بي يار ماييم
خدايا رحمتي كن
بده ياري كه زاريم
كنون بي يار ماييم
مثال رمهء گوسفند
چنان خسته چنان در بند
كنون حيران و سرگردان
در اين صحراي بس سوزان
نه پاسباني كه ما را صد كند از حملهء گرگان
كه آيد هر زمان با غرش مرگ و ستيز و خانمان سوزي
كند حمله بر اين جمع سكوت
و مهر افروزي
زمين جولانگهء عجز است
و عقل از غفلتش سبز است
خدايا!
رهنمايي
رهبري
آزاده چوپاني
كه باشد آشنا با
سبزه ها
با آب ها
با دشت هاي
خرم و خندان
نويدي بهر مظلومان
كه تا روشن كند راه رسيدن را به پيوستن
رساند مژدهء پيوند
و هم زيستن
بده ياري كه زاريم
كنون بي يار ماييم