© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ناتور رحمانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ناتور رحمانی

کانادا

 

 

 

 

درجستجوی آ را مش

 

چشم ها را بايد بست

از بستر مواج دريا بايد گذشت

آنطرف ساحل

روی ريگ های شسته و مرطوب

ذهن را از خاطره های آزار دهنده

پاک بايد کرد

قصه آواره گی ماهيان قرمز را

برای ظرف های خالی بايد گفت

در سکوت پرتو مهتاب

روی ماسه های نرم

در آغوش موج گريخته از دريا

بايد خوا بيد

و به جلوه ستاره ها خيره بايد شد

با مرجان های برون شده از آ ب

پيوند مهر بايد بست

و با ساقهء شکستهء نيلوفر

روی مهتاب

روی سا حل

روی امواج

روی هوا

بايد نوشت

آ رامش.

 

«»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 

تکرارهستی

 

سر بردار زاندوه گران

لب بازکن و پرجوش بخند

روز بد ميگذرد از ميهن

نازنين بردلت ترديد مبند

 

شود تکرار صدای هستی

شگوفايی ز هرسو آ يد

خم شده شاخهء نيلوفر باغ

با غرور سر به چهار سو سايد

 

جنگل زخمی نيم سوخته باز

سبز استاده شود موج زنان

مرغ آزاد بخواند سرمست

نغمه های خوشی برگوش جهان

 

باز رودبار زخون شويد رنگ

بوسه بر موج نشاند مهتا ب

باز بر چشم هراس ديدهء شب

راه تکرار رود کودک خوا ب

 

بازهم از خم هر کوچه شهر

آيد شوريده نوای پربار

باز ريزد به تن خشک زمين

عطرباران عطر گلهای بهار

 

باز چون بگذری (ناتور) ز رهء

غزل فتح و ظفر گوش کنی

درگذرگاهء دريغانهء فصل

ذوق زده دوست در آغوش کنی

 

«»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 

 


 

ادبی هنری

 

صفحهء اول