© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ناتور رحمانی

 

 

 آيينه و عنکبوت

 

 

گويند : هرسياستمدار هنرمند است. ولی هيچ هنرمند سياستمدار نيست. زيرا هنرمند به قدسيت مسلک خود باور دارد و هرگز آنرا در بازار داد وستد ملوث نمی سازد و از برای منفعت شخصی وجدان پاک هنرمندانه اش را خدشه دار نمی کند چون حق کردار است و حق پندار.

درحاليکه سياستمدارغير مردمی برای ترغيب، فريب و نفع شخصی با توسل به هنر ريايی و آلوده در کمال وقاحت سر مردم کلاه ميگذارد و با وجدان مرده ای که دارد در آشفته بازار سود و سرمايه از زمين تا آسمان را ميفروشد. چون او حقيقت کش ودروغ پرداز است و بی مهابا با پيوند خون و خاکستر کمر به قتل تمام زيبايی ها می بندد که همانا شرف است و آزادی و....

بنابرگفته ای بالا آدمهای سياسی مجاز اند پيرامون هنر تشبث و تعرض نمايند مگر هنرمندان حق مداخله در امور سياسی را ندارند؟!

هدف هنرمند کسب افتخار است نه بدست آوردن قدرت. او سعی ندارد تا يک سيستم اجتماعی مورد تاييد خود را به جهان تحميل کند.

او فقط خودش است و با ( من ) خويشتن صحنه را در اختيار دارد و در پرتو نور افگن ها بيننده های زيبا پسند را ارضاء می نمايد و جهانی از لذت و جذ به ای هنری را با آنها تقسيم ميکند. برعکس قضيه سياستمدارغير مردمی با جبر و اکراه ؛ فريب و نيرنگ جمعی را بدنبال خود ميکشاند تا در فضای سرد، خشک و تاريک فرامين و دستورات بی قاعده وی را ترسيده ترسيده اجرا نمايند.

هنرمند نسبت به سياستمدار شجاع، صادق، فداکار و حقيقت جو است. او هر عملی را برملا و در حضور همه انجام ميدهد. کتمان وپرده پوشی، غفلت و سهل انگاری، ترفند و رياکاری در نهاد و مسلک وی جا ندارد.

مگر در بازی های سياسی تمام مذاکرات بدور از ديده ای مردم عقب پرده با دروغ های بزرگ. غيرصادقانه.غرض آلود و ملوث اجرا ميگردد.

هنرمند به بيننده حق انتخاب ميدهد و در مورد پيشنهاد شان جهت خوب جلوه دادن بيشتر صحنه های هنری می کوشد و هيچوقت به آنها مجال انديشدن بخاطر مخالفت های احتمالی را نمی دهد. زيرا با درنظرداشت خواست معقول آنها که تاکيد بر زيبايی و هنر است بی غل و غش کارش را به نمايش ميگذارد.

سياستمداردروغين که خاستگاه انديشه اش مهار نمودن تراوش های فکری مخالف و خشک ساختن برکه های عواطف است در هراس از رسوايی. از دست دادن منافع و روی شدن اسرار مگوی. طراحان کار کشته ای دارد که با بزاق زهر آلود عنکبوتی شان همه خلاقيت ها و افزار افشاکننده ای سيستم خودکامه را تار تنيده در انزوای خرابه های ستم سالاری به بند ميکشند... اومخالف زيبايست زيرا زيبايی انگيزه يست برای آزادی. ضرورتيست برای انسان. انسان اين ضرورت را برای ايقاع مشروطيت خود بدور از آشوب و آسيب وارد کردن به همنوع تکيه گاه آرمان ميداند تا انسانيت اش احترام گردد و حياتش بدور از وسواس و هراس مفهوم انسانی داشته باشد. اوبرای بهبود زنده گی فردی و اجتماعی و حفاظت درونمايه ای معنوی با افزار دست داشته اش عقيده، زبان و قلم به جنگ پليدی و پلشتی ميرود. اين زيبا خواهی ها زاده ای تفکر انسان هنر دوست و هنرمند است.

مگر سياستمدار جدا از مردم چنين نمی خواهد. او خط فاصل بين خود و زيبايی را با تهديد و تازيانه ؛ زجر و زندان ؛ مرگ و مير نگهميدارد که اين ديوار جدايی بين سياست و زيبايی تا کهکشان ميرسد... سياسی مستبد در حلقه ای محدود خود خواهی و خود مرکز بينی با انبازان بدبحت تر از خود تنها ميماند. او به ابوالهول ترس و تحمق تبديل ميگردد زيرا او روشنی ها را کشته و دوستی ها را نابود کرده است. در يک سخن او مردم اش را نفی کرده. انسان را و زيبايی را....

درجهت مقابل هنرمند است که خط فاصل نمی شناسد. او برای بازتاب انديشه اش حد و مرز نمی بيند و جغرافيای منطق وی تماميت زمين است. او در بين مردم است. از مردم مياموزد و به مردم می آموزاند. هنرمند به الهه ای عشق و تنديس اميد و آرامش مبدل ميگردد که با فوران نور و مهر مردم پروانه سان بدورش ميگردند. او ظلم را نمی شناسد و از ظلمت بيزار است... هنرمند در هر زمانه ای در صدا و شکل قهرمانان آزاديخواه ظاهر ميشود. او برای فرو ريختن ديوار استبداد و شکستن زنجيرستم صدا و سيمايش را به نمايش ميگذارد. گهی مانيست و گهی مزدک ؛ گهی کاوه ست و گهی آرش ؛ گهی فرهاد است وگهی مشک عالم ؛ گهی ملالی است و گهی ناهيد ؛ گهی ميرمسجد يست و گهی مير بچه خان ؛ گهی بهن است و گهی زرياب و گهی....

سياستمدار بدور از مردم چون پايگاه دروغ دارد با سلاح استبداد از سر های بريده ای اين مشعلداران هنر، زيبايی و حقيقت کله منار ها می سازد و گورستانهای نو بنياد ميکند که مگر بزعم خودش هنگامه فرو خوابد و در فراموشی نام سربداران دنيا بکامش گردد!!

بيچاره اين جا را هم کور خوانده. اوست که ميخوابد. اوست که فراموش تبار و تاريخ ميگردد.

مردم از آن نام آوران آزادی دوست به احترام و ارادت ياد ميکنند. زيرا آنها بيدار اند. آنها زنده اند و جاويدانه... سرود فتح شان بر لب ها جاريست و کارنامه های شان تومار زيبايی و زنده گی.

دنيا هر روز شاهد به زير کشيدن و واژگون ساختن بت های خود کامه و مستبد سياسی است و ناظر برکشيدن و ارج گذاری از نام آوران هنر و زيبايی. که به يقين همان پيکره انسان انسانيت خواه، آزاده و راست پندار است.

 

 20 اسد 1384

 

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول