© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رهنورد زرياب و جايزه ادبی نوبل



 رهنورد زريات              و               صفيه صديقی


اعظم رهنورد زرياب نويســنده ی صاحب نام افغانستان معتقد است که جــايزه ی نوبل بيشتر بنابر سياست های جهانی داده می شود. چندی پيش صدای آلمان گفت و گويی در زمينه با وی دارد که در زير می خوانيم.

 

با سپاس از صدای آلمان که اين متن را در اختيار همه خوانندگان قرار داده است.

دويچه ويله: آقای زرياب يک جهان سپاس و تشکر از اينکه فرصت تان را در اختيار ما گذاشتيد. هارولد پينتر امسال درحالی برنده ی جايزه ادبی نوبل شد که همه را غافلگير کرد. به خاطر اينکه اسمش درفهرست نامزدهای اصلی نبود. به عنوان يک نويسنده و منتقد زبان فارسی شما را هم غافلگير کرد؟

رهنورد زرياب: دراين مورد داوری کردن بسيار دشوار است بخاطری که پينتر از چهره هايی است که درجهان تياتر و نمايشنامه نويسی جهان يک نام برجسته به شمار می رود و نمی شود پينتر را ناديده بگيريد. غالباً پينتر را تا جايی که بنده اطلاع دارم؛ در رديف بکيت، جان جينی، الن، روپيريه و امثال اينها می شمارند. من فکر می کنم که برای من انتخاب پينتر به حيث برنده جايزه ی نوبل غيرمنتظره نبوده حتا چنانکه شما می گوييد؛ نامش دررديف نامزدها نبود.

دويچه ويله: دقيقاً همين که اسمش درليست نامزدها نبود همه را غافلگير کرده بود. درحاليکه نويسندگان فراوانی که در رده های بالا می توان ديد و ديده می شود، به نظر شما چه ويژگی پينتر باعث برنده شدنش شده است؟

رهنورد زرياب: ببينيد، داورانی که در اکادمی سلطنتی سوئد هستند؛ بالاخره آنها هم آدمها هستند. آدمها سليقه ها و ديدگاههای خود را دارند. بدون شک آنها زير تأثير ديدگاهها و سليقه های خود قرار می گيرند ولی همانطوری که شما گفتيد نويسنده های بسيار بزرگی درجهان بودند که متأسفانه به دريافت جايزه نوبل کامياب نشدند. مثلاً شما نويسنده بزرگ چون تولستوی را درنظر بگيريد که نتوانسته جايزه نوبل را بدست بياورد. يا مثلاً نيکوس کازانزاکيس يونانی را در نظر بگيريد و اين جالب است که وقتی به آلبرت کامو نويسنده فرانسوی جايزه نوبل را دادند آلبرت کامو نامه ای به همسر کازانزاکيس نوشت و به او گفت که من خجالت می کشم که شوهر تو اين جايزه را نگرفته بود ولی به من اين جايزه رسيد. به اين خاطر يا بی خبری داورها از نويسنده های مشخصی يا سليقه ها يشان و شيوه های ديدشان بر داوری شان بدون شک اثر می گذارد و امسال هم به همين ترتيب بود. ازسوی ديگر شما می فهميد که سياستهای جهانی هم دراين داوريها اثر می گذارند. به طورمثال مثلاً در زمان جنگ سرد چندين سال پی هم جايزه نوبل به نويسندگانی تعلق گرفت که مخالف رژيم شوروی بودند. مثلاً به پاسترناک به اکلساندر سولژنتسين و بعدتر وقتی شوروی پارچه پارچه می شود و کمونيزم شکست می خورد، شما می بينيد که چند سال پی هم جايزه نوبل به نويسنده های چپ داده می شود. درسال
۱۹۹۵ به سيموس هينی ايرلندی داده می شود. درسال ۹۶ ۱۹به وسلاوا سيمبورسکا از پولند داده می شود. درسال ۹۷ ۱۹ به داريوفو ايتاليايی و درسال ۹۸ ۱۹ به ساراماگو ازپرتگال داده می شود؛ که عضو حزب کمونيست پرتگال بود. به اين ترتيب سياستهای جهانی هم بر جايزه نوبل اثر می گذارد و احتمالاً عوامل و انگيزه های ديگری هم موجود باشد که برداوری داورهای جايزه نوبل اثر می گذارد.

دويچه ويله:يک سوالی که برای خيلی ها شايد باشد، اين است که چرا هميشه يا بيشتر بايد نويسندگان غربی بايد جايزه را بگيرند يا می گيرند؟

رهنورد زرياب: سوالی هست که بايد پاسخی برايش جستجو شود. فکر می کنم داورهای اکادمی سويدن بيشتر زير تأثير ادبيات غرب قراردارند و کمتر دسترسی به ادبيات شرق دارند. و غالباً زبانهای شرقی را نمی دانند. به طور مثال من شايد اشتباه بکنم، ولی می توانم بگويم که کسانی در زبان فارسی بودند. مثلاً احمد محمود يا مثلاً همين حالا کسانی هستند در زبان فارسی که سزاوار بردن جايزه نوبل هستند. مثلاً اخوان ثالث می توانست برنده جايزه نوبل باشد. اما اينها برای داورهای آکادمی شاهی سويدن، چهره های شناخته شده نيستند. بخاطر اينکه آثار شان به زبانهای اروپايی تا اندازه يی که لازم است ترجمه نشده و در دسترس اروپاييها قرار ندارند.

دويچه ويله: آيا اين از ارزش واقعی جايزه نوبل نمی کاهد؟

رهنورد زرياب: ببينيد، يک زمانی شاملو گفت که برند گان جايزه نوبل کسانی هستند که، مُهراضلاع ايالات متحده امريکا به پشت شان خورده باشد. منظور از اين گفته شاملو اين بوده که جايزه نوبل عميقاً سرشت سياسی دارد. يعنی داوران جايزه نوبل، کسانی که داوری می کنند، و دادن جايزه نوبل به داوری آنها ارتباط دارد، کسانی هستند که چشم به قدرتهای بزرگ سياسی جهان دارند. البته بدون شک که اين از ارزش جايزه نوبل می کاهد مخصوصاً در آن دهه يی که من پيشتر اشاره کردم که چندين سال پی هم جايزه به کسانی داده شد، که مخالف دولت شوروی و يا مخالف کمونيزم بودند. سروصداهای فراوانی درجهان برپا شد و در آن زمان اصلاً جايزه نوبل، موجوديتش زيرسوال رفت و بدبينيهای فراوانی را برانگيخت. احتمالاً تعلق گرفتن جايزه نوبل به غربيها مخصوصاً به اروپاييها، داوريهای داوران جايزه نوبل را بدون شک زير سوال می برد.

دويچه ويله: دراين جای شکی نيست که اگرشرق در تکنولوژی با غرب همتايی نمی تواند، اما درعرصه ادب و فرهنگ اگر دست بالايی ندارد، کمی هم ندارد. اما خود شرقيها هم در قدردانی وارج گذاری به فرهنگ و به فرهنگيان شان کمی بی مهری نمی کنند؟

رهنورد زرياب: بدون شک، بدون شک. ببينيد بيشتر کشورهای درحال رشد، درگير با مسايل اقتصادی و سياسی هستند. به طور مثال کشور خود ما را در نظر بگيريد. افغانستان امروز، دولت امروزی افغانستان به هيچ صورت درظرف چهار سال گذشته، هيچگونه پرداختی به مساله فرهنگ و ادبيات افغانستان نداشته است. به طور مثال من می توانم وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان را نمونه بياورم. در ظرف چهارسال اخير يک کتاب هم از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان به چاپ نرسيده؛ يعنی می خواهم تأکيد کنم که يک کتاب هم از طرف وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان به چاپ نرسيده است. در اين صورت چطور می تواند نويسنده های افغان مجال اين را داشته باشند که در سطح جهانی مطرح شوند. به همين ترتيب بسياری از کشورهای ديگر جهان رو به انکشاف که درگير مسايل اجتماعی هستند، درگير مبارزه با تروريزم هستند، درگير مبارزه با بنياد گرايی هستند. اينها مسايلی اند که بدون شک بر وضعيت فرهنگی کشورها و بر وضعيت ادبی هنری کشورها اثرگذار می توانند باشند.

دويچه ويله: به نظر شما اگر ما کانديدانی ازشرق برای جايزه نوبل داشته باشيم، چی کسانی را می توانيم به عنوان نامزدهای مهم و برازنده خودمان معرفی کنيم؟

رهنورد زرياب: ببينين! من قبلاً اشاره هايی به ايران داشتم که ما آشنايی بيشتر با آنها داريم. مثلاً درحال حاضر اگر از من کسی بخواهد که يک نامزد معرفی بکنم، من محمود دولت آبادی را معرفی می کنم. به همين ترتيب نويسنده هايی درهند هستند. نويسنده "خدای چيزهای کوچک" که رمانی است که در آلمان هم تا جايی که من اطلاع دارم بسيار ازآن استقبال صورت گرفت. اينها نويسنده های هستند که می توانند با هر نويسنده غربی همسری بکنند و حتی می توانم بگويم از آنها پيشی بگيرند. ولی متأسفانه اينها غالباً از قلم می افتند تا جاييکه من اطلاع دارم تنها يکبار شاملو نامزد جايزه نوبل شده بود از ايران. واين هم لازم است که يادآوری بکنم که سازمان جهانی قلم، امسال از انجمن قلم افغانستان خواهش کرده بودند که يک نفريا دو نفر را نامزد بکنند. سازمان قلم افغانستان مرا و صفيه صديقی را معرفی کرده بودند، برای جايزه نوبل نامزد کرده بودند.

دويچه ويله: يک جهان تشکر و سپاس آقای زرياب ازاينکه فرصتتان را در اختيار ما گذاشتيد.

رهنورد زياب: سلامت باشيد.

 

 

 

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول