© Farda فـــــردا

 

 

 

 

محبوبه نیکیار "فروغ"

 

 

بیمار

 

توبمن مینگری

من به تو معتادم

و

به آن شبنم چشمان سیاه

که

دلم در گروش بیمار است

چو هوس باغ و بهاران منی

به منی تا به منی

همچو خورشید طلوع کرده و تابنده تری

تن من داغ ز تابیدن تو

غنچه های دلی من

تو به من پاکتر از پاکترین نور امید

تو به من آتش عشقی

و من

گاهی چون شمع برت می سوزم

گاهی هم خاکستر

 

++++

 

به تو پیونده شدم

چه به آسانی دلم را دادم

و برای عشقت

به چه سختی که درد می کشم

 

++++

 

 

به دری پنجره ها بیمارم

باز کن پنجره را

نور خدا بیرون کن

به درش بیمار است

کاشکی می دیدی

که

مریض است به درد های کسی می سوزد

 

++++

 

 

تو مپندار که من خاموشم

دلم آرزده مکن

دلی بیمار مرا

دلی اندوخته از نور امید

به دری باز پنجره نور

تخم اسپند مباش

بگذار نور بپاشد بر من

بگذار تا تن بیمار مرا

چون طلوع، آتش و نور گرم و  تابنده کند

بگذار تا لب خاموش مرا

با نسیمی ز آغوش صبا

بوسه گیرد و رخشنده کند

 

 

تورنتو – جدی 1383 خورشیدی

جنوری 2005 م

 

تفرقه

 

چگونه باز به قید سیاه و سفید

چگونه تفرقه ها را میانه آتش زد

چگونه مادر میهن دوباره چادر زد

چگونه باز میان دو قوم وهستی ما

چگونه آتش جنگ را دوباره دامن زد

چگونه خانه ما را دوباره ماتم زد

چرا؟

برای خدا جاودانگی ما را

سیاه ها، سفید ها و سرخ ها

چگونه برهم زد

چگونه برهم زد

 

 

آرامگاه

 

أی ناخدای دل

ترا که موجود بالاتر از جنس آدمی هست شده أی

در اعماق الوانها و یاقوت های الماسی

در آرمگاه وجودم جابجا کردم

تو که زیباتر از جنس، جنسی

موجود که خلقت کننده ات

نقاش روی زمین و آسمان است

ترا زیباتر از همه آفرید

تا

در مهره های اساسی وجودم ستون فقرات دلم شوی

جاودانگی تو

زندگی من است

و پایان تو

پایان من

 

 

 

 

 

سوختم

 

ای دختر بیقرار ماه رو

رفتم که مرا دگر نه بینی

ای قرص زرین آفتابی

رفتم که مرا دگر نسوزی

 

ای شعله ی دامان محبت

بگذار که در آتشت بسوزم

از چشم تو من کناره میرم

تکرار نگاه تو ندارم

 

رفتم که دلم بی تو بمیرد

آخر که دلی برایت ندارم

دامان تو پر گل و تمنا

افسوس که دگر بهار ندارم

 

بگریزم و قلب من بمیرد

ای نیله شگفت آب دریا

أی کاخ زرین آرزو ها

أی صندوق زیور تبار ها

 

 

عقرب 1383 خورشیدی

نومبر 2004  میلادی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


صفحهء شعر و داستان

 

صفحهء اول