شامگاه سرخ
آن شامگاه سرخ
بعد از اذان عشق
آنگه که رهروان کوچه
جبين بر زمين نهند
شبخونيان جنگ
بر سجده گاه قامت تو حمله ور شدند
با ضرب آهنين
وقدم هايی آخرين
عفريت نابکار اجل
لبخند ميزند لبحند ميزند
گرمايی تفت گون
به تنت بوسه ميزند
ديگر ندايی تو
در آستان دهکده خاموش ميشود.