© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امام عبادی

هالند

 

 

در سالهای جنگهای تنظيمی Ruud Lubbers کميسار عالی ملل متحد در امور پناهندگان از کمپ (جلوزی) پاکستان ديدن نموده است، عکاس همراه او عکسهای تکانده از مهاجرين افغان با خود آورده و در جرايد اروپا به نشر رسانيده است.

شعر زيرين شمه ای از درد  های آن هموطنان ما است که اهدا ميگردد.

 

 

ما کيها هستيم؟

 

١

 

ما حاصل دروغهاييم،

دروغ امنيت

دروغ حفظ ناموس

و دروغ آب و نان نمکين...

 

و آنک، کودکان ما

و ما پيچه سفيدان ساده دل

در زير آسمان گرم شب های پشاور

و آفتاب داغ جهنمی روز و شب سوزان (جلوزی)

در اين کوير بی و آب و گل

زهر هلاهل می نوشيم

از پستان ماران تشنه صحرايی

در سراب آب،

و شيرِ شيرين...

 

و شايد

نه چندان دير

در اين بازار مکاره،

سرزمين هرزه

ناموس عروسان ما بگيرند

به نذر شيِخان عرب

 

در تاريکی امنيت دروغين

و آيا؟

بار دگر

دعای سر اميران خواهيم کرد

در هر نمازی

و بعد از هر سجده ای

از سر سادگی

و از قلب راستين

 

 

 

 

 ما کيها هستيم؟

 

۲

 

ما کيها هستيم؟

کدامين ها هستيم

انسان

يا حيوان؟

هزاران مرد و زن بی پناه

هزاران طفل و جوان آواره

هزاران تحقير شده

به نمايش عکسها!

و تلويزيون دنيا!

و چون بردگان

و چون زنجيران

به پای و دست ما قفل و زنجير بسته

و هزاران فراموش شده ای وجدانها

که جهان چنين رها ساخته ست.

 

و کدامين است آن رهبر؟

انسان يا شيطان؟

که سر نوشت ما را

در اثر جنگها

چنين رسوا ساخته ست.

و ابليس (1) را سرخروی

و حصه ما را جدا

از مهربانی های خدا ساخته است

و نشان افتخار

يا لعنت

سينه های کدامين قهرمان هستيم

آدم يا ديو؟

که چنين بيرحمانه

که چنين بی ناموسانه

از کاشانه های ما

جدا ساخته ست

و بدرب کثيف بيگانه

چنين آواره

رها ساخته ست.

 

 

(1) ISI پاکستان

 

«»»«»«»«»«»

 

 

 

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول