© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

مطبوعات آماج گفت وگو  و ديدگاه شماری از فرهنگيان!

 

 

 

 

در این بخش مصاحبه، گفتگویی داریم با خانم منیژه نادری، سردبیر فصلنامۀ "نهال" و مسئوول نهاد نشراتی "شاهمامه".

 

 

 

 

 

 

 

 

- خانم منیژه نادری، پیش از اینکه به فکر تدارک، تهیه و چاپ فصلنامۀ برون مرزی نهال شوید، چه مشغولیت مطبوعاتی و فرهنگی داشتید؟

 

با ابراز سپاس از شما،

من مدتی پیشتر از نشر "نهال" مشغول کارهای نهاد نشراتی "شاهمامه" بودم. البته گاهگاهی مطالبی را پراگنده از زبان انگلیسی ترجمه کرده ام، ولی از آن کارها راضی نیستم و امیدوارم اگر زمینه میسر شود، بتوانم بیشتردر مورد بپردازم و از زبان انگلیسی و همچنان هالندی که تازه دارم با آن آشنا میشوم، چیز های تهیه دارم.

 

 

- چرا عرصۀ کارتان را به نشریۀ آموزشی و معلوماتی برای کودکان و نوجوانان اختصاص داده اید؟

 

انتخاب عرصۀ کار با کودکان و یا برای کودکان و نوجوانان برایم از اهمیت زیاد برخوردار است. اول اینکه خودم یک مادر استم و میدانم که کودک و نوجوانی که در غرب پرورش می یابد، اگر از داشته ها و پیشینه فرهنگ کشور خود آگاهی نداشته باشد و با زبان آن آشنا نباشد، در قدم نخست روابط خانوادگی و محیط افغانها برایش غیر قابل درک و بی ارزش میباشد و در گامهای بعدی وقتیکه بیشتر شامل اجتماع کشور میزبان میشود، فکر میکند که خود و یا خانواده اش از یک محیط عقب مانده و نارس آمده اند و آهسته آهسته برایش احساس حقارت دست میدهد. البته این یک بحث جداگانه است و برمیگردم به پرسش شما.

 من مدتی مشغول تدریس زبان مادری در یکی از کورس ها بودم و در جریان دریافتم که چقدر کار با کودکان خوش آیند و ارزشمند است. کودک و نوجوانی که از دانش های معاصر با روش های بسیار مدرن آموزش می گیرد، برایش چقدر مشکل است که برداشتهای خود را به خانواده و به خصوص مادرش توضیح دهد و شما میدانید که زمانیکه اطفال چیزی می آموزند، میخواهند به زودی آن را تبارز دهند و در صورت نبود زبان مشترک در یک خانواده، کودک و نوجوان با چه مشکلی مواجه میشود. البته این گوشه یی از مشکلات یک کودک یا نوجوان افغان در غربت است.

و اگر این مطلب را از زاویۀ دیگری ببینیم، به این مفهوم که اصالت ما در برابر زبان ما چیست، شاید تفسیر این حرف نزد هر شخص در محدودۀ سطح برداشت و دانشش باشد، برای من رسانیدن یک امانت بزرگ و ادای حقیست که از دیار، هموطن، مادر و سرشتم بر من ندا میشود. اگر ما حد اقل نتوانیم زبانی را که با آن حرف میزنیم و لحظه یی از ما بریدنی نیست، به کودک خود بشناسانیم، پس ما برای فرزند مان چه سرمایۀ معنوی بجا گذاشته ایم؟ اگر کمی دقت کنیم، فرزند ما تا اندازه ای با این زبان آشناست؛ در چند سال اول عمرش همواره آن را شنیده است و کـَنده و شکسته صحبت کرده است؛ چرا این نخستین اندوخته های زندگی او را که به قول دانشمندی "یک انسان بیشترین آموزش را در نخستین سالهای زندگیش می گیرد" بگذاریم به هدر روند، چرا آنرا تقویت نبخشیم؟

در شماری از کشورهای غربی بعد از فراغت دورۀ متوسطۀ مکتب، شمار زبانهایی را که شاگرد با آن آشناست، در فراغت نامۀ تحصیلی اش درج میکنند و چه خوب است که زبان مادری فرزندان ما نیز در برگۀ تحصیلی اش افزوده گردد و این یک پیروزی بزرگی برای فرزندان مان خواهد آمد.

 

 

- در پهلوی شورای دبیران چه کسان ممد و همکار تان میباشند؟

 

من بنا به داشتن مسئولیت یک نهاد نشراتی، خوشبختانه افتخار آشنایی با شمار زیاد از فرهنگیان و قلمبدستان کشور مان را در غرب دارم که یا از همکاری مستقیم شان برخودار شده ام و یا به وسیلۀ شان توانسته ام توجه فرهنگیان و به خصوص نویسندگان عرصۀ ادبیات کودک را جلب کنم.

برای نخستین شماره های نشریۀ نوپای "نهال" از همکاری پروین پژواک، محمد حسین محمدی و در این اواخر بانو طیبه سهیلا در بخش کودکان و نو جوانان و نوشته هایی از استاد لطیف ناظمی در رابطه به آموزش زبان برای بزرگسالان از برون از هالند برخوردار بوده ام و در هالند همکاری شماری از نویسندگان و فرهنگیان عزیز  را چون بانو ا. آزرم، محمد شاه فرهود، خانم پروین سرابی – که از تجربۀ ویژه در عرصۀ کار با کودکان برخوردار است- دریافت کرده ام. البته رهنمایی های سودمند شخص شما نیز در بهبود بخشیدن سطح کار "نهال" قابل یادآوریست. همچنان از همکاری همسر فرهنگدوستم که در زمینۀ نشر "نهال" با ما همکار و در مشکلات با من همگام بوده است، مدیونم.

 

 

- تا چه اندازه به آیندۀ کار تان امیدوار استید؟

 

پاسخ این حرف تا آن اندازۀ که مربوط به خودم و همکاران متعهد "نهال" میباشد، مثبت است. ولی دردی که همۀ جامعۀ فرهنگی ما در غرب از آن متأثر است، واضح و آشکار است. میدانیم که اکثریت خانواده ها غربت نشین مان یا درگیر پیشبرد زندگی پر جنجال اینجا استند که اصلاً مجال نمی یابند که زمینه یی را برای پرداختن به مطالعه و یا کار با فرزندان شان فراهم سازند و شاید هم گاهی خودشان از این موضوع رنج ببرند؛ و هم هستند خانواده هایی که با تأسف، افتخار میدانند با فرزند شان به زبان کشور میزبان حرف بزنند و البته برای آسان ساختن کار خود، از فرزندان شان به مثابۀ معلم زبان در خانه استفاده میکنند.

در صورتیکه هماهنگی و همکاری متقابل خواننده های و یا واضحتر بگویم استفاده کنندگان این نشریه با کارکنانش کم باشد، فکر میکنم برگه های "نهال" هم مانند دیگر نشراتی که در غرب چاپ میشوند، با باد هوا صفحه زده شود.

 

 

- از مشکلات کار تان در مقام سردبیر و ویراستار این فصلنامه بگویید.

 

ما در بخش های مختلف دچار مشکلات استیم. از گزینش مطالب گرفته تا به ویرایش و یگانگی نگارش یا توحید املایی با دشواری هایی مواجه بوده و استیم.  امیدوارم در آینده با استفاده از راهنمایی های سودمند صاحب نظران بتوانیم این مشکلات را کنار بگذاریم. اگر اجازه داشته باشیم، میتوانیم این مشکلات را به دو گونۀ زیر دسته بندی کنیم:

نخست تهیۀ مطالب:

چون بیشترین محور کار این نشریه، پرداختن به "زبان مادری" است؛ با وجود جستجوی زیاد، من و همکارانم تا به حال موفق نشده ایم یک منبع درستی را دریابیم که بتوانیم از آن به ویژه در بخش آموزش زبان فارسی به شکل زبان دوم استفاده کنیم. در کشور های غربی شیوه ها و روش های سودمندی برای آموزش زبان با در نظر داشت سن و سال و درجۀ تحصیل در نظر گرفته شده است که یک خارجی که تازه به زبان کشور میزبان می پردازد، باید در مدت یکسال با اساسات آن زبان، طرز جمله بندی و دستور زبان آشنا شده و تا حدی با آن زبان گقتگو کند.

با وجودی که در کشور ما چنین سیستم و موادی وجود ندارد، حتا به گمان من در دانشکدۀ ادبیات، بحثی برای ادبیات کودک و زبان کودک شاید گنجانیده نشده باشد. سخن دیگر اینکه ما نویسندۀ تخصصی در عرصۀ ادبیات کودک کم داریم و گاهی هم که اگر از قلمی برای کودکان نوشته میشود، اندیشۀ بزرگسالی با زبان ساده بیان میشود که فکر میکنم تفاوتش با ادبیات کودک زیاد باشد و یا هم وعظ و نصیحتیست که فضای فکریش برای کودک و نوجوانی که در اینجا رشد میکند، مناسب نیست. ولی قابل یادآوریست که موارد استثنایی در زمینه وجود دارد و اندک کسانی کارهای مسئوولانه کرده اند.

دوم پخش نشریه و تشویق و جلب توجه خوانندگان است؛ طوریکه یاد شد، بنا به نبود فرهنگ کتابخوانی میان افغانهای باشندۀ غرب، "نهال" نیز مانند دیگر کتابها و نشرات چاپ شده در غرب هنوز آنگونه که توقع میرود، خواننده ندارد. البته من نه تنها به عنوان سردبیر این نشریه بلکه به عنوان مسئوول نهاد یک نشراتی میتوانم بگویم: نویسنده یی که کتابش را با زحمات و خون جگر می نویسد، فقط چند خواننده یی دارد که خودش در دایرۀ کوچک فرهنگی  میشناسد.

 

 

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول