© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 محمد زبور گلزاد

 فرانکفورت آلمان

 

 

 

شمع فروزانی از تبار بزرگان هنر کشور،

 برای همیشه خاموش گردید

 

 

مرحوم عبدالقدیرحکیمی ازمیان مارفت وداغ حسرت بدلهای ما بجا گذاشت.

 

مرحوم حکیمی نقاش چیره دست، فرزانۀ بود از فرزندان آب و خاک افغانستان، مُربی بادرد که عمر خود را در خدمت و تربیت فرزندان وطن سپری نمود.

وی مرد عالی نصب، انسان والا و هنرمند وارسته و خداجو بود. عزت نفس داشت، فروتن بود به انسان حرمت میگذاشت و از  شخصیت عالی برخوردار بود.

 

او از چند دهه بدین سو در کمیته صلیب سرخ بین الملل، ایفای وظیفه مینمود و از طریق توضیح وتشریح قوانین بشردوستی، کانوانسیون های ژنیو و پروتوکول های اضافی آن در جهت تأمین صلح و خاتمه بخشیدن به مخاصمات طرفین درگیردر جنگ، تلاش بخرج میداد.

به شغل و وظیفۀ که داشت سخت مؤمن و مخلص بود. مرد عمل بود و با احساس. دید وسیعی از انسان و جهان داشت.

 

وی در احیأ و پیشبرد فرهنگ، و هنرنقاشی و رسامی که مایه های کلتوری وطن عزیز ما افغانستان است از هیچگونه جهد و تلاش دریغ نورزید.

به هنرش عشق میورزید و هنرمند متعهد و صاحب کمال بود. آفريده های هنريی وی، آینۀ وار تاريخ وطن را به نمایش میگذاشت. شهکار های هنری او که زبانزد عام و خاص است از جملۀ افتخارات فرهنگی کشور ما میباشد. آثار وی در مراکز فرهنگی امریکا، فرانسه و دفتر مرکزی کمیتۀ صلیب سرخ در شهر پشاور پاکستان و در دانشگاه سوربن فرانسه و شهرک روسلسهایم آلمان به نمایش گذاشته شده بود که در همه جا مورد استقبال گرم بینندگان قرار گرفته است.

 

مرحوم حکیمی در سال 1917 میلادی در دهکده خوش آب و هوای استالف دیده به جهان گشود. دوره تعلیمات ابتدائیه را در استالف به پایان رسانیده بعداَ شامل مکتب ابن سینا در کابل گردید. بنابر ذوق وعلاقۀ که به هنر نقاشی داشت شامل مکتب صنایع مستظرفه گردیده و در شعبه هنر آن مکتب، هنرنقاشی را از هنرمند نامور کشور، جناب استاد غوث الدین خان آموخت.

 

پس از فراغت، بیش از یکسال منحیث آموزگار در مکتب متوسطۀ پغمان، سه سال در لیسه رحمان بابا و بعداَ ازسال 1969 میلادی الی 1980 میلادی در لیسه استقلال باکمال علاقه و اخلاص در آموزش فرزندان وطن سعی و تلاش بخرج داد. در همین مدت کورس های داخل خدمت، دارالمعلمین کابل را به پایۀ اکمال رسانیده و در سال 1975 میلادی بنابر استعداد سرشاری که داشت با استفاده ازیک بورس تحصیلی عازم پاریس گردید که پس از ختم آن، دوباره به وطن برگشته به وظیفه اش ادامه داد.

 

آقای حکیمی درسال 1980 میلادی به عنوان اعتراض  با مداخلهء نظامی روس ها، وظیفه را ترک گفته، در سال 1981 راهی دیار هجرت شد. او پس از اقامت در شهرپشاور، منحیث رسام و "فیلد آفیسر" در کمیتۀ صلیب سرخ بین المللی تاسال 1993 میلادی ایفای وظیفه نمود.  بعداز سقوط دولت داکترنجیب و برقراری دولت مجاهدین، به کابل برگشته دربخش :دسی منیشن" کمیته صلیب سرخ بین المللی،  تا زمانیکه جهان فانی را وداع گفت، به وظیفه ادامه داد.

 

در ماه جولای 2003 ميلادی مرض لاعلاج سرطان خون در وی تشخیص گردید و بلاخره در نيمه شب 17 سپتامبر 2005 میلادی، جان را به جان آفرين سپرد و دارفانی را وداع گفت.
 

اوباری گفته بود:

چیزی که همواره باعث دلگرمی من بوده و حالا در بستر مرگ آرمش میبخشد؛ همانا پبشکش کردن داشته های کلتوری و فرهنگی وطن ما بدیگران میباشد که باعث افتخار مردم و تاریخ ما است.

 

روانش شاد و یادش گرامی باد!

 

«»«»«»«»«»«»

 


من، نادر عـمــر، گردانندهء  وبسايت فـــردا، که زمانی افتخار شاگردی استاد عبدالقدير حکيمی را در ليسهء استقلال داشتم وفات آن آموزگار ورزيده و معلم خوب و مهربان را به خانوادهء استاد حکيمی مرحوم  و همه دوستان شان تسليت ميگويم.

 يادش گرامی، روانش  شاد و فردوس برين  جايگاهش باد!


 

نمونهء آثار "استاد" عبدالقدير حکيمی

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول