© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گل احمد «حکيمی»

 

گل احمد « حکیمی »

 امستردام / هالند

 

 

طنز :

 

 

" ذوآدمین "

 

 

 

 

قرن ششم میلادی بود، روزی ملا محمد عمرهمراه با گروهی از" سپا هیان قند وقروت به جیب خودش " که مغز انسانی را به جرم زن بودن، مثل یک کدو، بی رحمانه در مظهر عام خالی کرده بودند، صفحه ای سیا ه دیگری از زندگی قرون وسطی در زندگی زنان افغان باز می شد. روزهای دیگری عهد قرون وسطی آمدند. و اینبارآنها سه زن را با تیل آتش زدند. حوادث درد ناک همچنان ادامه داشت. زمانی هم آنها دست و پای زنانی را که برهنه بود، قطع کردند. دارنده گان " تنبان های سرحدی وشمله ودستارهای پاکستانی " در میان مردم افغانستان قصه های دردناک دیگری هم دارد که شاید چند بوجی کاغذ برای نوشتن در باره آنها، ضرورت باشد. اما در یکی از روزها زمانیکه آنها ازاستدیوم کابل " پیروز مندانه "، برمیگشتند در نیمه راه با چارلزداروین سرخوردند که داروین ازملا عمر چنین پرسید :

ملا صاحب کجا بودی؟.

ملا که چرس و بنگ خودش را زده بود، بخاطر کیف بیشتر یک کپه نصوار را هم " ور سره " زیر زبانش گذاشت و پس از دیدن تصویر پشت قطعی نصوارش درجواب گفت :

رفته بودیم تا " قانون شریعت " را بجا کنیم!.

داروین که لکه های دامن " ملا قصاب " را دید، فهمید که آن نابکاران بازهم " دسته گلی را به آب داده اند! ".

برای اینکه آنها را ازماهیت حیوانی شان آگاه سا خته باشد، ناگزیرازتحقیقات خود ش روی حیواناتیکه زندگی دو زیستی دارند " ذومعشتین " هستنند یاد کرده گفت :

" ذومعشتین " به حیواناتی گفته میشود که هم درخشکه وهم درآب زندگی میکنند.

اما ملا محمد عمر" کله شخی " کرده به داروین گفت :

" نظریه شما غلط است واینها همه صرفا یک فرضیه است! ". واما داروین هم بنوبه خود برای اثبات نظریاتش مثالی آورده به ملا محمد عمر گفت :

" حیواناتیکه هم درخشکه وهم در آب زندگی کرده میتوانند "، عبارتند از :

قوربقه، تمساح، سگ دریائی، فیل دریائی، طالب... واخیرا " ذوآدمین" را کشف کد یم که دوجنسه می باشه، یعنی درحین انیکه مرد است، زن هم است.

ملا محمد عمرکه بایک چشم می دید وبا مردم همیشه از عقب یک پرده صحبت می کرد، درمورد آن جنس آخری " شک و تردید " داشت و" دوپای را دریک موزه کرده "، به چارلزداروین گفت :

" تودروغ میگی! " مه ای کشف تره قبول کده نمی تانم و تا زمانی که مه خودم او ره به چشم خود نبینم، باور نمیکنم!.

اما چارلزداروین به اوگفت :

اوملای بی خبر، تو خودته درست دیده نمی تانی، دیگه کسه چطور میتانی ببینی؟!. اگه باورت نمیشه برو پروگرام تلویزیونی " یانسن" ره ده ملک هالند ببین! ؛ او وقت خا ت فامیدی که، مه راست میگم یا دروغ!.

ملا محمد عمربار دیگرلا هول کرده گفت :

" لاهول ولا! "...!.

ولی وقتی دید که داروین برعقایدش اسراردارد، کمی " نرم " شده پرسید :

او چارلز! ای جنس نوپیدا و نوکشف تو کدام اجینه نباشه؟! ویا ای که ده کدام دستگاه آدم سازی جورنشده باشه؟، تومره یک رقم به تشویش انداختی!. بر ازیکه تا جائیکه مه ازاسلام خبرداشتیم زن، زنست ومرد هم، مرد.

و طالب هم طالب، چه چرسی باشه، چه " غلام باره " باشه، چه پاکستانی باشه، چه آمریکائی وچه....

به همی خاطر هم مه امر کدیم که مردم " عفت و عصمت " ره د نظر داشته باشند :

 زنها ازخانه بیرون نبرایند، مکتب نروند، آرایش نکنند و دیدن فلم ها و شنیدن کست ها و رادیو و... همه حرام است.... ومردها هم ریش خوده نباید بتراشند و ریش شان باید ازشیشه الکین تیرشده اندازه گیری شود، تا اگه ازاندازه معین کوتاه تربود، او وقت اونا ره با شلاق آدم بسازند و" پنج بنای چوبی " ره بالای شان تطبیق نمایند.

آنگاه رو به داروین نموده گفت :

او چارلز!. ما از خود خوار ومادر داریم، خدا زنه بری خانه پیدا کده. پس ای " بی تبلک " کیست که خدا اوره ایتو شرمانده؟!.... و در ادامه گفت :

او اگه ازدواج کنه، پس دیگه خودش هم داماد اس، و هم عروس، ها؟.

داروین گفت :

ای هم نتیجه تکامل است... نشنیدی که میگن " اگر خواهی که رسوا نشی، ذوآدمین باش! ".

ملا دو باره درجواب گفت :

وقتیکه ایتو اس پس بهتراس که او تنها زندگی کنه و خود کفا باشه!.

چارلز داروین از ملا پرسید :

او ملا صاحب ای ماده قانون تو از او طرف سرحد آمده که کار پاکستانی هاست، اما نگفتی که چرا؟.

و آنگاه ملا در جواب گفت :

بر ازی که ایتو " اجینا " ده افغانستان نیس، بلکه افغانها ده ملک خود به زنها و مردها بعد ازایکه ازدواج می کنن از نظرشریعت، " همسر" و یا " زوج " میگن. مه شنیدیم که اونا میگن :

خدا زنه بری مرد و مرد ره، بری زن خلق کده. چرا که ( زن + مرد = همسر) میشه واما ( زن + زن ) و یاهم ( مرد + مرد ) که شما اونا ره " گی " و " لیزبیین " می نامین، افغانها اونا ره " همسر" گفته نمی تانند. بخاطریکه " گی و لیزبیس " تولید نسل کده نمی تانن و از قوم " لوط " هم نیستند که بگویند برو فرق نه میکنه، ده گذشته هم ای اشتباه ره آدمها میکد ن و " غلام باره ها " وجود داشتند.

آنگاه چارلزداروین خندید و گفت :

بیغم باش!، مه باای کشفم مشکل هردو ره همزمان حل کد یم. بخاطریکه " ذوآدمین " آدمیست که نیمه بالا یش زن است و نیمه پایانش مرد، وهردو جنس میتانند درعین زمان مشکل شان ره با اوحل کنن که در واقعیت میشه گفت که " یک تیر و چهار فاخته " شده.

وآنگاه ملا پرسید :

« یعنی ای موجود نوپیدا " الفایده چهارطرفین " است، ها؟ ».

داروین گفت :

بیخی درست فامیدی!.

وجالبترازهمه، ای که قانون هم اجازه ازدواج ره برایشان داده که " هم صواب است و هم خرما! ".

ملا پرسید :

یعنی می خایی بگویی که ای موجود « جدید الکاشفه » شما هم " گی " است وهم " لیزبین " ، هم " مرد " است و هم " زن "، هم کار داد وگرفت ره پیش می بره، و او وقت، قانون هم از اونا حمایت میکنه، ها؟!.

داروین گفت :

آدم هوشیاراستی، اگه میگی که یک چند تایشه روان کنم تا ساتک تو و دیگه " دم دارایت " هم تیرشوه!.

ملا محمد عمرکه بخاطرزندان و زندانیان گوانتانامو پریشان بود گفت :

تو کافرهستی!، کفرمیگی!.

ما ده گذشته هم بت بامیان ره برازیکه " آله تناسلی " آن معلوم میشد، او ره معیوب ساخته بودیم ایبارمجبورکه مه بت بامیان ره به " توپ " بپرانم و او ره مکمل از بین ببرم تا باشه که شما با ردیگه از " زیرریش ما خرسوار تیرنکده باشین " و از" گی ها و لیزبیس ها "، و غلام باره های گوانتا نامو" الاستفاده " نکده باشین.

 

زهی! ازاین چنین افراد بی فرهنگ، وبسا از تمدن های دور از فرهنگ.

خوشا! آن زندگی که افراط و تفریط در آن نبود، « نه بدان شوریی شور و نه بدان بی نمکی! »...

 

01 فبروری 2006

 

 

 

 

 


 

ادبی هنری

 

صفحهء اول