آتش
دیدار نیست، محو تماشا شدی غزل
در امتداد راه چه بی پا شدی غزل
خندیدن نوین تو زیباست، باز شو
نه که دوباره باز معما شدی غزل!
دست دعا گرفته دگر باره اهل دل
بنما که بانگ سبز خدایا شدی غزل
بی تو دلم به سرکهء نو سرد می شود
آتش، سرود گرم اهورا شدی غزل
مُردم بیا که طاقت من ریشه ریشه شد
دیدار نیست، محو تماشا شدی غزل
17/9/2005