© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزيزپور

 

 

 

مطبوعات آماج گفت وگو  و ديدگاه شماری از فرهنگيان!

 

 

 

 

در اين بخش از گفتگو ها گپ و گفتی و داريم اندرباب مطبوعات با دانشمندی سخت کوش جناب رسول رهين.

آنچه در پی می آيد پيامد گفتگو با دانشمندی است که عمری را در پيرايش و ويرايش کتاب و کتابداری سپردی کرده و کارنامه کوشش های فردی و رويکرد های ارزنده او در پهنه آگاهی های دانشگاهی و راهنمای کتاب بر همگان روشن و آفتابی است!

 

 

 

 

ــ چون سخن ما پيرامون مطبوعات است، پس از نخستين آشنايی تان با مطبوعات و تلاشهای مقدماتی تان بگوئيد.

 

ــ سالهای 1330 خورشيدی در دارالمعلمين کابل بودم که يک مطلب را در چند کتاب ايرانی خواندم و در باره آن يک مقاله کوچک نوشتم. عنوان مقاله بود "ادب نفسی و کسبی" مقاله در يکی از شماره های روزنامه انيس چاپ شد. اين اولين ارتباطم با رسانه های گروهی بود. يادم می آيد که در آن روز مسابقه فوتبال بين تيم ما (دارالمعلمين) و يکی از ليسه های شهر کابل بود. من در آن مسابقه رفته بودم. در چمن ليسه استقلال بود. در بين تماشاچيان خيلی با غرور می گشتم و هر دو نفر که با هم گپ می زدند، فکر می کردم که در باره من و مقاله "ادب نفسی" گپ می زنند و تمجيد می کنند.

در سال اول دانشکده مقاله جالبی در باره "رابعه بلخی" در مجله "عرفان" چاپ کردم. بعدا همکار مجله وزين "آريانا" که از طرف "انجمن تاريخ" نشر ميشد، شدم و مقاله های دنباله دار در باره "امير شيرعلی نوايی و شخصيت اجتماعی او" و نيز "اميرعلی شير نوايی منحيث آهنگ ساز معروف" بچاپ رساندم.

در صنف سوم دانشکده ادبيات بنا بر تشويق شادروان استاد استادان دانشگاه کابل اکادميسين پوهاند دکتور احمد جاويد به اداره نشرات دانشگاه کابل معرفی شدم و در حاليکه محصل بودم بحيث مهتمم ماهنامه "اخبار دانشگاه کابل"، "کابل پوهنتون خپرونه" تعيين شدم. بعد از فراغت دانشکده در حاليکه در کدر علمی دانشکده ادبيات ايفای وظيفه می کردم بمعاونيت نشرات دانشگاه کابل و معاون ماهنامه "کابل پوهنتون خپرونه" نيز منصوب شدم. از اينجا کار نشراتی و علمی و تحقيقاتی من آغاز می شود.

در سالهای بعدی، بعد از پايان دوران تحصيل در ايالات متحده امريکا، در پهلوی سمت استادی در دانشکده ادبيات،دانشگاه کابل، اولاً رياست کتابخانه دانشگاه کابل و بعدا کتابخانه های عامه افغانستان را در دست داشتم. دست آزادم در کار های اداری، فنی و تحقيقی در دو کتابخانه مهم و مشهور افغانستان، چشمان مرا بيشتر به نشر و نشرات باز کرد. در کتابخانه دانشگاه کابل نشريه ای را زير نام "کتب جديد کتابخانه دانشگاه کابل" بطبع می رساندم، سلسله نشرات کتابخانه دانشگاه کابل را با نشر مرساله های کوچک و کتابشناسيها باز کردم. بعد که موظف کتابخانه های عامه افغانستان شدم مجله "کتاب" را که چاپ آن در سالهای اخير قطع شده بود، دوباره به مسئوليت محمد آصف فکرت احيا کردم. سالهای بعد يکی از همکارن خوب مجله اجتماعی، مجله عرفان، مجله آريانا و مجله خراسان بودم. همکاری های گسسته با مجله هنر که از طرف انجمن هنرمندان افغانستان بچاپ می رسيد نيز داشتم. البته درين دوران کتابهايی هم تاليف کردم که در خور ارزش می باشد.

 

ــ به باورتان چه رسالت و وظيفه ای مدير مسئول يک نشريه ميتواند داشته باشد؟

 

ــ از نظر من مدير مسئول يک نشريه در قدم اول بايست مبتکر باشد. سعی کند تا نشريه خود را در حد اقل اشتباهات تائپی، املايی و انشايی نگهدارد. من باين باور هستم که هرگاه خواننده و نوينسده ای در نوشتن کلمه ای اشتباه می داشته باشد بايست اشتباه خود را از لای مطالعه مقاله های نشرات موقوته رفع نمايند. و نيز عرضه بدون اشتباه نشريه خواننده های نشريه را بيشتر به نشريه باورمند می سازد.

مدير مسئول نشريه بايست هدف نشريه خود را بخوبی بداند و بر هدف نشريه از نظر تئوريکی حاکم باشد. اگر يک دکتور زراعت مسئوليت مجله ادبی ای را بدوش ميگيرد، باورندارم که باندازه شخصی که در ادبيات تحصيل کرده است موفق باشد. ولی اگر متخصص زراعت با داشتن فکر ايجادی ادبی مسئوليت چاپ نشريه اختصاصی زراعتی را بدوش بگيرد، موفق ميباشد.

چاپ بموقع و بر سر وقت نشريه يکی از پرنسيپهای ديگری است که مدير مسئول بايست متوجه آن باشد. هرچند در نشريه های علمی و تحقيقی اين نظر آنقدر قابل رعايت نيست ولی در نشريه های ماهانه اخباری و گزارشی خيلی مهم است. خواننده ها کارآيی مدير مسئول يک نشريه اخباری را ازين معيار و رسيدن اخبار بوقت معين آن به خوانند ها می سنجند.

چيز ديگری که برای يک مدير مسئول با کفايت و درايت با ارزش است، تحليل مضمون يا کانتنت اناليسز Content Analysis   بخوبخودی نشريه در دوران سال می باشد. بعباره ديگر مسئول نشريه بايست در يک سال کم از کم دو مرتبه باستفاده از سيتم تحليل ژورناليستی محتوا، خواننده ها و مديريت نشريه را ارزيابی کند. ار ارزيابی نشريه بهترين شيوه "راندم" يا "آمار گيری يکی در ميان" ميباشد. اين کار يا با توزيع سوالنامه ها و يا با پرسش و پاسخ مستقيم از خواننده ها صورت ميگيرد. با تطبيق نتيجه تحليل مضمون در نشريه، مدير مسئول ميتواند نقاط ضعف و قوی خود و نشريه را دريافته وقتا فوقتا به اصلاح و تازه ساختن محتوا و اهداف نشريه اقدام بدارد.

نشر مواد تازه و دست نخورده از ارزشهای فوق العاده ای ميباشد که بر اهميت نشريه می افزايد.

 

ــ کدام نشريه های بيرون مرزی را ميخوانيد؟

 

ــ من به نشريه "در دری" علاقه بسيار دارم. هرگاهی که از نظر ژورناليستی بآن نگاه ميکنم تمام معيار ها را در آن می يابم. "کاروان" در بخش خود منحيث يک ماهنامه فرهنگی و "اميد" بحيث يک نشريه معلوماتی قابل ارزش و طرف تائيد من ميباشند. هستند نشريه های بسيار ديگری که متأسفانه با تلاش بسيار مديران مسئول آنان بنابر عدم رعايت هدف معيين و نداشتن مرام، باصطلاح روز "شفاف" خواننده پروفشنل ندارند.

 

ــ برای بهبود نشريه های بيرون مرزی چه پيشنهاد های مشخص داريد؟

 

ــ هيچ! ميخواهم نشريه های برون مرزی هدفمند باشند. جامعه های نشريه های خود را بشناسند و وقتاً فوقتاً ارزيابی کنند. نشريه را هدف پول درآوردی نسازند. نشريه را بهر قيمتی که باشد بخانه های افغانان برسانند. حتی بخانه های آن عده افغانانيکه به ارزش نشريه و نشرات اندک ميدانند و خود را به نداشتن وقت وو... فريب ميدهند. تجربه من در سويدن نشان داده که رساندن کتاب و نشريه به نحوی غير مرئی بخانه های افغانان، بی ميل ترين و کم سوادترين آنان را به داشتن کتاب و نشريه در خانه خود و مطالعه گاه و ناگاه آن، واميدارد و در نهايت خواننده خوب نشريه های برون مرزی ميگردند.

 

پايان

 

*****

 

 

 

 

 


ادبی و هنری

 

صفحهء اول