© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتراکرم عثمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

 

 

بايد فرصت را مغتنم شمرد!

در حاشيهء کنفرانس لندن بخاطر احيای افغانستان

 

 

 

 

 

به دنبال کنفرانس های بن، توکيو و برلين بخاطر احيای مجدد افغانستان، روز سه شنبه 31 جنوری کنفرانس ديگری در لندن با شرکت 60 کشور و 14 سازمان معتبر بين المللی برگزار شد که دو هدف مشخص را دنبال ميکرد.

هدف نخستين اينکه آن جمع غفير تمويل برنامهء پنج سالهء افغانستان را به ذمه گرفتند و تعهد سپردند که در راه استقرار امنيت، حاکميت قانون و تأمين حقوق اقشار آسيب پذير جامعه از گونهء زنها، کودکان و توسعهء متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور بذل مساعی نمايند.

هدف ديگر اينکه منشور مصوبه کنفرانس لندن، اهداف مهم ديگری را هم بر عهده گرفت که شامل کاهش گرسنگی، از ميان بردن فقر، انکشاف همه جانبهء روستا ها دربرگير تأمين آب آشاميدنی، تمديد و احداث جاده ها تا مراکز ولايات، برق رسانی، تعمير درمانگاه ها و کلنيک های صحی، تقويت سکتور خصوصی در اقتصاد، ترميم و گسترش راه های مواصلاتی، تحقق استفادهء متوازن و منصفانه از فرصت ها و امکانات مادی و معنوی بالوسيله تمام اتباع کشور و رفع تبعيض جنسی و تباری می باشند.

به گمان ما اين همه توجه جامعهء جهانی شاد کننده و اميدبخش می باشد. در سرزمينی که در نيمهء دوم قرن بيستم بدترين مصيبت ها را از سرگذرانده و انواع مظالم حکام خودی و بيگانه و همسايه ها را به جان خريده است حد اقل کمک و رس رسانی حايز اهميت فراوان است. سخن بر سر اين است که آن مساعدت ها از هر مجرا و منبعی که ميرسند بايد به بهترين صورت بکار بيفتند و حيف و ميل نشوند.

تجربه سالهای اخير نشان ميدهد که بخش اعظم کمکهای ارسالی به افغانستان چنانکه بايد در مجرا های معقولی به مصرف نرسيده و درد مردم را درمان نکرده اند. بيشتر هموطنان ما برآنند که آن همه منابع هنگفت کوچکترين تأثيری بر زندگی آنها نکرده و هيچ نفهميده اند که از کجا آمده اند و در کجا به مصرف رسيده اند.

قدر مسلم اين است که شکوهء مردم ما برحق و مستدل می باشد. جوانب کمک دهنده مدعی است که حکومت افغانستان توان جذب آن کمکها را ندارد بايد آنها، آن مبالغ را بالوسيلهء کارشناسان و متخصصين خودشان بمصرف برسانند و حکومت افغانستان بر آنست که اکنون درجهء کارآيی و قابليت جذب کمکها از سوی مقامات افغانی بالا رفته و قادر اند که به شايستگی مساعدت های دريافتی را در کانال های لازمش به کاراندخته به مصرف برسانند.

در ضمن مقامات افغان مدعی هستند که مخارج برخی از متخصصان خارجی در افغانستان به پنجصد هزار دالر ميرسد که به هيچ روی منصفانه نيست چه آن مبلغ از بودجهء کمکهايی کسر می شود که بنام افغانستان حواله می شود و دولت افغانستان نه بر آن نظارت دارد و نه از آن خيری می بيند در صورتی که به مبلغ سالانه هشتاد هزار دالر ميسر است که همتای آن متخصص از هند استخدام شود.

بنابر آن کنفرانس لندن تصميم گرفت که در پنج سال آينده پنجاه فيصد کمک های بين المللی در اختيار دولت افغانستان قرار بگيرد، در حاليکه چهار سال اخير سهم دولت افغانستان بيست تا بيست و يک فيصد بود.

و اما اين کنفرانس ها يک مفاد درونی نيز دارد و آن اينکه اين همه توجه! در حقيقت نوعی تلافی مافاتيست که در چند نوبت از سوی کشور های بزرگ صنعتی به ظهور رسيد و مردم افغانستان را در چنگال جنگ های داخلی، بنيادگرايی و دست اندازی همسايه های طماعش رها کردند تا اينکه از آن بی پروايی فاجعهء يازدهم سپتامبر 2001 به ظهور رسيد و ديگران خود طعم تلخ و مرگبار بنيادگرايی را حس و لمس کردند.

پس عليرغم نظر کسانيکه معتقدند که موقعيت استراتيژيک افغانستان بعد از فرار خرس قطبی! به خانه اش ضرب صفر شده، اوضاع و احوال نشان داد که افغانستان به مثابهء راه های انتقال منابع نفت و گاز آسيای ميانه به پاکستان، هند و بحر هند بهترين و کوتاهترين راه مبادلات اقتصادی می باشد و اگر در قرن نزدهم کشور ما مفتاح باب نيمقاره به شمار ميرفت اکنون مفتاح باب آسيای ميانه به شمار ميرود. البته در چهارچوب همکاری های منطقه ای.

از منظر ديگر بار های سياست عدم همکاری متقابل بين ما و دولت های قدرتمند غربی برقرار بود. باری امريکايی ها رجوع افغانستان را بخاطر دريافت کمک نظامی و ميانجی گری بين افغانستان و پاکستان با تفرعن و بی پروايی پاسخ گفتند و کشور ما را به اتخاذ سياست يک جانبه ناگزير کردند و باری با چشمان بسته حکومت بنيادگرای پاکستان را به عنوان قيم افغانستان تلقی نمودند و به I.S.I موقع دادند که بيشترين بخش کمکهای ارسالی به افغانستان را خود در راه تقويت بنيادگرايی به مصرف برسانند.

معنای ديگر اين سخن اينست که دولت پاکستان با درک دقيق حسن استفاده از موقعيت های سياسی و اقتصادی ما را به حاشيه رانده است، در صورتيکه مقامات داخلی ما چه تحت تأثير عرق ملی و چه تحت شعاع تعصب ايديولوژيک فرصت های مهم تاريخی را ضايع کردند.

ما بر آنيم که هيچ قدرتی اعم از دور و نزديک «دوستان و دشمنان دايمی ما نيستند». آنها به دنبال منافع خويش اند و ما نيز بايد چنان بينديشيم. ما بايد ظرفيت درک  واقعيت های تاريخی را در خود انکشاف بدهيم و از غلظت و تعصب در سياست بپرهيزيم.

 

«»«»«»«»«»

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول