© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صبورالله سياه سنگ

 

 

 

هايکو و کاترينا در کابل

 

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

کاترينا را از گذشته ها ميشناختم. با هم در شفاخانهء Indira Gandhi يا "صحت طفل" شهر کابل کار ميکرديم. او دختريست صميمی و سرشار از مهربانی و خلوص شرقی، و به اندازه يی شيفتهء طبابت که ميخواهد زندگی را وقف همين رشته سازد. کاترينا از توکيو آمده است، به "انجمن خواهران مقدس" تعلق دارد و از سالها به اينسو به تيمارداری کودکان نيازمند ميپردازد.

 

از او پرسيدم: شنيده ام که جاپانيها از ذوق هنری ويژه يی برخوردار اند. آيا شما نيز در کنار نيايش و بيمارداری به هنر يا ادبيات گرايش داريد؟

کاترينا گفت: شايد کمتر بشناسم جاپانيی را که به شعر دلچسپی نداشته باشد.

پرسيدم: آيا شعر ميخوانيد؟

گفت: گاهی ميخوانم و گاهی ميسرايم.

 

فصل ديگری از آشنايی...

 

به ديدن کاترينا در اپارتمان کوچکش در بلاک 33 ميکروريان سوم رفتم. او قرار وعده و به خواهش من از سير هنر و ادبيات کشورش چنين آغاز کرد:

 

ادبيات امروز جاپان دنباله و پيامد سه رشتهء مهم به هم تابيده است: سنتهای سنگ شدهء فرهنگ باستانی، رخنهء عناصر فرهنگی و مذهبی چين کهن و راهيابی انديشه های گونه گونهء باخترزمين.

 

زمينه و پيشينهء ادبيات نوشتاری جاپان تا سدهء دهم به رسم الخط "kana" که مشتق الفبای چينی است، استوار بود. تاريخ ادبيات مذهبی و سرودهای کهن با همان خط نوشته ميشدند. گنجينهء کهنترين سروده های جاپان "Man'yo-shu" در سدهء هشتم گردآوری شده بود.

 

در سدهء يازدهم تلاشهای فرهنگی يا انقلاب سليقه ها به راه افتاد و سبب آفرينش "Waka" گرديد. واکا سرودهای اشرافي_درباری بود با ساختارهء "پنج/ هفت/ پنج/ هفت/ هفت" و تا اندازه يی مانند غزلهای اروپايی. شماره ها نشاندهندهء هجاها در هر مصراع اند.

 

واکا با درازنای دوصد سال زندگی بهبود چندانی نيافت. يکی از نارساييها، پاشان بودن محتوای آن بود، زيرا واکا هدفی را دنبال نميکرد و به هر چيز ميپرداخت، از جنگ و عشق و اشرافيت تا ناداری و طبيعت و آميزه يی از همهء اينها. توفان جو سياسی و جنگی سدهء سيزدهم بساط واکاسرايی را آرام و آهسته برچيد و جايش را به حماسه سرايی گذاشت. به سخن ديگر، واکا بدون آنکه نابود شده باشد، هستيش را به شعرهای ديگر بخشيد. ضرورت تاريخ شهکار "Heike mono-gatari"(افسانه هيک) را آفريد. اين برترين پديده هنر حماسی تا امروز گراميترين يادگار فرهنگ جاپان به شمار ميرود.

 

در سدهء چهاردهم Haiku"" مانند شگوفه يی از شاخهء "Tanka" جدا شد، زيرا تانکا در سه مصراع نخست، ساختار هايکويی داشت. البته هايکوی سدهء چهاردهم از رنگ و بوی واکا بی بهره نبود.

 

"Kakikotaba" یا بازی با واژه ها و کارگيری نمادين واژه ها و آواها همچنان بر هايکو فرمان ميراند. شايد از همين رو بود که اين "نوآوري" نتوانست دير بدرخشد.

 

سدهء پانزدهم را روزگار فروکش و ته نشينی هنر و ادبيات، و سدهء شانزدهم را دوران خاموشی جاپان در مقايسه با شگوفايی ساير دورانها نام داده اند. در آغاز سدهء هفدهم بار ديگر زبانها و خامه ها به حرکت آمدند و بيشتر به شعر پرداختند. اين دوران را سدهء سروده ها ميخوانند. شعرهای دلنشين و زيبايی چون Waka، Tanka، Huku، Haikai و سرانجام پذيراترين آنها -"Haiku"– در همين دور شگفتند.

 

در سدهء هژدهم Matsuo Bashu بنيانگذارا هايکوی نوين خدمت بزرگی به ادبيات جاپان کرد. تکنيک "Kakikotaba" درهم شکسته شد، هايکو با هويت آزادتری پديد آمد و آوازهء فراوانی يافت. بسياری از شعرهای ديگر، به ويژه شعرهای زنجيری سروده شده از سوی چند شاعر، در سايهء هايکو پژمردند.

 

در سده های هژدهم و نزدهم همپای شگوفايی هايکو، داستاننويسی به شيوهء امريکای لاتين و اروپا اوج گرفت و نويسندگانی چون Wizhwa Wezaraji ، Yukio Mishima و Arthur Walay شهرت جهانی يافتند.

 

در سدهء بيستم ادب جاپان Kawabata Yasunari شاعر و نويسنده نام آور برندهء جايزهء نوبل ادبيات 1968 را به جهان شناساند.

 

هایکو

 

کاترينا پس از آنکه ساختمان هنری و فنی هايکو را واگشايی کرد، برخی از هايکوهای مشهور را به جاپانی خواند و آن را واژه واژه به انگليسی برگرداند تا درتهيهء اين يادداشتها کمک شده باشد.

 

هايکو شعر کوتاه تصويری جاپان است در سه مصراع و هفده "آوا_نماد"، به اينگونه که مصراعهای آغاز و پايان، پنج پنح و مصراع دوم هفت آوا_نماد است. او هايکوی مشهور Arakida Moritake (سرايندهء سدهء پانزدهم) را چنين خواند:

 

را_کا_اي_داني                            دو تا گلبرگ از شاخته افتاده

کا_اي_رو_تو_بي_ري                    ميبينم سوی بالا پرواز ميکنند

کو_چو_وو_کانا                             اوه! اين که پروانه است

 

ميتوان برگردان بالا را با امانتداری در محتوا، چنين نوشت:

 

يک جفت برگ ريختهء گل ز روی خاک

رخ سوی شاخه کرده و پرواز ميکنند

اما چه اشتباه! پروانه است آن!

 

و هايکوی مشهور Matsuo Basho (شاعر سدهء هفدهم):

 

فو_رو_اي_کي_يه             برکهء کهن ....

کا_وا_زو_تو_بي_کو_يو                  غوکی در ميجهد

مي_زو_نو_او_تو                           آوای آب

 

سوژهء هايکو بيشتر زيبايی طبيعت، زندگی و گذشت زمان است. اشاره به عنصر وقت، به شيوهء مستقيم يا پرداخت نمودهای آن مانند نشان دادن فصلی از سال در يکی از مصراعها حتمی است.

 

هايکوهای کابلي

 

از کاترينا خواهش کردم تا هايکوهای تازه اش را بخواند. همچنان خواستم در پيرامون هر سروده روشنی بيشتر بيندازد. اينهم آنچه او هنگام جنگهای (1993-1991) در کابل سروده با يادداشتهای خودش:

 

عشقه پيچان شگفته

هر بامداد مرا بيدار ميکند

اگر زير تاير نشده باشد

 

برای من گل عشقه پيچان کناره های چمن در آغاز روز مانند ساعتی است که با نواختن زنگ [شگفتن] از خواب بيدارم کند. خيلی پريشان شدم که ديدم اين گلها زير تانک شده بودند.

 

چادرهای شستهء دختران

روی طنابها - در اهتزاز - زير آفتاب

امروز جنگ نيست

 

اين هايکو را روزی که پس از خاموش شدن جنگها و آتشباريها دخترهای همسايه با خيال راحت لباس ميشستند و در آفتاب هموار ميکردند، سرودم.

 

راکتها می افتند:

دسن آخ! دسن آخ!

و بهار را پاره پاره نابود ميکنند

 

"دسن آخ" به لهجهء جاپانی همان صدای آتشکشايی و انفجار است، تقريباً مانند آوای "گرمب" در فارسی. آواهای پياپی در هايکو ارزش ويژه دارند.

 

ای نسيم بهاری پغمان

تو به خانه های غيرمسکون گذر کن

زيرا من آنجا نميتوانم رفت

 

چه دلگير است وقتی خانه ها خالی از آدمها باشند و تنها بادها بتوانند آنجا بروند.

 

کتاب  "هايکو"

 

در پايان، کاترينا کتابی به نام "The Haiku Handbook" نوشته William Higginson و Penny Harter را به من تحفه داد. در برگهای اين کتاب برخوردم به نکته هايی که دانستن شان برای روشن ساختن چند نادرستی اينجا و آنجا بيهوده نيست:

 

بسياری از پژوهشگران گفته و نوشته اند: "هايکو شعر هفده هجايی است در سه مصراع دارای پنج/هفت/پنج هجا". سرودپردازان جاپانی هجاها (سيلابها) را آنگونه که در زبان انگليسی مطرح است نميشمارند. هايکو به"onji" که هرگز پيوندی با سيلاب ندارد سنجيده ميشود.

 

"Onji" را ميتوان آوا_نماد "sound-symbol" ترجمه کرد. آوا_نمادها که صدای کوتاهتر، ساده تر و شتابنده تر از هجای انگليسی و جرمنی را بيان ميکنند، نشانه های آوايی (تلفظي) جاپانی اند. مثلاً در زبان جاپانی، آوای "tsu" به شتاب "a" ادا ميتواند شد. و حرف "a" در جاپانی به مراتب زودتر از تلفظ انگليسی يا امريکايی آن بر زبان می آيد.

 

در برخی از واژه ها دستکم دو يا سه آوا_نماد به کار است تا نمايانگر يک هجای متعارف باشد. به گونهء آزمون، همين واژهء جاپانی "Man'yo-shu"؛ با تکيه بر معيارهای انگليسی يا بسياری از زبانهای ديگر، تقريباً هر خواننده آن را ساختار سه هجايی خواهد خواند، در حالی که "Man'yo-shu" با شش آوا_نماد شمار ميشود. ميتوان گفت که دامنهء تقريباً دوازده هجای انگليسی بهتر ميتواند معادل موجه های هفده آوا_نماد در هايکو باشد.

 

هايکوی اصيل دو پاره موزون دارد، يکی دارای دوازده و ديگری پنج آوا_نماد. درنگ ميان اين دو بخش با تدبير ويژهء گرامری به نام "kireji" يا cutting word" = واژه قاطعه" نشانی ميشود. "Kireji" پيشنهاد کنندهء حالتهای ويژهء دستور زبان مانند فعل، پسوندهای صفتی، آواهای کوتاه نمايانگر پافشاری، پرسش، شگفتی، احتمال و نشانه سه نقطه برای ناتمامی و حذف است. اين تدبير که رسانندهء بيان تلگرافيک (پيام در مصراعهای ناتمام) نيز ميباشد، به هايکو نيرو ميبخشد تا با جهيدن از خم و پيچهای دستور زبان، کمتر به زبان گرامری و بيشتر به تصويرگری بپردازد.

 

هنگام يادکرد هايکوی اصلی، بهتر است گفته شود، هايکوی جاپاني؛ زيرا امروز بيشتر از بيست کشور ديگر نيز به هايکو ميپردازند.

 

2) شايد کمتر شناخته ماندن "ya" (يکی از "kireji" های کارآ) در کتاب با ارزش "هايکو" (اثر احمد شاملو و پاشايي) سبب شده است تا در برگردان هايکوی معروف Basho، نادرستی رونما گردد. متن اصلی و برگردان انگليسی آن هايکو چنين اند:

 

Fururiki ya                     Old pond…

Kawazu tobikomu           A frog leaps in

Mizo no oto                    Water's sound

 

ع. پاشايی و احمد شاملو مصراعهای بالا را اينگونه ترجمه کرده اند:

 

برکهء کهن، آه

جهيدن غوکی

آوای آب

 

با رويکرد به برگهای 101 تا 104 و 292 کتاب پيشگفته، واژهء قاطعهء "ya" پيشنهاد کنندهء سه نقطه و ادامهء انديشه در پيرامون برکهء کهن است، نه "آه".

 

در هايکو هزارها (اگر نگوييم مليونها) غوک که بيشتر به خاطر آواز خواندن مطرح بوده اند تا با جهيدن، به چشم ميخورند. ولی در اينجا هدف صدايی است که از جهيدن غوکی که خود را از کناره يی درون آب می اندازد، به گوش ميرسد.

 

اشاره ها

 

آگاهی کاترينا از ادبيات کشورش ستودنی است؛ ولی از آنجايی که ادبيات رشته اصلی او نيست، ميتوان روی برخی از نادرستيها در گفته هايش انگشت گذاشت:

 

1) Arthur Walay پژوهشگر پرآوازهء ادبيات جاپان و چين و خاورشناس نام آور سدهء بيست انگلستان است، نه نويسندهء سدهء نزدهء جاپان.

 

2) داستاننويس نه چندان شناخته شده يی به نام Wizhwa Wezaraji، شايد از روی گرايش ذوقی، در کنار Yukio Mishima و Kawabata Yasunari "دارای شهرت جهاني" خوانده شده باشد.

 

[][]

کابل، اگست 1993

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول