ناتور رحمانی
|
ناتور رحمانی
آشيان
افغانستان باستان افغانيان را آ شيان آسمان کشور ما شد سياه روزگار مردم ما شد تباه لشکر آواره ء ديده جفا بی پناه آزرده دل گمکرده راه افغانستان باستان افغانيان را جان جان پيکرت در آ تش دشمن کبا ب جنگل و دريات گريسته بی حساب شهر و ده ويرانه گرديده خرا ب مرگ ميبارد ز چشم آ فتا ب افغانستان باستان افغانيان را آ شيان سرا پا زخمی و هم خونين شده يا ز خون عاشقت رنگين شده برملا درد ميکشی آ زين شده سوز و شورات نالهء شاهيين شده افغانستان باستان افغانيان را جان جان هستی من جان من جان جهان کشور مردان شير و شير زنان نام تو باشد هميشه بر زبان ای درفش رزم تو پيکان نشان افغانستان باستان افغانيان را آشيان روزگاری رسته و آزاد شوی وز وفای مردمت آباد شوی تير چشم خصم بی بنياد شوی در جهان انگيزهء فرياد شوی افغانستان باستان افغانيان را جان جان ( بهار 1380 )
|