© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر عارف پژمان

 

داکتر عارف پژمان

 

 

 

 

سبک بيدل در غزل سرائی

 

 

 

 

بيدل فاتح چکاد های نو در قلمرو هنر کلامی است، دنيای آرمانی ای که وی با افسون واژگان، آفريده است، همانند افسانهآفرينش، شور انگيز و شگفتی آور است. شعر بيدل هم عطر گياهان عبوس باران نديده را با خود دارد و هم بيتابی گلبرگ های عاشق را که به پيشواز ارديبهشت، سينه چاک می دهند.

 بيـــــــدل، شاعريست انديشه گرا و معنی آفرين، تعبيرات شاعرانهء او، قنديل هایی است رنگارنگ، که جا بجا در آیینه بندان شهرستان معانی آسمانی او آويخته شده اند.

بيـــدل در زمانهء خويش همان “گنگ خواب ديده” است که نميداند به چه زبانی با چه کسانی صحبت کند.

 برای شاعری که هم از طبیعت سخن می گويد و هم ار ماورای طبیعت، هم از زمين حکايت می کند و هم خواب آسمان می بيند. هم از”هستی” پرده بر می گيرد و هم از “عدم “، هم متصوف است و هم مجذوب، هم ايدياليست است و هم رياليست، هم روشنگر “فطرت “ است، هم خاکستر نشين”بدعت”، برای شاعری چون بيدل, دلی اينهمه دربدر، انديشه ای اين همه گيتی گستر، چگونه سبکی می توان پيش بينی کرد؟!

بهر حال گروهی او را اوج اسلوب هندی می پندارند، به نظر بسياری ادب شناسان، همهء شگرد ها و خصيصه های مکتب هندی در شعر و نثر او نگريسته می شود.

 بی اعتنائی در برابر لفظ، برای شاعران انديشه پرداز، طبيعی و پذيرفتنی می نمايد، اما بيدل هرگز موازنه لفظ و معنی را پايمال نکرده است.

 بيدل شناسان با نا باوزی و بهت زدگی، حکايت می کنند که هرگز در ديوان بزرگ بيدل لفظ معيوب، وحشی و بی تناسب، به نظر نمی خورد.

 بيدل شاعريست زبر دست و نا کرانمند، نه بخاطر آن همه معانی و پرداخت های عرفانی و فلسفی، که ما را از “نديده ها “ و “ نشنيده ها “ آ گاه می سازد، بل بخاطر انتقال هنرمندانه اش، بخاطر الفاظ بديع و آشنا و نا آ شنايش.

 در بارهء هنر شاعری بيدل، در تاريخ ادبيات افغانستان می خوانيم :

 

..... بيدل زيبائی کلام را لفظاً و معناً، مراعات کرده است، اصطلاحات عاميانه ای که بکار گرفته است، غالب آن در افغانستان امروز مروج بوده و بدون تکليف در گفتار روزانه بکار می رود اما از نظرجمله بندی، تشبيهات و استعارات، زبان بيدل مشکل ترين زبان ادب دری است. زبان نثر بيدل دشوار تر است، زيرا جمله های دراز سلسله دار، تشبيهات مرکب و استعارت های پيچ در پيچ دارد. خصوصآ که اصطلاحات فلسفی و تصوفی را نيز متضمن است و غالبآ دارای معانی متعددی هم هست که فهم مطلب را مشکل تر میکند، بعضی از نقد کنندگان اظهار می دارند که بيدل برای افادات و تعليمات فلسفی و تصوفی اش به اختيار اين سبک مجبور بوده است.

 اقتدار شعری بيدل، بلند و طبيعی است. غزل هايش حد اقل دارای نه بيت است و تا پانزده بيت می رسد. در يک بحر و قافيه، چندين غزل دارد. قصايد او از صدو پنجاه بيت تا صدو هفتاد بيت می رسد.

قدرت او در استعمال بحور واوزان غير مطبوع، بيشتر نمايان است. در تمام کلياتش بيت مبتذل، ديده نمی شود. روش و سبک بيدل، مخصوص بخود او است.

 حتی در زمان خودش، از نو بودن سبک او سخن می گفتند، مثنوی هايش گر چه فلسفی و برخی تصوفی است، دارای نکات عالی اجتماعی نيز می باشد.

 اختراعات بيدل در غزليات از نظر تشبيه و استعاره و کنايه، خاصه خود اوست.

 سبک بيدل در افغانستان تا طرزی افغان در نظم و تا محمود طرزی در نثر دوام آورده، در هندوستان تا دوره های اخير و در ماوراءالنهر( تاجيکستان و ازبکستان) تا انقلاب اکتوبر تقليد می شد. سبکی که بيدل بدان شعر سروده، به سبک هندی معروف است....!

 بيدل معنی آفرين، برای انتقال مفاهيم فلسفی و عرفانی اش، بدون ترديد، دچار مضايق و تنکنا هایی بوده، گنجانيدن افکارباريک در تک بیت های غزل دشوار است، چنانکه روشن کردن شمع در برابر باد.

 گفته می شود که بيدل، بر بنياد همدلی و همزبانی با محی الدين بن عربی، لب لباب، فلسفه عرفانی وی را به نظم در آورده است.

 در اين سير و سفر هنری، چه بسا که “ لفظ” رسایی انتقال مفاهيم شاعر بزرگ را ندارد، خود بيدل، بار ها به اين نکته اشاره کرده است، بطور نمونه اين بيت معروف:

 

 

ای بسا معنی که از نا محـرمی های زبان

 با همـه شوخی، مقيم پرده های راز ماند

 

بهر حال، چنانکه در جای ديگر گفتم، بيدل عامدانه قصد دشوار سازی بيان را نداشته است.

 بيدل در يکی از” رقعات”خويش نظريه ای ابراز داشته که گوشه ای از “ سبک شناسی” شاعر را در زمانهء او نشان می دهد:

 “.....جمعی از طراوت رنگ الفاظ، نظری آب می دهند، لوح تميز يک قلم، از درک معانی شسته اند و گروهی که به بوی معنی،کوس تر دماغی می زنند، رنگين نهال عبارت، اصــــلآ از نظر انصاف شان نرسته، بر اين تقدير، معنی، زمزمه ايست محتجب ساز موهوم و عبارت، سازی است مشتمل نغمات نا مفهوم.....

 فشرده اين عبارت ها اين است که نبايد معنی را فدای لفظ کرد يا لفظ را در قربانگاه معنی گردن زد.

 رويهمرفته چه انگيز ه ها و عواملی، شعر بيدل را از روشنی و فصاحت سنتی شعر پارسی دری دور افگنده است، گويا، نخست، ذوق زمان که بی ترديد، ديگر شعر ساده و تشبيهات محسوس را نمی پذيرفته است و زيبایی را در “ غرابت” جستجو ميکرده است.

_دو ديگر، تراکم مجاز ها و استعاره ها در کلام.

_تداخل تعبيرات و مصطلحات فلسفی وعرفانی در شعر.

_ جستجوی معنی بيگانه.

_ دست کاری اجزای کلام و کم اعتنایی به سياق و سنت ترکيب سازی و همانند اينها.

 و اين همه برای شاعری بزرگ و بدعت گذار، عيبی نا بخشودنی نيست، در فصل آ ينده باز هم صحبت خواهيم کرد.

 

پست و بلند شعر بيدل

 

 باری گفتيم که دشواری سخن بيدل از يکسو بخاطر جهان بينی فلسفی و عرفانی اوست و از سویی ديگر پرداختن به ترکيب ها و تعبيراتی است که برخی آ نرا دور از هنجار سخن فارسی دانسته اند.

 در اين مورد تذکره نگاران معاصر او نيز داد سخن داده اند، در زمره آ نان غلام علی آ زاد بلگرامی مولف تذکره های “ سرو آ زاد” و “ خزانه عامره” است. با اينکه آ زاد در آ وان در گذشت بيدل، هفده سال داشته است، در بارهء شاعر بزرگ، به اشباع سخن رانده است.

 “آزاد” در خزانه عامره، که ظاهرآ انرا در سال 1176 هجری تدوين کرده، در مورد بيدل می گويد:

 “ ميـــــرزا عبدالقادر عظيـــم آبادی، پير ميکده سخندانی، و افلاتون خم نشين يونان معانی است، کـــرا قدرت که به طرز تزاشی او تواند رسيد و کرا طاقت که کمان بازوی او تواند کشيد، چنانچه خود جرس دعوی می جنباند:

 

مـدعی در گـذ ر از دعـوی طـرز بيدل

 ســحر مشکل که با کيفيت اعجاز رســد

 

آنگاه مولف “خزانه عامره” در ستــايش بيدل می گــويد:

 

رسـانـد پايـهء معنـی به آسـمان نهم

 بلنـد طبع شنـاسـد کلام بيــدل را

 

پس از ابراز نظراتی، آزاد بلگرامی ادامه می دهد: “ ميرزا در زبان فارسی چيــز های غريب اختراع نموده که اهل محاوره قبول ندارند، بلی قرآن که کلام خالق السنه است، سر رشته موافقت زبان در دست دارد اگر اختراعی خلاف زبان می داشت، فصحای عرب قبول نمی کردند، غير فارسی که تقليد فارسی کند، بی موافقت اصل، چگونه مقبول اهل محاوره تواند شــــد، مثـــــــــلآ ميرزا، مخمسی در رثای فرزند دارد و در انجا می گويد:

 

هـرگاه دو قـدم خـرام می کاشت

 انگشتــم عصـا بکف داشــــــت

 

خـرام کاشتن” عجب چيزی است !

 

آزاد بلگرامی در جای ديگر، به برخی از ابيات بيــــدل خرده می گيرد و آنرا در برابر ميـل و سليقه خويش عوض می کنـد.

چنـانکه بيت زيـــر :

گـر نه ای از اهـل صدق دامـن پاکـــان مگيــر

آينـه و روی زشت، کافر و روز جزاسـت

 

را به اصطلاح “ پيش مصرع رسانيده” و قرار آتی، اصـلاحش نمــوده است:

خـرده نا قابـلان بـر دل روشـن خطاسـت

آيینه و روی زشت، کافر و روز جزاست

مولف «خزانه عامره» بر بيت زيرين بيدل نيـز که ظاهـراً به مناسبت ازدواج ميـر لطف الله خان گفته اعتراض نموده اسـت:

اوقات سـعادت دو کوکـب

 

شـيرازه الــفت دو همـزاد

 

و گــويا انتقاد آ زاد بخاطر تعبيـر «همـزاد» برای عروس و داماد است.

جای ديگر، يک بيت بيدل را نپسنـديده و با تعــويض مصرع نخسـت آن، از آن مطلعی تازه ساخته است:

تا گهـر باشـد چرا دريا کشـد ننـگ حبـاب

 حيــف باشـد جـز دل عاشـق بدست يار گل

 «بيدل»

 

شـوخ نا انصاف من می چيند از گلزار گل

حيـف باشـد جــز دل عاشـق بست يار گـل

«آزاد» *

 

استــــاد خليل الله خليلی، اديب افغان، مصارع بيدل را بليــغ تر و تشبيهـــــات ويرا دارای لطفی مزيد می داند.ا

 تذکره نگار پر آ وازه ديگر، بند را بنداس خوشگو در بارهء سبـــــک بيـــدل، سخن زده و گوشه ای از اتهامات و ايراد های معاصرين شاعر را بر کلام او، روشن ساخته است > خوشگو خود شاعر است و منتقد، اثر معروفی به اسم « سفينتهَ الشــــعرا» دارد که ظاهرا آنرا در سال 1155 ( بيست سال پس از وفات بيدل) بپايان برده اسیت. فراز هایی از کتاب خوشگو در بارهء بيدل چنين است:

 بيدل، ريش و بروت می تراشيد، چنانچه وقتی در اکبر آ باد، عبدالرحيم نامی که طبـــع موزون داشت، اين بيت نوشته در پالکی وی انداخت :

 

چه خطا در خط استـاد ازل ديد آيـا

 کـه به اصـلاح سـر و ريــش نياز افتاده

 

ايشـــان(بيـــدل) همان وقت جواب دادند:

 

مختصـر کن به تغافـل هوس جنـگ و جدل

سـر اين رشته تحقيق دراز افتــــــــــــــــاده

 

تماماً شعرا به صلابت و مهابتی خواندی که گوش مستمعان باز شدی و از برون در و کوچه معلوم شدی که آن حضرت شـعر می خواند.........در فهم معانی، معارف و توحيد پايه بلند داشت . در علم تصوف خوب ورزيده بود و مسايل آنرا، از کاملان اين فن، به تحقيق کمال رسانيده .

 در اين مقدمه، جنيـــــد و با يزيد عصـــــر خويش بود . مقدماتی که مولوی روم در مثنوی و شيخ ابن عربی در فصوص الحکم، بيان کرده، آن همه را با شرح و بسط تمام، با تشبيهات تازه و آب و رنگ بی اندازه در کلام خود بسته . در سخن سرایی طرز بلند، اختيار نموده ، طوری که مجاز او هم رنگ حقيقت دارد و در همهء اشعارش، اين رعايت منظور است و او در اين فن از استادانی است که صاحب طرز خاص شده اند و از زمانی که سخن آ زما شده اين طرز خاص، بدست کسی نيفتاده. کار هایی که او کرده، مقدور کسی نيست، اکثر بی انصافان زمانه از روی حسد، حرفی چند نا ســزا، در حق جناب کرامت مآب وی می رسانند که ميرزا بيدل، غلط گوی مکرر است و حال آنکه خود به غلط های خود نر سيده اند، تا به کار هایی که از او به ظهور پيوسته، چه رسند؛

 حضرت گلشن می فرمود که ميـــــرزا بيدل پايه ای دارد که اين الفاظ و تراکيبش را بعد از صدو دو صد سال اهل لغت و فرهنگ، به طريق سنـد خواهند آ ورد و ما فرض کرديم که ترکيب سازی و لفظ تراشی را که نام « غلط گـــوئی » گذاشته اند، در تمام اشعارش پانصد يا هزار بيت خواهد بود . جواب بقيهء شعر هايش که تواند داد ؟!

 آخر که تمام صـــد هزار بيت که خود غلط نيست، آدمی را بايد که در همه وقت منصف احوال خود باشد:

 

ز خاکی که بر آسمان افگنـی

 ســر و چشـم خـود را زيان افگنی

 

فقيــر خوشگو، در عصر خود زياد از هزار مرتبه به خدمتش رسيـده و مستفيد شده باشم. گاهی نديدم، کسی از اين جماعت که غلط گويش می گوينـد، به حضور او رفته و حرف خود را ثبت کــرده باشـد......»1

 موضوع انحراف بيدل از نورم ترکيب سازی زبان فارسی و شاعران سلف، مايهء بيشتر ايراد هاو سر و صدا هایی است که ادب شناسان معاصر را نيز بخود مشـغول داشته است.

 اما گمنامی بيدل در سر زمين ايران، يکسر به انحرافات لفظی و دستوری او بر نميگردد، بل اين وابسته است به دراز روزگاری که ايرانيان ترديد و تعصب ژيانباری در برابر اسلوب هندی و شاعران طراز اول اين شيوه نشان داده اند.2

 

بهـــــر حال شيوه «ادای مطلب» شاعران سبک هندی، بويژه عبدالقادر بيدل، به مذاق گروهی از ادب شناسان امروز ايران، نيز خوش نيامده و کم و بيش همان حرف های تذکره نگاران دوران بيدل را، در باره کلام او تکرار کرده اند. اما در هيچ جای دنيا بر شاعری طراز اول، بدعت گذار و نو آئين، نميتوان خرده گرفت که با موازين دستور زبان و « هنجار سخن» نا سازگاری دارد . اگر او با سنت سازگار بود که ديگر شاعری نخبه نبود !!

 در زمرهء منتقدان معاصر ايرانی اسلوب بيدل، محقق و دانشمند نامی ايران، استاد دکتر ذبيح الله صفا، برخی از تعبيرات و ترکيبات بيدل را نپسنديده اند .

 ايشان جمعی از ابيات قابل انتقاد شاعر را نشانی فرموده اند. بصورت نمونه بيت زيرين را :

 

جنــون جـولانيـم هر جا به وحشـت آشنا گردد

 دو عالم گرد بادم در هوای نقش پا گـردد

 

ديگر از ناقدان اسلوب بيدل، دانشمند گرانمايه استاد دکتـر شفيعی کدکنــی می باشند. ايشان با نظر داشت موازين نقد امروز اروپائی، به تبيين سبک شناسی شعر بيدل پرداخته اند. هر چند استاد شفيعی کدکنی، در جائی، بيدل را شاعر ی يک بعدی شناخته و ويرا در کنار قا آنی قرار داده اند و در کتاب « شاعر آئينه ها » نيز پاره ای از تصاوير شاعرانهء بيدل را « فاقد مبانی جمال شناسی پنداشته اند»3

 اما جستار ها و نظراتی از این دست، با وجود تناقض گوئی ها، جامعه جوانان ايران را تشنه ء شناخت هنر شاعری بيدل ساخته است.

 از آنجا که اين مقاله بخاطر پاسخ گوئی به معترضين عبدالقادر بيدل نگاشته نشده است، از هر گونه پاسخی در برابر اين ايراد ها صرف نظر می شود.

 پژو هنده گرامی، آ قای حسن حسينی، يکی از دلايل دور از دسترس ماندن شعر و انديشهء بيدل را در جامعه ايران، رويا روئی خوانندگان کم حوصله و کوتاه بين و تنبل، با شعر های ژرف و نا کرانمند دانسته است، به اين معنی که خوانندهء شتابزده به همان سادگی که يک آ گهی روزنامه را می خواند و می فهمد، در |ی آ نست که شعر بيدل را نيز به يک بار خواندن درک کند !

 آ قای حسينی در اين نکته حق بجانب است که بغرنجی شعر بيدل، بخاطر الفاظ او نيست بلکه در گرو جهان بينی پيچيده اوست. 4

 در اين جا به بخشی از اشعار عبدالقادر بيدل اشاره می کنم که در آن موازين ترکيب سازی و جمله بندی متداول فارسی، رعايت نشده و شعر او روال گويش سنتی شاعران را درهم ريخته است.

 بيدل در واژه سازی پابنداصول خاصی نيست. در همانحال که بدعت های او، بصورت بی سابقه ای به غنای فرهنگ تعابير زبان و ادب پارسی می افزايد، انگار گاه گاه دستور گرايان را بهت زده می کنــد.

 1 ــ پسوند« زار »که برای مکان و همراه رستنی ها و برای بی جان بکار می رود، در ديوان شاعر در پی اسامی « جاندار و معنی » جای گرفته است مانند صنـم زار و جــــلوه زار:

 

ز بس ذوق طـواف آن صنـم زار

 چو مشتاقان به گردش گشته کهسـار 5

 

خيـال جلوه زار نيستـی هـم عالـمی دارد

ز نقش پا سـری بايد کشيـدن گاه گـاه اينجا 6

 

2 ــ پسوند « کده » که مکان ساز است و با اسامی عام و غير انسان می آ يد، در کلام بيدل با اسم خاص ( انسـان ) يکجـا شده است، مثلآ در اين رباعی شـاعر :

 

هـــر سايه خـاری که در اين هـامون بود

 ليلی کده تصـــــــور مجنـون بـود

تعظيـــم مـزار اهـل دل سهـل مگير

کاين خاک دو روزی پيش از اين گـردون بود 7

 

ابتکار ديگر وی در واژه سازی، ساختن واژه گان مرکب است، آنهــــم از نوع سه رکنی، در حا ليکه معمولآ واژگان مرکب زبان بيش از دو رکن ندارند. از اين گذشتـــــــه ترکيب های بيدل با پيشينه ها يا نشانه های اضافت در شعر او شکل می گيـرد:

آمد از گلشـن ناز آن جوهـر تبسم

دل در کـف تغافـل، گـل بر سر تبسم 8

 

حـر قدرتم بيدل، موج خيز معنی هاسـت

مصرعی اگر خواهم سـر کنم، غزل دارم 9

 

بيـدل گاه چندين واژه را بواسطه نشانه افزايش بهـم پيوند می دهـد که به جای صفت، فاعل و متمم فعل می نشيند:

 

می گذارد بر دماغ يک جهـان معنی قـدم

لغزشــی کـز خامهء تحـرير مـن پيـدا شـود 10

 

دماغ يک جهان معنی» متمم فعل است

 

رگ گـل آستين شـوخی کميـن صيـد ما دارد

که زير سنگ دست از سايهء رنگ حنـا دارد 11

 

که « رگ گل آ ستين شوخ » فاعل می باشد

 

آ غوش ها به حسرت ديدار باز کــرد

خم دل به تيغ تغافــل دو نيـم ما 12

 

تيغ تغافل دو نيـم , صفت است

 

با دور افتادگی ها و فواصل ميان واژگان ترکيبی است که در مواردی شعر را از روشنی و آشنائی برون می برد و موجب ديريابی مقصود شاعر می شود:

حذف فقره ها، پسينه ها، پيشينه ها نيز در شـعر بيدل اندک نيست.

 

غافلان چند قبا دوزی افـلاک کننيد

 به گريبانی اگر دسـت رسد چاک کنيد 13

يعنی ای غافلان تا چند ..........به گريبانی اگر دست تان رسد.

 

حذف عبارت متممی يا پيشينه ای:

 

احـــوال ديگران زچه بر خود فـزوده ای

بيـدل زخود بگو که تو هم کم نبـوده ای

يعنی از آنان کم تر نبوده ای!

 

حذف يک جز از فعل مرکب:

 

عمـری تپيديم تا خاک گشتيـم

فر سنگهـا داشت اين يک قدم راه 14

يعنی فرسنگ ها فاصله داشت.

 

حـذف عبارت پسينه ای يا مفعولی

:

ای غنا شيفتـــه با اين دل راحـت محتاج

فخـر مفروش، گدائی است که مـن می دانم 15

 

يعنی گدائی است ک من او را خوب می شناســم !

 

حذف يک فقره از جمـله

 

نه فلک آ غوش شـوق انتظـار آمده اسـت

کای نهـال باغ بيــــرنگی ز آب و گـل برآ 16

 

يعنی آ مده است و می گويد.17

 

اين نمونه ها را بخاطر آن آ وردم که گوشه ای از عوامل ابهام در شعر بيدل دانسته شود، ورنه در شعر اغلب شاعران، بويژه پيش کسوتان، نا گزير اجزای سخن در هم می ريزد و اين آ شفتگی غير قابل اجتناب و طبيـعی می باشـد.

 

******

 

پاورقی ها:

 

عوض کردن برخی از مصارع ابيات، در روزگار بيدل ، ميان شاعران طراز اول ، متداول بوده است. آنانکه بيتی

از شاعری را گرفته و به تغيير خود ، مطلع تازه  می ساختند ، دستبرد های محمد افضل سرخوش به برخی ابيات عبدالقادر بيدل چنین است:

 

به فرصت نگهی اخرست تحصيلم

برات رنگم و بر گل نوشته اند مرا

 بيدل

ز بی ثباتی عشرت سرشته اند مرا

برات رنگم و بر گل نوشته اند مرا

سرخوش

بی تکلف مرگ هم آ سان نمی آ يد بدست

ز تماشای دو عالم چشم بايد دوختن

 بيدل

 نيست از شمع اجل آسان نکه افروختن

از تماشای دو عالم چشم بايد دوختن

سرخوش

 

 

1 ــ سفينتهالشعراء به نقل از فيض قدس ص 81 تا 84

2 ــ دلايل ترديد و ترس و تعصب در برابر شيوه معروف به هندی ، افزون بر نظرات ويرانگر تذکره های آتشکده و مجمع الفصحا و محافل و دودمان های متنفذ دوران قاجار که سنگ« ارتجاع » را به سينه می زدند ، در دهه های اخير شايد متآثر  است از ارزيابی های نخستين  ادب شناسانی چون ملک الشعرا استاد بهار ، استاد دکتر ذبيح اتته صفا، يحی آ رين پور و همانند آ نان در مورد شيوه هندی.

بهار سروده است:

سبک هندی گرچه سبک تازه بود

سبک اورا ضعف بی اندازه بود

 فکر هاست و تخيل های عجيب وز فصاحت بی نصيــب.

3 ــ  ادوار شعر فردوسی ـ شفيعی کدکنی شاعر آئينه هاـ شفيعی کد کنی ـ ص 44

4 ــ بيدل ، سپهری و سبک هندی ص 101.

5 ــ طور معرفت( به نقل از دکتر غنی ص 294 ).

6 ــ غزليات ـ چاپ کابل ص

7 ــ بيدل رباعيات ، چاپ کابل ص 28

8 ــ  بيدل ، غزليات ص 82 

9 ــ همان جا ،  ص  982

10 ــ همان ، ص  392

11 ــ غزليات ، چاپ کابل ص 547

12 ــ همان ، ص 9

13 ــ غزليات ـ چاپ کابل ـ ص 601

14 ــ همان ـ ص 1105

15 ــ همان ـ ص 836

16 ــ غزليات ص 99

17 ــ  ويژگيهای دستوری شعر بيدل ، حسين يمين  ويژه نامه خراسان ص 90

 

 


صفحهء شعر و داستان

 

صفحهء اول