© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فــريد سياووش

 

 

 

فـرید سـیاوش

 

 

 

سیکولاریسم در بستر تاریخ

 

سـکولارسیم خروج دین از متن زندگی و واقعیت

زندگی نبوده، بلکه ورود واقعیت زندگی دردین است

 

 

 

 هدف از تحلیل واقعیت ها چیست؟  هدف برای نیروهای پیشرو و پویای جامعه کشف حقایق برای کمک به دگرگونی سالم وپیشرفت زندگی انسانهاست. نمیتوانیم با ساده انگاری و سطحی نگری مسئله پیچیده ای را توضیح دهیم. نمیتوانیم یک قانون را خارج از زمان و مکان مورد بررسی قراردهیم.هر پدیده باید  در بستر تاریخی اش مورد بررسی قرار گیر د و نه مجرد از آن. یک پدیده در چارچوبه های متفاوت معنا و بار اجتماعی کیفیتآ متفاوتی را دارد .

سکولاریسم یک پدیده اجتماعی- سیاسی است که اصل بنیادین آن در حوزه سیاسی و حقوقی پایان دهی به حاکمیت کلیسا و مذهب، جدایی دین از دولت و حکومت و ایجاد حکومت عرفی و قانونمند است. موضوع سکولاریسم نه نفی مذهب بلکه رفرم مذهبی  و جدایی ان از دولت و  عدم ایجاد حکومت مذهبی چه مسیحی، اسلامی یا یهودی یا حکومت ایدیولوژیک است.

به شهادت تاریخ میتوان  سکولاریسم  را به مراحل چهار گانه زیر دسته بندی کرد که چهره و خصوصیت هر مرحله در نبرد و وظیفه که پیش رو ی آن مرحله قرار داشته یا دارد ،مشخص شده ، معنا ومفهوم پیدا میکند .

 

مرحله اول سكولاريسم (مبارزه با خرافات)

رهایی از افسون اساطیر کهن ، رهایی از تعویذ وطومار، سحر و جادو، جن وپری ، جبر مطلق، رد اعتقادات خرافی مذهبی و اشاعه اساسات علم ودانش پایه های این مرحله از سکولاریسم را میسازد. گالیله بخاطرتیوری حرکت زمین مورد خشم شدید مذهبیون قرار گرفت  ومجبور شد تا  توبه کرده و در پای توبه نامه دست خط کند. نیوتن بخاطر تیوری جاذبه زمین رنج وزجر بسیار کشید. راه اندازی نهضت نسوان و برداشتن حجاب از رُخ زنان، شاه امان الله و جنبش مشروطه راقربانی گرفت. در کشور ما که ناف بسیاری از ما را با خرافات بریده اند ،  تا هنوز حتی روشنفکرما هم بخاطر دست یابی به معشوقه اش نزد ملای کم سواد کوچه فال و طالع می بیند.

در كتاب معتبر مجمع المعارف و مخزن العوارف ذكر شده است كه چه بد عاقبتي است عاقبت آن بي سعادت كه در اين دنيا ريش تراشيده و شارب(سبیل یا بروت) گذاشته است و از اين راه خودش را ازشفاعت رسول خدا محروم كرده و در عوض به فرمودهء جناب دستغيب در كتاب معاد اگر مومن شارب نگذارد و ريش را هم نتراشد براي اوست قصري در بهشت از مرواريد و ياقوت و سقف طلا كه هفتاد خانه دارد از ياقوت سرخ و در هر غرفه هفتاد حجره است از زمرد سبز و درهر حجره هفتاد تخت است و بر هر تختي هفتاد فرش و بر هر فرش يك حور العين ((كه باحساب رياضي جمعا 24ميليون حورالعين براي مومن ريش نتراشيده)) و بديهي است مومن كه بحمدالله از نعمت عقل و تشخيص بحد وفور برخوردار است با مقايسه اين دو تابلوي (بهشت و جهنم) در تمام موارد ترجيح ميدهد ريش نتراشد- شارب نگذارد، لعن كند قاتل امام حسين را وگريه كند بر مظلوميت او و….به راهي برود كه رضاي ملا و آخوند در آن است و انضباط شرعي نيزاز اين راه حفظ ميشود و جايگاه عقل براي انسان خرافات زده به همان مقدار انسانيت است براي صندوقدار دكان دين فروشي يعني تبديل موجود داراي عقل و متفكر (انسان) به جاهل لجوج.

اساسی ترین بنیاد خرافات را جهالت و نادانی تشکیل میدهد. هرگاه توطئه و دسیسه هم با آن همدست شود فاجعه می آفرینند، فاجعه ای به بزرگی نابودی  تندیس های بودا این با ارزش ترین گنجینه های  فرهنگی بشریت، ما شاهدان زندۀ  کشیدن ریش از پارچه برای تعین درجه اسلامیت هستیم و شاهدان برگشت سیاۀ  تاریخ. که یکبار دیگر درپله یا مرحله اول  زانوی غم در بغل گرفته ایم. درحالیکه صد ها سال پیش پدران ما مرحلۀ دوم سکولاریسم را موفقانه آغاز و به پیش برده بودند.

آدمی در عالم خا کی نمی آید بدست

عالمی دیگربباید ساخت وزنو آدمی

 

مرحله دوم سكولاريسم (مبارزه با زهد و راهب)  

جوهر فلسفی این دوره را مبارزه بخاطر لذت بردن از زندگی و داشته های ان میسازد . وظیفه اساسی در این مرحله مبارزه با شیوه های زاهدانه و راهبانه که نفی کامجویی های دنیوی را شرط سعادت اخروی میدانستند، میباشد. سکولاریسم در این مرحله  دنیا گرایی است و انسان گرایی یا «اومانیسم» که محصول آن میباشد. کانت میگفت : من انسانم وهیچ چیزی انسانی با من بیگانه نیست. پیش کسوتان  این مرحله معتقد بودند منش های زاهدانه و صوفیانه در واقع هیچ ربطی به دین ندارد. و میگفتند که ما نه از برای رنج بر دن به این دنیا آمده ایم بلکه آمده ایم تا در این دنیا زندگی کنیم و از نعمات این دنیا لذت ببریم.

 ما در این مرحله در برابر غزالی زاهد وصوفی حافظ سکولار و شیرین کلام را داریم که پرچم مبارزه با زاهد و محتسب را بر دوش میکشد.

غزالی را عقیده براین بود که هرقدر دراین دنیا بیشتر لذت ببری در آن دنیا کمتر نصیب خواهی شد. حافظ بزرگ  با اشاره به کتاب (کمیای سعادت) غزالی انتقاد گونه و طنز آلود میگوید که کیمیا ی سعادت آن شیوه ای نیست که غزالی در کیمیای سعادت پی گرفته است. فيض كاشانى به غزالى مى گفت كدام سخن پيامبر و آيه قرآن دلالت بر اين سخت گيرى دارد كه تو تجويز مى كنى.

اقبال نیز که در این خط  فکری حرکت میکرد چه خوش گفته است:

فقیه و شیخ و ملا را مده دست

مرو مانند ماهی غافل از شست

 

مرحله سوم سكولاريسم (جدایی مذهب و دولت)

مرحله سوم سكولاريسم مرحله مبارزه در جهت جدایی  مذهب از دولت است به مثابه دو نهاد اجتماعی، یعنی غیر ایدیالوژیک ساختن دولت. مشخصه ایندوره مبارزه  در جهت بنیادین ساختن قوانین مدنی و حقوق بشر به حیث پایه های قانونی و حقوقی دولت بجای اصول مذهبی و شریعت است.

در يك جامعه پلوراليستى دولت خودش را موظف به بى طرفى مى داند. با طرف قرار گرفتن دولت به نفع این یا آن مذهب و فرقه،نظم اجتماعى برهم خواهد خورد.

يعنى حكومت نه تنها مبتنى بر مذاهب نيست بلكه طرفدارى هم نمى كند. بر اين مبنا در آمريكا اگرچه جامعه سكولار نيست ولى حكومت سكولار است. حكومت نمى تواند از ماليات مردم، مراكز و معابد دينى بسازد و ساختن مراكز و كليساها به مردم واگذار شده است.

هر فرد در سیاست حق انتخاب دارد، یعنی که مختار است که سیاست مورد علاقه خود را انتخاب نماید. در سیاست تنوع و گوناگونی موجود است. شما حق انتخاب دارید، مثلا می پذیرید که عضو این یا آن حزب ، جریان ویا تنظیم باشید ، یا که اصلا در هیچ کدام از این گروه ها شرکت نکنید و حزب خود را ایجاد کنید، یا که اصلا در سیاست شرکت نکنید. سیاست حوزه انتخاب شخصی شماست.

تمایل شما به حزبی با تمایلات دینی یا ایدئولوژیک شبیه شما دقیقا حوزه انتخاب فردی شماست. پس شما در انتخاب سیاست به مثابه یک امر خصوصی نه تنها حق انتخاب دارید که امکان انتخاب هم در یک جامعه مدنی برای شما فراهم است. یعنی احزاب، انجمن ها و سازمان های سیاسی با تمایلات گوناگون ایدئولوژیک و دینی هم حق حضور دارند و هم موجودند و شمایید که انتخاب می کنید. بحث جدایی دین و حکومت اینجاست که معنا پیدا می کند، یعنی حکومت دیگر عرصه علائق و فکر یک فرد نیست، و نهادی است متعلق به کل جامعه و در خدمت آن، هرگاه یک فرد در این نهاد عمومی شرکت می کند، نمی تواند و نباید علائق خود و باورهای شخصی خود را (مذهب و ایدئولوژي) به دیگران از طریق نهاد حکومتی اعمال نماید.

 

 مرحله  چهارم سكولاريسم (" لایسیته " یا جدایی مذهب وسیاست)

پیچیده ترین ومشکل ترین مرحلۀ سکولاریسم است. پرسش اساسی اینست که چقدر ممکن و عملی است تا مذهب را از سیاست جدا کرد. همین اکنون ما در پیشرفته ترین کشور های اروپایی احزاب سیاسی مسیحی شامل ارتدودوکس، کاتولیک وپروتستانت داریم ، احزاب سياسي مذهبي قدرتمندي نظير احزاب دموکرات مسيحي در کشور های آلمان و هالند که مدت ها بر اریکه قدرت بودند و از احزاب مطرح در کشور های شان میباشند.

عده ای را عقیده برین است که موضوع سياست و مذهب بسيار ساده است. اگر کسي حزب سياسي بسازد،  و آن حزب در عين حال کمونيست، ليبرال، لامذهب، آينده نگر، يا ناسيوناليست باشد،   چه فرقي ميکند اگر به عوض،  يک حزب سياسي  در عين حال مذهبي باشد.  همه اينها ايدئولوژي هستند. البته هر کسي ممکن است ايدئولوژي را بگونه تعريف کند،  آیا  نمیتوان يک سيستم ليبرالي جهانشمول نظير فلسفه کانت را يک ايدئولوژي خواند.

 پس چرا بايد تشکيلاتي بخاطر پذيرش يک سيستم جهانشمول از شرکت در سياست محروم شود، حال آن سيستم،  مذهب باشد يا لامذهبي، بشردوستي هومانيستي باشد  يا آينده نگري؟   اگر چنين باشد که از فعاليت سياسي-تشکيلاتي بخاطر مذهبي بودن جلوگيري شود، همين اصل را بايستي درباره تشکيلاتهاي ايدئولوژي هاي ديگر نيز به کار برد،  و نه فقط آن ايدئولوژي هائي که متداولأ بنام مذهبي خوانده شوند.

در مقابل،  طرفداران جدایی مذهب و سیاست معتقد اند که نباید جهان را بر وفق مفاهیم دینی تبیین کرد و لازم نیست در تبیین ها برای پدده های اجتماعی و علمی پای خدا را به میان کشید. لایسیته به معنی خصوصی ساختن دین است. مفهوم اصلی آن این است که دین از تمامی ارکان دولتی ، از سیاست و آموزش حذف شود و هیچ نفوذی در آن نداشته باشد.

لایسیته  یعنی پرداختن روحانیون به امور دینی مردم و کناره گیری آن ها از سیاست میباشد. ستیز لایسیته با دین و آیین مردم نیست. ستیز آن با دخالت روحانیون در امور سیاسی است!

راهیان این مرحله میگویند مذهب در ذات خود مطلق گراست و از همین رو با دمکراسی در تضاد است. مذهب را نمی توان با دمکراسی آشتی داد. مذهب یک چشم به گذشته دارد و چشمی دیگر به آسمان . فرهنگ مذهبی بر ارزش های سنتی بنا شده و با هرگونه دگرگونی و پیشرفتی سر ستیز دارد. اگر مذهبی می کوشد نمایش دمکراتیک بازی کند، بی شک باید نخست خویشتن خودش را انکار کند. در هیچ کجای این جهان و در هیچ زمانی از تاریخ بشریت مذهب نتوانسته است مبشر آزادی و دمکراسی باشد. حتی مدرن ترین مذاهب با دمکراسی و اراده بشر در تعیین سرنوشت خویش سر جدال دارند. دمکرات ترین احزاب مسیحی اروپا هنگامی که به قدرت می رسند، تلاشی جز برای پیشبرد قوانین پس مانده ی مذهبی بکار نمی برند.

درحقیقت موضوع سیاست، چگونگی بر خورد با تشکیلات اداره جامعه، شکل اداره جامعه و سمت و سوی جامعه است . حوزه سیاست، رفاه جامعه را جستجو می کند. در حالیکه موضوع دین، ارشاد و اصلاح مومنین و تربیت معنوی مومنان  میباشد. نوید سیا ست بهروزی و رستگاری در این دنیا، و نوید دین رستگاری در آن دنیا یا آخرت است.

 دیکوتومی یا جدایی میان دو جهان، دو مد ینه، راه را به روی این ا یده میگشاید که Dichotomy

ِ   امور این جهانی باید برپایهء قوانینی سامان یابد که سا خته دست انسان اند، به همان نحو که ادارهء امور جهان پس از مرگ تنها دراختیار پروردگار است. کل جنبش سکولاریزاسیون که سرآغاز و شرط وجودی مدرنیته است با همین تمایز نخستین شروع میشود .  

 

 

 

منابع:

 

-  پاپر ،"جامعه آزاد و دشمنان آن".

 - مقاله  سام قند چی State and Democracy  

- مجموعه پدید آورندگان کلام جدید انتشارات گروس جلد 6 - 1
- سنت وسکولاریسم (گفتارهایی از اسلتید حوزه و دانشگاه) انتشارات صراط
- اخلاق خدایان دکتر عبدالکریم سروش انتشارات طرح نو
- فرهنگ سه گانه نویسنده علی محمد صابری روزنامه همبستگی
13 خرداد 82
- فلسفه های هست بودن مترجم دکتر مهدوی. انتشارات خوارزمی ژان وال
- فلسفه های اصالت وجود ترجمه کاشانی. انتشارات هرمس مک کواری
- مدرنیته و پست مدرنیسم لارنس کسون
- مقاله بر الهیات جدید همایون همتی

- چالش سنت و مدرنیته در ایران. محمدسالار کسرایی.٢/٣/ص٢۵/٢۷/۵

- تحول گیتی گرایی در جهان غرب. گیاجامو مارامو.١/۴ ص ٢۹/۵۷

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول