© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

 

 

در همين رابطه

 

 

 

چند آفرين و
 ايکاش و ايدريغ

«صبورالله سياه سنگ»

 

 

 

 

 

 

سالار عزیزپور

مونشن / آلمان

 

 

 

 

 

 سخنی چند بر «چند آفرین وایکاش وایدریغ»

 

 

 

 

درست وهنرمندانه ومسؤولانه نوشتن به زبان فارسی اگر دشوارنباشد، آسان هم نیست. زبانی که روزگاری بیهقی ها و ناصر خسروها به آن می نوشتند و بزرگانی چون: خیام ها، حافظ ها، بیدل ها و مولانا ها به آن می سرودند ومهر می ورزیدند وهنوز، هستند پاسدارانی چون: دولت آبادی ها، رضا براهنی ها، داریوش آشوری ها و رضا باطنی ها و در داربستِ جغرافیای سیا سی ما، از ما بهترانی مانند: واصف باختری ها، لطیف ناظمی ها، اکرم عثمان ها، سپوژمی زریاب ها، پرخاش احمدی ها، سمیع حامد ها، خالده فروغ ها، پرتو نادری ها، افسر رهبین ها، شبگیر پولادیان ها، کاظم کاظمی ها، ابوطالب مظفری ها، شریف سعیدی ها، حمیرا نگهت ها و لطیف پدرام ها را نیز نباید از یاد برد. همهء این ها به مفهوم نفی آن مقولهء معروف نیست؛ که گفته اند: پاسداران واقعی زبان همانا توده های مردمی اند که در دل کوهستان ها، کویرها، ده و شهرها ترانه های جاویدانه و نجواهای عاشقانه و حماسه های میهن پرستانهء شان را سر می دهند وسینه به سینه به فرزندان شان به یادگار می گذارند.

 با این دیباچه کوتاه، باز هم بر سر سخن آغازین درنگ می کنیم که در سر خط این نبشته گفته آمدیم: نوشتن به زبان فارسی اگر دشوار نباشد، آسان هم نیست؛ به ویژه برای نگارنده این مقالت و آن هم پیرامون نقد دوستی که شاعر است و پژوهشگر، داستان نویس است و منتقد ادبی. منتقدی که و سواس در درست نویسی یکی از مشغولیت ها وهنرهای روزانهء اوست. در پهلوی این ها از یگانه های روزگار ماست که هنر و فن ویراستاری را در کشور ما به جهد و جد گرفته اند. نقدی بر کتاب «پژوهشی در گسترهء زبان و نقدی بر عوامل نا به سامانی آن در افعانستان» زیر عنوان«چند آفرین و...» یکی از نمونه هایی است از این منتقد گرانمایه در این راستا. از این رو پرداختن به این نقد وابعاد آن، برای من دور از اشکال نخواهد بود؛ به ویژه آن جایی که بر ناتوانی های خود واقفم و بر آن معترف. به خصوص زمانی که پای هنجار و قانونمندی نوشتار در میان باشد و آن هم در دفاع از قلم اندازی هایی که در اثری بنام « پژوهشی در گسترهء...» از قلم نگارندهء این مقالت به گونهء آگاه و یا ناگاه و یا از سر آسان گیری سرزده است و یا شاید این آسان گیری و ناآگاهی ها ریشه در جای دیگر داشته باشد؛ سوای بی سوادی ما در هستی نا به سامان و پراگنده که ذهن متمرکز و زبان هنجارمند را بر نمی تابد. از همین رو، هر زمانی که دست به قلم می بریم، حتا اگر نوشتنِ نامه یی برای دوستان و یا یکی از هموندان خانواده باشد؛ خواه ناخواه با کلیشه یی بودن فرم های نامه نویسی برابر می شویم، همراه با واژه های تکراری و متحدالمال و شیوه هایی از کتابت عصر حجر. در کنار آن مشکلات دیگری نیز بر سر راه ما سبز می شود؛ از جمله: تردید در گزینش گونه های نگارشی و اگر به این تردید به کمک واژه نامه ها دست بیابیم، می ماند دشواری های دیگرِ بیرون از این دایره؛ مانند: گسسته نویسی و پیوسته نویسی همراه با معجون مرکبی از نشانه گذاری های مختلف که وارد زبان ما شده و هنوز که هنوز است، حالت یگانه وهنجارمند به خود نگرفته است و هر کسی مطابق سلیقه خود، روش های زبانهای اروپایی در نشانه گذاری را به کار می گیرد. بسیاری از کاستی های نوشتاری که رفته رفته به آن خو گرفته ایم و در اصلاح آن نمی کوشیم و دیگر بخشی از پرسش و پاسخ ما را نمی سازد؛ مانند: ننوشتن خود آوا های کوتاه که ننوشتن این خود آوا ها به طور ذاتی معضله ساز است. این ها همه از یکسو، باز هم می ماند، زبانی که به آن می اندیشیم و می سراییم و حتا در خلوت تنهایی مان با آن راز و نیاز می کنیم و با همین زبان است که به داوری بر می خیزیم و در فرجام به خلقت جهانی دیگر و ارزشی دیگر در برزخی از بی باوری ها و بی ارزشی ها دست می یازیم و به رسالت فرازین تر از رسالت پیامبری زبان و قلم آشنا می شویم. پس شایسته و بایسته است که در رفع کاستی های زبانی خویش کوشا باشیم و قدر و رسالت زبان را بدانیم، به خصوص زمانی که این زبان به اضافهء ادیبات، هویت و شناسنامه ما را در رنگین کمانی از گوهرهء خود باز تاب می بخشد. پس در این صورت، حق هر گویندهء این زبان است که از ما بپرسد و ما را در مسير مسؤولیت و رسالت بیشتر بکشاند؛ چرا که این زبان مالکیت شخصی ما نیست. زبان ملیون ها انسانی ست که به آن می اندیشند وبه آن می نویسند و گفت و گو می کنند. در کنار آن پیشگامان و بزرگان و پاسدارانی نیز دارد و به حق یکی از این پاسداران این زبان دوست عالیقدرم صبورالله سیاه سنگ می باشد که صلاحیت نقد و نظر را نیز دارند و من بایستی پاسخ گوی جمله مواردی باشم که ایشان به گونهء مفصل به آن پرداخته اند. در پایان این بخش از «سخنی چند بر چند آفرین و... » باید افزود: سوای رویکرد ژرف و پشنهاد های دلسورانه؛ نکات بحث بر انگیزو بد فهمی هایی نیز در این نقد و نظر راه یافته است که در سلسله نوشته ها ی دیگر به توضیح آن خواهم پرداخت.

 

 

ادامه در آينده

 

 

 

 

 


 

ادبی هنری

 

صفحهء اول