جمال الدين اميری
|
جمال الدين اميری کابل
«»«»«»«»«»«»«»
قاموس خیال
باز امشب دلم دیوانه کیست؟ باز این آهو رنجور سراغ کی را بکجا میگیرد؟ از خودم میپُرسم. ز شقایق در بوستان، یا ز مرده پوسیده در گور.
باز امشب چشمم لانه کیست؟ باز این بیگانه مخمور سراغ کی را بکجا میگیرد؟ از خودم میپُرسم. ز آهوی خطای در چمن، یا به دورِ شمعِ، ز پروانه کور.
باز امشب سرم روی شانه کیست؟ باز این گم کرده سامان سراغ کی را بکجا میگیرد؟ از خودم میپُرسم. ز آستان سرد بالشِ غم، یا ز شانه نرم و لطیف حور.
باز امشب دستم در حلقه دروازه کیست؟ باز این محجٌوب نا محٌرم سراغ کی را بکجا میگیرد؟ از خودم میپُرسم. ز حلقه پر گناهی دیر و مسجد، یا ز حلقه پاکی میخانه و میکده دور.
باز امشب لبهایم مطعر ز عطر لبهای کیست؟ باز این تب کرده خراب سراغ کی را بکجا میگیرد؟ از خودم میپُرسم. ز لب، سرو سینه گل سوز او در نور مهتاب، یا در پشت بام ز لب وَر سفالین صُور.
باز امشب قاموس خیالم به خیال کیست؟ باز این آینه رویا ها سراغ کی را بکجا میگیرد؟ از خودم میپُرسم. ز آن گل خوی، گل روی، گل بوی درگلستان، یا در شب آرام ز ساقی بی حجاب پُر نور.
از خودم میپُرسم اما.... نمیدانم نمیدانم نمیدانم .
22/05/2005
«»«»«»«»«»«»«»
|