© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عوض حصارنايی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتی ساز خاموش شود

 

 

منبع: روزنامه National Post چاپ کانادا

ترجمه: محمد عوض حصارنایی

 

 

 

 

سخنی به جای مقدمه:

با تجار بچه ای از قندهار چند صباحی در کاغوش عسکری هم کاسه بودم.  وی از آن روزهای خوشی که در هندوستان بود، حکایتهایی داشت. یکی از خاطره ها از رقاصه خانه های آن دیار بود که  روزها را به آنجا میگذشتانده است. او یاد میکرد که روزی از روزها ناله ای را از عقب دروازه بزم رقص میشنود و میرود، میبیند کودک آن رقاصه در عقب دروازه به خاطر مادر که میرقصید گریه و ناله دارد. غیرت پتهانی اش به جوش می آید وبا لگد طبله رابه یک سو پرتاب میکند و مجلس را بهم میزند و با عتاب رقاصه را متوجه طفلش میسازد و ...

 

در این سر دنیای پرآشوب، مطلبی را در روزنامه نشنل پست چاپ کانادا دیدم که با حکایت فوق بی ربط نیست.

 

وقتی ساز خاموش شود هزاران زن هندی کارشان را در بار ها از دست میدهند.

 

گیتا شیتی  شبها در یکی از بار ها با موزیک کرکننده بالیوود میرقصد و علاقمندانش به سرش پول میپاشند، او میگوید به خاطری این کار را میکنم که فرزندانم هرگز به این راه نروند. فردای آن روز او را در اپارتمان یک اتاقه اش در بمبیی میبینم که با اندوه به دختر12 ساله اش وجییالکشمی که کارخانگی انگلیسی اش را انجام میدهد تا در آینده داکتر شود، چشم دوخته است.

 

او میگوید: "هر مادر آرزو دارد که فرزندانش بهترین چیز ها را داشته باشد. وظیفه من است که آنها از داشتن  تعلیمات بهتر مطمیین  باشند." مگر مقامات دولتی میخواهند که بار ها و رقاصه خانه ها را ببندند. آنها میگویند در این جاها جوانان گمراه میشوند و جرم و جنایت و فحشا در مرکز صنعت و تجارت سینمای هند  رشد مییابد.

 

اگر خانم شتی کارش را از دست بدهد مجبور میگردد دختر و پسرش شش ساله اش وینایاک را از مکتب خصوصی انگلیسی زبان خارج سازد. این مادر که ساری سبز کمرنگ شب قبل را با پیراهن تنبان زرد تعویض کرده است میگوید: "من میخواهم فرزندانم بهتر از آن زنده گی که من دارم داشته باشند.

بنابر تصمیم حکومت مبنی بر بستن 1300 رقاصه خانه درایالت مهاراشترا که در آنجا بمبیی موقعیت دارد، 75000 زن غیر مسلکی چون خانم شتی کار خودرا از دست خواهند داد. همینگونه در حدود 75000 کارگر چون پیشخدمت، بارمن، و خدمه و دیگران نیز بیکار میگردند. این امر از نظر و موافقه کابینه گذشته در انتظار ملاحظه شد مقام بالایی ایالت است.

آر آر پاتیل معاون نخست وزیر و اجراء کننده این پروژه میگوید: این کاباره ها نسل جوان را گمراه و فرهنگ  اصیل کشور را از بنیاد فاسد میسازند. بنابراین فیصله به زور و جبر قابل اجراء است.

رقاصه ها و حامیان آنها دلیل می آورند که: کاباره ها یگانه مرجع کار برای زنانی اند که اکثر آنها مادران بدون شوهر بوده  و زنده گی شبا روزی شان را ازین طریق تأمین میکنند. تعطیل بار ها و رقاصه خانه ها هزاران زن رقاصه را که این کار را از مادران شان به ارث برده اند، در بمبیی پرجمعیت آواره ساخته و به بیراهه و فحشا خواهد کشاند.

آقای پاتیل و دیگر مخالفین این بارها میگویند که با بستن این بار ها رقاصه ها در عوض از عزت و آبرو برخوردار میگردند و آنها میتوانند برای یافتن کار در فابریکه ها مراجعه کنند  ویا به  مزدوری خانه ها بپردازند.

آقای هریش سدنی که تشکیل "مردان مخالف خشونت و تجاوز" را برای مقابله با کاباره ها بنیاد نهاده میگوید: آنها باید انرژی شان را در یک راه مثبت به کار اندازند. آنها راه آسانی را برای بدست آوردن پول انتخاب کرده  و پول گزاف میخواهند. او به این زنان پیشنهاد کمک را نموده که یا به کارخانه های بافت که هنوز فعالیت دارند، مشغول شوند و یا پی کارهای دیگری که ماهانه در حدود 3000 تا 4000 روپیه معادل 85-140 دالر در آمد دارد، بگردند.

دراین رقاصه خانه ها به ندرت صحنه های برهنه دیده میشود. رقاصه ها ساری به تن دارند که معمولا صرف کمر آنها برهنه اند. در حالیکه ویدیوهای موزیک و صحنه های فلمهای بالیوود (سینمای هند) به مراتب برهنگی و جود داشته  و جلوه های بیشتر دارند.

هواخواهان رقاصه ها با انداختن امیلهای ساخته شده از پول نقد به گردن رقاصه ها، یاپاشیدن نوتها بر سر آنها و یا با گذاشتن نوتها در لای انگشتان شان احساسات خود را به آنها نشان میدهند.

 در رقاصه خانه های کاباره های معتبر مردهای پولدار هزاران دالر را به خاطر رقاصه مورد پسند شان در یک شب  به مصرف میرسانند. آنها  نوتهای 100 روپیه و 500 روپیه که معادل( 2.80 -14.10دالر) نثار رقاصه میکنند در حالیکه در کاباره این که خانم شتی میرقصد صرف نوتهای 10 روپیگی ( معادل 28 سنت)  پاشیده میشود.

آنها از آنچه درآمد دارند صرف 30% آنرا به خانه برده میتوانند و 70% دیگر از صاحب کاباره است. وقتی ااین دختر ها به سن سی میرسند اکثراً از کارشان دور ساخته میشوند.

ازخانم شتی در مورد درآمدش میگوید: در یک شب خوب از 5000 – 10000 روپیه کمایی داریم. و در شبهای  بی طالع هیچی بدست ما نمی آید.

مدیر بارو رقاصه خانه ای که خانم شتی در آن میرقصد  میگوید: "دولت میخواهد به خاطری این کاباره ها را ببندد که رشوه  بیشتر برای خود و پولیس- بدست آرند. کار وبار در ده سال قبل بسیار عالی بود مگردولت و پولیس انرا خراب ساختند.  حتا وزیرها حق میخواهند."

 

برخی ها ایالت مهاراشترا را به خاطر پر بازی طبقاتی جامعه هند مقصر میدانند. صاحبان اکثر کاباره ها از طبقه پایین محله کارناتاکا که شتی به آن تعلق دارد میباشند. و رقاصه هانیز اغلباً از طبقه پایینی ایالت های بسیار غریب هند اند که میخواهند که در "شهر رویاها" به نان و نوایی برسند و پولدار شوند.

پرادیپ بخشی کارشناس امور اجتماعی در اکادمی کلکته میگوید: اینجا یک حرکت نهانی و زیرزمینی طبقاتی که همیشه در هند موجود بوده  در جریان است.

خانم شتی بسیار خوشبخت است. شوهرش خیاط است و میتواند چرخ زنده گی آنها را بچرخاند. گرچه پول خانم شتی برای تعلیم بچه های شان ضروری است اما برای زنده گی روزمره آنان حیاتی نمیباشد.

قصه زنده گی خانم شتی از جهات دیگر مشخصه خود را دارد. او در 13-14 سالگی کار را با پدرش در یکی از کارخانه های بافت بمبیی آغاز کرد. اکثر این کارخانه ها دیگر از روند فعالیت بیرون گشته اند. وقتی بعد از چند سالی پدر شتی زنده گی را پدرود گفت، اعاشه و اباته مادر، دوخواهر و دو برادر به دوش وی ماند.  زمانی که او به رقص آغاز کرد با اشوک آشنا گشت. و 12 سال قبل او با اشوک ازدواج کرد، پس ازآن خانواده اشوک از او (پسرش) بریدند. .

شتی میگوید: سخت کار و تلاش میکنم تا پول بدست بیاورم. تو باید عرق بریزی تا پول بدست بیاوری. در غیرآن او باید با دخترش لکشمی و پسرش وینایاک در خانه بماند تا برای بیگانه ها برقصد.

 

 

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول