بهــــانه

 

 

 

شوق ديدار

 

 

دل بيقرار من که ز من رميده امشب

مگر از نگار ديرين خبری رسيده امشب

 

برو ای غام جدايی ز دلم تو دست بردار

که شب سياه هجران به سحر رسيده امشب

 

نبود ديگر هراسم ز جفای دست صياد

که پرنده مهاجر به حضر رسيدده امشب

 

چه شکر کنم خدايا ز کمال رحمت تو

که دعای نيمه شبها به ثمر رسيده امشب

 

تو هم ای عجل خدارا دو سه روز مهلتم ده

که همای بختم آخر پی در رسيده امشب

 

ز ستاره های اشکم همه جا کنم چراغان

که عزيز رفته من ز سفر رسيده امشب

 

چه عجب بود (بهانه) که لبت به خنده باز است

مگر آنکه تلخ کامت به شکر رسيده امشب

 

 

ملبورن، سال 2000

 

 

 

 

 

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول