© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

مطبوعات آماج گفت وگو  و ديدگاه شماری از فرهنگيان!

 

 

 

 

در اين قسمت از گفتگو ها گفتمانی داريم با شاعر، نويسنده و سردبير ماهنامهء دريځ جناب عزيزالله ايما

 

 

 

 

 

 

ــ آقای ايما کار های قبلی تان در زمينهء ادبی بود، در پهلوی مشغوليت هايی در باب شعر و شاعری مسووليت فصلنامهء کانون دوستداران مولينا جلال الدين محمد بلخی (نای) را نيز داشتيد. چه انگيزه باعث آن شد که به کار سياسی بپردازيد و مسووليت روزنامهء سياسی خبری دريځ را عده دار شويد؟

 

ــ حوادث و اتفاقاتِ بعد از شکست ارتش سرخ و پيروزی حکومت مجاهدين در افغانستان، شگفت انگيز ترين بازی های استعماری ديگری را درپی داشت. مردمی که بارِ استثنايی ترين مبارزه و مقاومت کمر شان را خم نکرده بود و به نمادِ آزاده گی و آزاديخواهی مبدل شدند، ميديديم که چگونه به تزليل و تحقير کشانيده می شوند. نيرو های آزادِ مخالف هرگونه وابستگی که حامل بارِ معنوی جهاد نيز بودند، با شکستن دايرهء رژيم کابل در برابر دشمنان گوناگونی قرار گرفتند که ترکيب نا متجانس آن ناهمگنانی بودند که راهبردِ همگون داشتند. درين ميان دستِ استخبارات منطقه و همسايه گان از طريق عوامل و ابستهء تنظيمی تا کشو (روک) های ميز های حکومت مجاهدين دراز بود.  و خنجر آستينانِ داخل حاکميت تا بالاترين مقامهای دولتی کرسی نشين بودند.

مدرسه، موزيم، دانشگاه، ايستگاه بس، بازار، خانه و مراکز تجمع مردم آماج بارانِ موشک ها بود. مطبعهء کابل به آتش کشيده شد، نشريه های زياد تعطيل شدند، که مجلهء «نای» يکی از آنها بود.

در چنان حال و هوايی که سياستها گامها را می بستند و قامت ها را می شکستند، بيان و توضيح انتقادی رويداد ها و دسايس را لازمی و مرجح دانستم.

 

ــ تا جايی که ديده می شود دريځ نامهء خبری بوده و از مقالات گرانسنگ کمتر نشانی در آن ديده می شود. دلايل نبود نوشته های تحقيقی را در چه ميدانيد؟

 

ــ همان گونه که ذکر شد ازين برههء تاريخ افغانستان نميتوان بی درنگ گذشت. ما در برابر واقعيات ديگری قرار داشتيم.

ببينيد! موشکها و سلاحهای سالها ذخيره شده در گدامها که هرگز در برابر قوای متجاوز از آن استفاده به عمل نيامده بود؛ با پيروزی مجاهدين يکباره بر سرِ مردم کابل ريختند. زمانی در شفاخانه جمهوريت بستری بودم، يک روز کاميونی از اجساد و زخمی های "دست فروشان" "مقابل فروشگاه بزرگ" را آوردند: سر هايی که تن نداشتند و دست ها و پا هايی که جدا شده از بدن بودند، هيچ کس هيچ کسی را نمی شناخت، فقط غوغا بلند بود... و اين، بار ها و بارها تکرار شد.

مردم و کارمندان دولتی وقتی از خانه بيرون می شدند کمتر اميد برگشتن را داشتند. با اين همه نبض شهر می تپيد ـ شهری که به جبههء جنگ می ماند. بيشتر مخاطبان و خواننده گان ما چنين مردمی بودند که روزنامه به انعکاس درد های شان جرأتمندانه می پرداخت. با آن هم ستون «دريافتهايی از تاريخ» به صورت مسلسل به نشر می رسيد و مقالاتی در زمينه اقتصاد، فرهنگ و جامعه به چاپ می رسيد که انگشت شمار بود. در طول نشر دو صد و سی و پنج شمارهء روزنامه فقط سه بار مقالتی تحقيقی به دستم رسيد. در مواری هم به چاپ ترجمهء مقالات پژوهشی پرداختيم.

در جنبِ اولويت های کارِ روزنامه نگاری، برای سه چهار تنی که با مشکلات فراوان همه روزه روزنامه را آمادهء چاپ می کردند، مجال کار های تحقيقی خيلی ها اندک بود.

 

ــ در گزينش مطالب و نوشته ها به کدام معيار های ادبی، سياسی و فرهنگی نظر داشتيد؟

 

ــ مورد معايير نوشته ها بر ميگردد به آماج های نشراتی روزنامه که در نخستين شمارهء آن زير نام «آغاز ديگر» به چاپ رسيد و ادامه يافت. به صورت کـُل در نظرداشتِ اصلهايی را در نوشته های عمده ميشمرديم:

    احترام به حقوق انسان و اقوام ساکن کشور

    توجه به آراء و نظر مردم در همه امور

     رهيافت زمينه های رشد زبانها در کنار هم، نه در برابر هم.

توسعه و بالندگی ادب، سياست و فرهنگ اساسی ترين هدف روزنامه بود ـ هرچند که گام کوتاهی بود در يک راهِ دراز.

 

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 

فهيم دشتی روزنامه نگارو مدير مسوول هفته نامهء کابل، يکی ديگر از فرهنگيانست که در اين گفت و گو ها سهم گرفته و ما به آروزی موفقيت های بيشتر شان، متن مصحبهء انجام شده با وی را در اينجا پيشکش شما خواننده گان گرامی می کنيم.

 

 

 

 

ــ از پيشينهء کار های فرهنگی تان بگوئيد و همچنان از کار های مقدماتی تان در دورهء اول هفته نامهء کابل.

 

ــ تصادفاً کار فرهنگی را با هفته نامهء کابل آغاز کرده ام. البته در دور اول نشراتی اين هفته نامه که در زمستان 1371 آغاز شده و تا تابستان 1374 ادامه يافت.

بعد از آنکه هفته نامهء کابل بنا بر چاپ سلسله مطالبی پيرامون وضعيت ناهنجار در سفارت افغانی، در دهلی جديد، به اساس حکم رييس د ولت وقت اسلامی افغانستان ـ آقای ربانی ـ مسدود گرديد؛ هفته نامهء ديگری را به نام بالاحصار اساس گذاشتيم. من در بالاحصار سمت معاون مدير مسوول را داشتم. هنوز  هفت ـ هشت ماهی از کار بالاحصار نگذشته بود که طالبان به کابل حاکم شدند و ماناگزير راه شمال کشور را در پيش گرفتيم.

در بهار 1376 با دو تن از دوستان (داود وهاب، جوان افغانی که از امريکا برگشته بود و يوسف جان نثار فلمبردار دوران جهاد) يک استديوی توليد فلم های مستند (آريانا فلم) را اساس گذاشتيم.

طی بيشتر از پنج سال حاکميت طالبان بر بخش های عمدهء کشور ما توانستيم هفت برنامهء فلم مستند تهيه کنيم که تقريباً تمامی ابعاد زندگی در ساحاتی که تحت اشغال طالبان بود، را به نمايش ميگذاشتند.

از جمله فلم های مستند آريانا فلم ميشود از سريال مقاومت نام برد که چهار بخش آن را قبلا تهيه ديده بوديم و بخش پنجم و آخری آن که حوادث بعد از شهادت فرمانده احمد شاه مسعود تا لويه جرگهء اضطراری را شامل ميشود، باز هم توسط آريانا فلم تازه به بازار عرضه شده است.

در حادثه ای که فرمانده احمد شاه مسعود به شهادت رسيد؛ من هم در اتاقی که انفجار رخ داد حاضر بودم و زخمهايی در دستان، پا ها و سر و صورتم برداشتم. به همکار انجمن خبرنگاران بدون مرز ـ که يکسال قبل عضويت آنرا حاصل نموده بودم ـ جهت تداوی به پاريس منتقل شدم. در پاريس بازهم به همکاری انجمن خبرنگاران بدون مرز موفق شدم پروژهء احيای مجدد هفته نامهء کابل را ترتيب و به يونسگو پيشنهاد نمايم. خوشبختانه يونسکو موافقت نمود.

در آغزين روز سال 2002 به کابل برگشتم و اولين شمارهء هفته نامهء کابل را پس از 24 روز توانستيم در هشت صفحه با تيراژ 2500 نسخه به چاپ برسانيم.

خوشبخانه سی و سومين شمارهء هفته نامهء کابل هم از چاپ بدر آمده است، البته که با 16 صفحه و تيراژ 6500 نسخه. نبايد فروگذاشت که از جملهء 16 صفحهء هفته نامهء کابل چهار آن به زبانهای بين المللی و باقيمانده 12 صفحه ديگر به زبان های ملی چاپ ميشود.

 

ــ شما منحيث مدير مسوول هفته نامه از چه معيار ها و هنجار ها در گزينش سروده ها و نوشته ها استفاده می کنيد؟

 

ــ با توجه به زمينه های کاری  ايکه در اينجا به مطبوعات آزاد وجود دارد، سعی بر آن داريم تا در حد امکان بر اساسات روزنامه نگاری توجه داشته باشيم. بی ترديد که املا، انشا و نشانه گذاری در پهلوی معيار های ديگر روزنامه نگاری از اهميت ويژه ای برخوردار اند. از اينها گذشته، آنجا که بحث محتوا به ميان می آيد، آنچه را به هيچ صورت حاضر نيستيم در مخالفت با آن حتا کلمه ای به چاپ رسد، وحدت ملی در کشور است.

 

ــ در بارهء يگانگی و توحيد روش های نگارش چه نظر داريد؟

 

ــ با سابقهء تاريخی ايکه زبان دری دارد فکر می کنم هنوز هم اين زبان مشکلات فراوانی به خوانندگان و گويندگان خود دارد.

آنچه تا حال به عنوان روش املايی يا دستور زبان فارسی ـ دری در دسترس است، به هيچ عنوان نميتواند معتبر باشد. چه در هريک از چنين آثار آنجا که واقعاً مشکل وجود دارد، مؤلفين بيشتر سليقه ای برخورد کرده اند. مطمئن هستم هريک از ما در نوشتن و خواندن متون دری خواه ناخواه با مشکل بر ميخوريم؛ حالا اگر بخواهيم اين مشکل را با مراجعه با آثاری در اين زمينه حل نماييم، با پاسخ های گوناگون و حتی گاهی مخالف برميخوريم.

با اين حال اگر خواسته باشيم طرح توحيديی در زمينه داشته باشيم، ناگزير از گزينش گروهی کارشناس از کشور های همزبان افغاسنان، ايران و تاجکستان هستيم. اميدوارم چنين چيزی ميسر گردد.

 

ــ هفته نامهء کابل از شمار نشريه های نامدار کشور ماست و در بازتاب خبر ها به شهرت نيکی رسيده است، شما علت اين موفقيت را در چه میدانيد؟

 

ــ علاقه مندی در حد عشق همکارانم به روزنامه نگاری.

به اساس لست وزارت اطلاعات و فرهنگ، در افغانستان حال حاضر 131 نشريه به گونه های روزنامه جريده، هفته نامه، ماهنامه و فصلنامه چاپ ميشوند. البته شکی نيست که در تناسب با کميت، کيفيت نشريات بسيار پايين است؛ ولی نبايد مشکلاتی را که نشريات ما با آن دست و گريبان اند ناديده گرفت. به نظر من نشريات ما، آنچه را به عنوان مشکل ميتوان برای يک نشريه تصور کرد، همه را دارند. با اينجال اميد اينکه در آينده های نزديک بتوانيم دست کم چند تا نشريهء با وزن و احتمالاً سراسری داشته باشيم متصور است.

 

 

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول