© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آصف بره کی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آصف بره کی

کانادا

 

 

 

 

بیایید خوشبین باشیم

 

 

 

تازه بدین باور رسیده ام که در زنده گی باید خوشبین بود و خنده بر لب را نباید بساده گی از دست داد. برای خوشبین بودن دلایل فراوانی داریم، اگر از مثالهای زنده ی خوشبین بودن درزنده گی بگذریم، حداقل برای صحت ادعا به مثلهای خوشبینانه از فلکلور خود ما میتوان تکیه کرد،... سرزنده کلاه بسیار، یار زنده صحبت باقی، دنیا به امید خورده شده، دنیا وفانداره، مرغ کم گه اش کم ... ببخشید شاید از حریم ادب دور شدم، اما خوب ادب فلکلور دگه برخی گپهای داره که آنرا در شکل بیانش میتوان بی ادبی تعبییرکرد، اما در محتوا خیلی آموزنده  و حتی ادیبانه اند. یعنی همان بحث بی پایان متن و محتوا یا تکست و کانتکست.

سده هاست اندیشمندان شرق و غرب  بحثهای بی پایان بر اهمیت، اولویت و قدامت متن و محتوا دارند. اندیشمندان رویداد های زنده گی را در متن و محتوا سنجش میکنند. مثال کمیت واژه ها را با کیفیت محتوای آن مقایسه میکنند، اما اینان کنشی که متن سبب آنشود و این کنش رویداد آفرین باشد، آن متن را دارای محتوای با اندیشه میخوانند. و هر متنی که با اندیشه بود و این اندیشه تکانه دار و تکانه دار بودن آن آفریننده کیفیت نو، سرانجام آن متن را محتوای کیفیت زا می خوانند.

اخیرا در کابل بهمراهی دو دوست دیگر فرصت دیدار با بزرگمردی از اهل اندیشه و تصوف دست داد. ما را که با گرمی و محبت پذیرا یی کرده بود، حضوراش صد دلیل داشتیم عامل زمان را یکسره از یاد بریم. بحث از همانجا آغاز شد از کوچکتر ها یا صغرا، از من پرسیدند، چه حال و احوال داری و... تا این که در فاصله دگر بحث رفت بر سر انسان و انسانی که مسخ شده است، کدام انسان و چگونه مسخ شده، سرشتا مسخ شده یا اجتماعا مسخ شده، آیا این مسخ شده گی انسان عام است یاخاص؟ و از اینگونه پرسشها که شاید برای عده ی دلچسپ و برای عده ی هم دلگیرباشد، اما خوشبختانه که در اینجا بر آن بحث نمی کنیم، اما فقط به نظر میرسد متن های رویداد آفرین که اندیشه زا و اندیشه تفکرزا که کیفیت نوزاست، اینروز ها با آنکه به شش سالگی سده بیست و یک پانهاده ایم، از یک گوشه جهان انسانی رخت بربسته. این بخش انسانها که بیشتر در جوامع محافظه کار پیشرفته و یا هم در جوامع بسته سنتی بسر میبرند، بیشتر از انسانهای هرکجای دگر روی زمین مسخ شده اند. جایی که متن نوزاده نمیشود، محتوای نوزاده نمیشود، رویداد نوی بمیان نمی آید و کیفیت نوی بمیان نمی آید. به بیهوده گویی متهمم نکنید، هنوز کل گپ را نگفتم، اگر چنین میبود، ضد علم گپ زده ام، یعنی که هیچ واقع نشدن، ضد علم و خلاف قانون روند طبیعت و اجتماع است. آری، رویداد های متنوع با متن های متنوع زیاد اند، اما کیفیت زا نیستند. ببخشید، یک چیزی می زایند که من پوچ زائی می خوانمشان و آن درست شبح کیفیت است.

نتیجه، اینروز ها که گرانی پله متن بگونه بیسابقه پیشی گرفته، اگر این جریان همینسان دوام کند، دور از امکان نیست بار آن بردوش یکی از این دو حامل یعنی طبیعت و انسان بیشتر از حد تحمل سنگینی کرده، به انفجاری بینانجامد که شاید سونامی سال پار در طبیعت و ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱در جامعه بشری نشانه های نمادین آن خوانده شوند. و حال چه رسد به آن که عده ی از حلقات سیاسی ابرقدرتهای جهان امروز تهدید از کاربرد تسلیحات ذروی میکنند، در اینصورت تصور کنید، وقوع این متن به چه فاجعه ی خواهد انجامید، آیا کسی پیدا خواهدشد، پیآمد آنرا بازنویسی کند، شاید چند سده پس از ما، آنهم بیاری باستانشناسان آینده از روی بازمانده های مدفون شده زیر خاک، آنگاه منظورم از چند سده آینده است مفسران و مورخان که نام خود واجداد شان ثبت دائره المعارف های معتبرجهانست و هر گپ حق و ناحق شان قانونیت  و رسمیت پیدا میکند، بازهم سر بالا کرده، بدینسان از کیفیت های بازمانده ی رویداد های امروز تحلیل ها و تفسیر هایی بنویسند و مثل همیش یکبار دگر پیروزمندان گناه فاجعه های امروز را بگردن آنانی بیندازند که خود مغلوب و قربانی فاجعه اند. بناءً من حتی برای چنین یک احتمال هم دلیل دارم خوشبین باشم، پس بیائید با من یکجا خوشبین باشید.

 

 

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول