پا های تان می لنگد بلکه دست و دلِ آرمان های تان هم به سستی و رکود گرائيده اند.

پاسخی در خور شأن و منزلت آن عزيزان نداريم. با آنکه هزار مشکل از گونهء کمبغلی، کارشکنی و سنگ اندازی پيش پای ما سبز شده اند و در هر گام، چاه و چاله تهديدمان می کنند مع الوصف می کوشيم که صلای دوستان همدل و همدرد را بی جواب نگذاريم و نوروزِ نو را که مشتاقانه و بی صبرانه بر درگه انتظار ميبرد خيرمقدم بگوئيم.

در اساطير فرهنگ ما آمده است که «زردهشت» با لب پرخنده از مادر زاده شده است!

اين نکته ميراسند که فرهنگ ما از بيخ و ريشه با فرهنگ مويه گر سامی فرق دارد. از همان اولين روز های پيدايی «آئين بهی!» شادبودن و شادکردن از ارج و منزلت فراوانی برخوردار بوده است و ما، در پرتو منويات آن فرهنگ حيات بخش کماکان به نور، به همدلی، به بهار، به شگفتن عشق می ورزيم و ميکوشيم با اهريمن پليد چه در شکل استبداد سياسی، چه در شکل استبداد اعتقادی و چه در شکل استبداد فرهنگی برزميم و امر شريف مساهله، آشتی، همدلی و همسويی را سرمشق خويش قرار دهيم.

هر روز تان نوروز

نوروز تان پيروز!

 

«»«»«»«»«»

 


 

ادبی هنری

 

صفحهء اول