چراغ خانهء
خورشید
چراغ خانهء خورشـــید مرده است امشب
به باد های یله جان ســـــپرده است امشب
به تیغ و تیر و تبر می زند گلــــــــستان را
مگر که دیوِ تهاجم چه خورده است امشب
و ابر دستِ ســــــــیاهش میان غرش رعد
گلوی روشن مه را فـــــشرده است امشب
چه ظلمتی که ندیده ســــت دیده گان گویی
تمامِ جلوهء بودن فـــــــــسرده است امشب
چراغِ خانهء خورشــــید مرده است امشب
به باد های یله جان ســــــپرده است امشب