© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

طنزی از احمد زاهد رسا

 

مادر مرا ببخش

 

 

سياستمدار : مادر مرا ببخش که بخاطر کسب چوکی برادانم را فريب داده وسبب قتل انها شدم! مادر مرا ببخش که استقلال وطنم را گاه به اين و گاه به آن اجنبی به معرض فروش قرار داده ام مادر مرا ببخش، مادر مرا ببخش .

نيمچه فر هنگی : مادر مرا ببخش که بجای مثلآ کار بخاطر رشد زبان مادری به نوشتن مقالات و حکايت موش و پشک پرداخته ام و مادر آخم مکن زمانی مولانا جلال الدين محمد بلخی را مولانای نيشابوري لقب داده اند خاموشی اختيار کرده ام و زمانی شنيدم که مولانا جامی که گويا هم وطنم نيست باز هم خاموش بودم و به نوشتن مقاله مود روز موش و پشک پرداختم، مادر مرا ببخش .

نيمجه ملا : مادر مرا بيامورز، من فرزند گناهکارت در هررژيم و حکومت به فر زندانت احکام الهی را غلط تفسير و تبليغ کرده ام از غاری امان ا للّه خو بگذريم که حتی به طالبان پنج وقت نماز، فتوای کفر صادرکرده ام، مادر مرا بيامرز.

نيمچه داکتر : مادر مرا ببخش که در سخترين شرايط، من به فکر تداوی فرزندانت نه بلکه به فکر معاينه خانه و دواخانه ام بوده ام و فيسم را مانند فشار خون مريضانم بلند تر و بلند تر ساخته ام، مادر مرا ببخش .

تفنگدار: مادر، مادر، مادر اين منم يگانه فرزند تو که مانند مار پوست عوض نموده ام مادر; چپی، راستی، ناسیونالست، سکتاریست، اشرافي، اخواني، صدای عوام، افغان ملت، خلقی، پرچمی، زرغونی، خيبری، کارملی، امينی، نجيبی، مجاهد و طالب اين همه القابيست که با آن برادانم را سر بريده ام، مادر مرا ببخش .

نيمچه تجار : مادر در شرايط که برادرانم يک لقمه نان خشک نداشتند من احتکار ميکردم و تا قيمت آرد و روغن به کهکشان نمی رسيد مواد احتکار شده ام را به بازار عرضه نمی کردم و بجای بوره و صابون پوقانه و جرينگانه وارد وطنم ميکردم، مادر مرا ببخش .

نيمچه مامور : مادر از شرم چی بگويم جيب های مرا جعين را آنقدر خاراندم که از دفترم برهنه بر ميگشتند، مادر مرا ببخش .

مادر : افسوس ميکنم بر حال ميهنم .

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول