© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هــژبر شـــينواری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به اجازهء خروسان، ماکیان ها، جوانمرغان و چوچه مرغان عزیز...

مقدم شما را در این گردهمایی بزرگ و اجلاس تاریخی خیر مقدم می گویم.  حال از استاد بزرگوار محترم مرغاسانپور خواهش می شود تا روی ستیژ تشریف آورده پیرامون اهداف این گردهمایی صحبت نمایند.  به افتخار شان قد قد قد قتاس!

صدای قد قد های مختلف درهم آمیخت و فضای سالون را پر کرد.  خروسی نسبتا مسنی در حالیکه پارچهء سیاهی روی یک چشمش را پوشانده بود از قطار اول برخاست و با قدم های مصمم به طرف تریبون به راه افتاد.  قدقدها و ابراز احساسات همچنان ادامه داشت.  مرغ یک چشم که معلوم می شد باید همان مرغاسانپور باشد، عقب تریبون قرار گرفت و سرش را به رسم احترام در مقابل احساسات مرغان جمع شده در آن تالار بزرگ خم کرد و بعد هم بال هایش را گشود.  سالون را خاموشی فرا گرفت.  مرغاسانپور در حالیکه با قدقد ملایمی گلویش را صاف می کرد، چنین صحبتش را آغاز کرد:

برادران و خواهران عزیز سلام،

نمی خواهم زیاد مقدمه چینی کنم، بنا راسا از اصل موضوع آغاز می کنم.

دوستان!

همهء ما آن حیوان دوپا را می شناسیم که عرصهء زندگی را نه تنها بر ما بلکه بر همه موجودات این کرهء خاکی تنگ نموده است.  بعد از اینکه اجداد و نیاکان آزادهء ما را از جنگل های سبز و مرغزارهای زیبا محروم ساخت و در حصار خانه اش زندانی کرد، هر چه بر سر ما آورد، تحمل کردیم و به این امید بودیم که این حیوان دوپا با شیوهء تفکر، خودخواهی و عملکرد خصمانهء که با ما و همنوعانش دارد بالاخره یکروز بدست خودش گلم خودش را جمع خواهد کرد و ما را از شر خویش آسوده خواهد ساخت.  زمانی که با تیر و کمان ما را شکار می کرد، دم نزدیم.  وقتی که عصای آتشینش را می ساخت چیزی نگفتیم، خوش بودیم و آرزو می کردیم که با آن سلاح آتشین بالاخره بیخ خودش را هم بکند.

ولی متاسفانه تا امروز انتظارصبورانه ما نتیجه نداده است.  از یک طرف خودشان همدیگر شان را می کشند و از طرف دیگر با تغذیه از... وجود نازنین ما و شما دوباره خود را تقویت کرده، آنچنان به تولد نسل می پردازند که صد مرحبا بر ذات بزرگوار خسک! 

ببینید  ما موجودات صلح خواه اگر خورده هم نشویم به نام مرغ کلنگی گفته به جان همدیگر انداخته می شویم...

ودر حالیکه به دستمال سیاه چشمش اشاره می کرد، ادامه داد:

 و این است ارمغان این تفریح انسانی آنها برای ما وشما برادران .

مرغ جوانی با قدقد اشپلاقی در حالیکه از شدت احساسات سرخ شده بود، از میان جمع برخاست و فریاد زد:  در مورد تخم ها حرفی نگفتید.  آنها تخم های ما را از بین می برند.  خام، پخته، جوش داده و سرخ کرده می خورند و در تمام خوردنی های شان به جا و بیجا اضافه می کنند. 

مرغ ها با احساسات جریحه دار و قدقد های گوشخراش حرف های جوانمرغ را تایید کردند.

پروفیسور مرغاسانپور بادی در گلو انداخت و در حالیکه بالی بر تاج کنده شده اش می کشید، پارچهء سیاه را بالای چشمش جابجا کرد و گفت:  بلی بلی کاملا دقیق فرمودید... چوچه مرغ های ماشینی را نمی گویید که بیچاره ها در ماشینخانه ها یتیم به دنیا می آیند.  پدر و مادر شان را نمی شناسند و هنوز قدقد را درست یاد نگرفته و دهان شان بوی ارزن می دهد که به سیخ کشیده شده و یا هم زیر پلو می شوند. 

بعد در حالیکه به پرهای زیبای دمش اشاره می کرد، ادامه داد:

می دانید در این اواخر اطلاع یافتم که این موجود خودخواه می خواهد در لابراتوارهایش نسل ما را کاملا تغییر دهد.  امروز مرغ هایی ساخته اند که نه تنها این دم های زیبا را ندارند، بلکه کاملا سکسی و بدون پر از تخم بیرون می آیند.

صدای همهمهء قدقدهای مملو از آه، افسوس وتعجب در سالون طنین افگند.  مرغ عمامه بسری در حالیکه تسبیحی را با مهارت لای پرهای بالش می چرخاند، شیطان را لعنت کرد... و جوانمرغان که معلوم می شد زیاد هم از این تجربهء اخیر بد شان نیامده است با حسرت به سوی جوان ماکیان ها نگریستند.

مرغاسانپور با قدقدی گلویش را صاف کرد و چنین ادامه داد:

می دانم سایر موجودات ساکن این کرهء خاکی هم تلاش های را به خاطر مهار ساختن این موجود اهریمنی روی دست دارند و کارهایی را انجام می دهند.  بر ما و شماست تا دست روی دست نگذاریم و وظیفهء خویش را به خاطر حفظ و بقای نسل شریف مرغان انجام دهیم.  شما را امروز به همین منظور زحمت داده ایم تا باهم یک راه حل و چاره ای اساسی جستجو کنیم.

صدای قدقد و بهم خوردن بال ها و جیک جیک چوچه مرغها به یکباره سالون را در خود پیچید و همه همزمان و با هیجان شروع به ابراز نظر کردند.  تا اینکه از بین جمعیت مرغی سالخورد ه ای که هیکلش از گذشت زمان و جبینش از تجربهء روزگار حکایت می کرد،  به کمک عصا چوب روی ستیژ آمد.  با دیدن پیرمرغ نفس ها در سینه حبس شد و همه با احترام سرهای شان را روی سینه های شان خم کردند. 

پیرمرغ عقب میکروفون قرار گرفت و با صدای نرم و آرامی که گویی از آن سوی روزگاران به گوش می رسید، چنین گفت:

خواهران و برادران!

تا جایی که صد سال عمر مرغی ام به من آموخته است و در مطالعات عمیقم در زمینهء "البشرمن الفساد اندر عالم" دقیق شده ام، برایم ثابت شده است که بهتر است ما برای مبارزه با این موجودات دوپا از همان متودهایی استفاده کنیم که در این روزها انسان های ضعیف تر ناچار به خاطر از بین بردن دشمنان قوی شان استفاده می کنند که آن همانا حملهء انتحاری است.

 آن وقت بوتلی شیشه ای را از زیر بالش بیرون آورد و گفت:

به کمک این ویروس که H5N1” " نام دارد. البته ما مرغانی تر از آنها عمل خواهیم کرد و بیگناهان را هدف قرار نخواهیم داد. ما می توانیم به کمک اسلحهء "انفلونزای مرغی" با از بین بردن خود حیات جاودانی حاصل نموده،  نسلی از خودخواه ترین و حریص ترین موجودات روی کرهء زمین را از بین ببریم.   البته ما برای اجرای این امر عالی و مرغانی به تعدادی دواطلب از جان گذر و فدائیان سر سپرده ضرورت داریم.  مرغان دواطلب برای اجرای اینن وظیفه مقدس لطفا ایستاده شوند.

مرغ ها یکی به طرف دیگر دیدند و در یک لحظه تمام سالون به پا خاست.

پیرمرغ در حالیکه چشمانش از شدت خوشی و افتخار می درخشید، ادامه داد:  تصور می کنم بهتراست اول عملیات را از کشورهای فقیر آسیایی آغاز کنیم.  چون وضع حفظ الصحه و امکانات اقتصادی آن ها خراب است، انشاالله فوج فوج به دیار عدم رهسپارخواهند شد.  خصوصا در کشوری به نام افغانستان عملیات ما واقعا انسانی و مرغانی خواهد بود و حتی از طرف تعداد کثیری از مردم ستمدیدهء آن کشور که دست کوتاه شان به خوردن مرغ پلو نمی رسد، استقبال خواهد شد.  چون در آن جا صرف مشتی از وحشی ترین، بیکاره ترین و محیل ترین مردمان نه تنها همنوعان ما را قتل عام نموده می خورند و یا هم در میدان های مرغ جنگی معیوب و مقتول می سازند، بلکه به اشکال مختلف  ملت خودشان راهم  بیرحمانه از بین می برند. که  با استقرار عدالت مرغانی، افغانستان عزیز نخستین کشوری خواهد بود که با درک بی کفایتی آدم های گوشت خوراش حکومت و قدرت دولتی را داواطلبانه به ما جوانمرغان خواهند سپرد.  بعد زمانی که هم ما و هم ویروس انفلونزای نجات بخش "H5N1 "  قوی شدیم، به کشورهای ظاهرا "متمدن" که بیشترین بار مسوولیت نسل کشی ها وانهدام ما وطبیعت این خانه مشترک همگان به دوش آنها است، حمله خواهیم برد و برای تان اطمینان می دهم که هیچ نوع واکسین ضد انفلونزا و ادویه های فیشنی شان هم جلو فداکاری و انتحار مرغانی ما را نخواهد گرفت و عدالت تامین خواهد شد.

                         هورا قدقد...هورا قدقد...هورا قدقد

در ختم اجلاسیه تعدادی از نماینده گان کشورهای آسیایی با اخذ بوتل های مملو از ویروس های "ترومرغیزم  H5N1" عازم کشورهای شان شدند که ما مرغ دوستان هم برای شان از صمیم قلب موفقیت آرزو می کنیم.

 پیروز باد اتحادمرغان در سراسر جهان!

 

2005-10-23

 

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول