سيه روزی
آن روز که روسپيان سياست باز
رجز می خوانند
تا درستی را بی باور جلوه دهند
و آزادگی را توهّم
تو بدبخت ترينی
و آنگاه که هوس را مديحه سر کنند
تو بی ياور ترينی
اگرت زاده باشند
اسير آواره !
کدام بدبختی از انتظاری عقيم
رسواتر است؟
فبروری 2002
خيانت
بذری کاشتند
از وهمی ابلهانه
تا نگاه ام را
به اسارت کشند
و تخمی کاشتند
از خيالی پوچ
تا هوسی برويد .
همه فصلها را باور شد
که نمی رويد
اگرچه همهء اقاليم را بکرباس تنم
بخيه کنند
چرا که باوری در کار نبود
چرا که صداقتی
دسامبر 2002