© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محمود نظری

 

محمود نظری

طنز:

 

 

 

 

خدا روزیش کنه!

نانی قروتیش کنه!

 

 

 

 

اولین کنگره فیلسوفان جهان درسال ( 1988)به اشتراک ( 125) نماینده از کشورها مختلف در شهر گلستان دایر گردید. این اولین بار بود که در تاریخ بشر این طور یک کنگره پر ارزش و واقعاً علمی دایر میگردید . جریان بحث کنگره مستقماً از طریق قمر مصنوعی پخش میگردید. در روز افتتاح کنگره رئیس تنظفات شهر گلستان که قواره فیلوسفانه ای داشت به نماینده گی از مقامات بلند رتبه بیانیه خود را چنین آغاز نمود:

فیلوسفان مثل اب چشمه، پاک و محترم به شهر ما که آب و هوا ان شهرت جهانی دارد خوش آمدید من به نماینده گی مقامات بلند که همه به تماشای بازی کرکت تشریف برده اند مرا که سخت علاقمند کرکت بودم  جبراٌ به خدمت شما فرستاده، لهذا جلسه را رسماً افتتاح میکنم:

رئیس تنظفات بعد از چرت زدن کوتاه چنین ادامه داد:

گر چی ما همه فیلسوف هستیم و کار های خوبی را انجام داده ایم مثلاً کانالهای آب نوشیدنی و کانالیزاسیون بدرفت ها  شهر ما با هم گد خورده که جدا کردن دوباره آن از قدرت ما بیرون است، ما از عقل کار گرفته مردم را به این آب پراز ویتامین عادت داده ایم. باور کنید مردم از اول چاقتر شده اند!

با شنیدن این بیانیه فیلوسفان گیلاس های پر آب سر میز های شانرا به سرعت از مقابل خود دور کردند.

رئیس تنظفات باز کمی چرت زد و سرش را خارید یک چیری به یادش آمد  گفت:

به شما بهتر معلوم است که جمع کردن کثافات کار بسیار مشکل است کارگران و موتر ها مخصوص ضرورت دارد، مگرما از عقل کار گرفته ایم، کثافات را جمع نمی کنیم هوا  و آفتاب مفت آنرا خشک کرده و باد ها مفت آنرا از محدوده زمین  شهر ما به دور دستها میبرد.

رئیس تنظفات یک خنده فاتحانه کرد و باز مصروف سر خاریدن شد.

فیلوسفانه فوراً از جیب ها شان ماسک های سفید را کشیده  بینی شانرا با آن پوشانیدند.

رئیس تنظفات بعد از کمی چرت ادامه داد:

ما از عقل کار گرفته ایم دوا کلی را پیدا کرده ایم!

 باشنیدن این حرفها فیلوسفان از جاهایشان بلند شودند تا ای معلومات مفید را یاداشت کنند.

رئیس تنظفات ادامه داد: کلاه، ای کلاه را میبینید اگر آنرا به سر کنید هیچ کسی نمی داند که کی کل است و که نیست؟

باز یک خنده فاتحانه نمود و هنوز در چرت نه رفته بود که فیلوسفان همه قلم های خود را شکستاندند و کلاه های شان را از کله های شان پس کردنند و همو بود که فوراً آسمان پر ابر شد.

رئیس تنظفات هنوز سر خاریدن خوده تمام نه کرده بود که فیلوسفان به کوبیدن میز های خود آغاز کردنند و رئیس تنظفات را مجبوراٌ  از میز خطابه دور کردند

یک تن از فیلوسفان بلند شد و بطور اعتراض امیز گفت:

مملکت میزبان این حق را ندارد وقت ما را به تجربه ها احمقانه خود ضایع کند. دیگران نیز این موضوع را با کف زدنها خود تائید کردند

موضوع اصلی کنگره کار و تحقیق فیلوسفان ممالک مختلف در سی- پنجاه سال اخیر در رابطه اکتشافات و سخن عقل بود آغاز گردید.

 نخست فیلسوف امریکا مستر مان بروان بلک وایت سخنان خود را چنین آغاز کرد:

-  راز ته به کس نه گو!

ما این سخنان با ارزش را کشف کردیم که بسیار به درد بخور است. ما سلاح مختلفه داریم ولی ممالک دیگه اگه رسم یک مرمی را بکشد احساساتی شده اعلان می کنه ما پیدا کردیم!!!!

به مجردی این گپ همو است که نماینده شورای امنیت از گلو شان گرفته و رسم شان را پاره میکنند. و قاه قاه یک خنده موفقیت آمیز کرد.

سخن عقل امریکا به چکچکهای متداوم تائید شد ولی بعد از چکچک بگو مگو های شروع شد. یک فیلسوف پشنهاد کرد که فیلوسفان محترم تنها حرف عقل خود را بگویند ما اشتوک نیستیم مطلب را می فهمیم!

دیگران نیز پشنهاد وی را تائید کردند.

فیلسوف روس پروفیسر یوری گوری یوف پوف سخن عقل خود را چنین اظهار کرد:

- مرد باش یا سگی مرد!!

سخن وی با چکچک متداوم تائید شد. یکی صدا کرد باز بگو!

یوف پوف به آواز بلند گفت:   

-  مرد باش یا سگی مرد!!

فیلسوف جاپان یان چونگ چان چین چونگ سخن عقل خوده چنین بیان کرد:

- هرکه را به اندازه که است قدر کو، نه که بود!

ما حالا جاپان قدیمی....

چکچک متداوم وی را از تشریحات اضافی منصرف کرد همه اعضا تکرار کردند

- هرکه را به اندازه که است قدر کو، نه که بود!

 بعداً نوبت المان رسید.  پروفیسرهال بال  شمیت یون کورت از تربیون سخن عقل خوده چنین اظهار نمود:

ـ  پیش از انجام کاری مفادش را پرسان کو!!!

 وی نیزبعد از چکچک متداوم مجبور شد آنرا تکرار کند.

ـ  پیش از انجام کاری مفادش را پرسان کو!!!

 

فیلوسفان ممالک دیگر نیز سخنان خود را گفتند که چندان جالب نه بود و نوبت افغانستان که رسید فیلسوف افغانی د چرت دراز کردن نام خود بود تا مردم گمان نه کنند که فیلسوف نیست.

 داکتر ماستر جان گل خان قربان صایب اخوند بیکار غمدرون.

تجربه ( 20-30 ) ساله خود را  در حالیکه اشک از چشمانش  میریخت چنین بیان فرمود:

کوکو   برگ   چنار     فیلوسفا     شیشته       قطار

کاشکی مهاجر می بودم د طیارها چکر میزدم

آب  بوتل   می   خوردم   پوند  و   دالر    میچیدم

در  وطن  ما   توطیه   شده   بخت    ما   چپه  شده

رفتن به لکها پیسه  شده      رفتنیها پر مایه شده

خدای روزی اش کنه!       نانی قروتی یش کنه!

صدا چکچک مثل اینکه سواره نظام رژه میرود فضا تالار را لرزانید. همه فیلوسفان سر چوکی ها خود استاده شدن و کوکاکولا خود را شور میدادن و تکرار می گفتند:

خدای روزی اش کنه! نانی قروتی یش کنه!

 فیلوسفان ترکیه و ترکمنستان و تاجکستان به رقص محلی پرداختند.

این سخن غمدرون جایزه اول را گرفت که آن  ویزه امریکا بود.

غمدرون که از شر اجنت رهایی یافته بود بدون انکه  تا ختم کنگره بماند بکس دستی خود را گرفته،  اشک خود ه با پشت دست خود پاک کرده و دست خود را به فیلوسفان کنگره شور داد  و با گفتن بای بای  یکه راست به میدان هوایی رفت  و که رفت.

در تالار هنوز حرف های کوکوکو ...ادامه داشت.

 

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول