مسیح طالبیان
********
تعریف هایکو چیست ؟
برای هایکو نوشتن، از کجا شروع کنم؟
باشو فرزند خلف یک سامورایی و یکی از معروف ترین شاعران ژاپن که عمری کولی وار آوارهء کوه و دشت دنبال تحول در هایکوبود روزی برای مریدانش درپاسخ به این پرسش گفته است:
“هایکو چیزی است که درست همین جا و درست همین حالا در حال رخ دادن است! چه در طبیعت بیرون از شما و چه در طبیعت درون شما ”
پس ما هایکو نویسان فارسی با توصیهء باشو درست ازهمین جا شروع میکنیم:
چراغ قرمز،
و همین حالا
این چند ثانیه
مگر حالا اینجا چه خبر است ؟
شمابه عنوان شاعر مگر کجا هستید؟
آیا خورشید دارد همین االن می تابد و آفتابی است ؟
ویا آن را ابر پوشیده و آسمان تیره است؟
آیا باد می وزد و روز با سکوت عجین شده ؟
نکند مرغی برشاخه ای به آواز است ، یا که همین حالا از شاخه پرید ؟
از حس هایتان خبر دارید که آیا دارند همین حالا فوران می کنند و یا افکارتان در جدال و در رقابت است ؟
حالا که این سه سطر کوتاه را نوشته ایم، وقت آن است که از خودمان بپرسیم آیا این سه سطرکوتاه همان هایکو است ؟ و یا صرفا
فهرستی از اشیا و واژه ها و مفاهیم است؟
باتکیه برحرف باشو ، هر چیزی حتی کنش ها ، حس ها ، افکار و اندیشه های انسان همه هایکو است به شرطی که این پدیده ها چیزی باشد که : درست همین جا و درست همین حالا در حال رخ دادن باشد !
اگر این گفتهء باشو درست باشد حرف ما در بارهء هایکو همین جا تمام می شود ، چرا که در آن صورت درجزء به جزء و ثانیه به ثانیهء زندگی و حیات موجودات و اشیا هایکو در حال نطفه بستن است .
جان کِیج (Cage John) آهنگ ساز قرن بیستم یک بار گفته بود: ” هرصدایی که به گوش می رسد ترنم است و موسیقی ! ”
و بعدا برای اثبات ادعای خود دست به تصنیف آهنگی زد که همان قطعهء معروف ” سکوت ” است که باز سازی سر و صدای محیط اطراف بودو در آن از صدای غژ غژ صندلی ها ی تاالر کنفرانس گرفته تا صدای هواپیمایی که در آن باال در پرواز است ، حتی صدای سرفهء گاه و بی گاه رهگذران و همهمهء نجوای جماعت در آن از قلم نیفتاده بود.
واقعیت این است که گوش ما بین موسیقی خوب و سرو صدا تفاوت فاحش قائل است .حتی اگرآزادی عمل کیج را در تصنیف این آهنگ مجاز بدانیم با این حال همهء موسیقی ها به یک اندازه جذاب و دلنشین نیستند .بعضی چنان روح بخش و دلنوازاند که ما ازشنیدن چندبارهءآن خسته نمی شویم و بعضی چنان خسته کننده و ناخوش اند که حتی به یک بار شنیدن آن هم رضایت نمی دهیم.
آهنگی که کیج تصنیف کرده است صرفا سر و صدای محیط است و گرچه بخش هایی از آن هر از گاه توجه و حس ما را به خودجلب می کند اما در کل آن چنان جذاب نیست ، چون لحظه به لحظه جریان آهنگ، ساز خودش را می زند و آن طور که گوش وهوش ما با موسیقی دمساز است ساختار این آهنگ برمبنای حس زیباشناس ذهن ما سامان نگرفته است.
اصوال سازماندهی و ترتیب آواها و ضرب آهنگ های ریتمیک در موسیقی آن را بعنوان یک هنر مورد توجه ما قرار می دهد . به همین روال یک هایکو که فهرستی از کنش ها ، پدیده ها و اشیا است ، با اینکه موقعیت: ” همین جا و همین حالا ” را شاعر رعایت کرده است اما هیچ جذبه ای برای خوانندهء شعر نخواهد داشت درست مثل موسیقی آقای کیج !
بدین لحاظ است که باید به ادامهء حرف ماتسو باشو که حکم محکمی در حوزهء شعر است چیز دیگری را اضافه کنیم تا هایکو ازشکل “فهرستی از کنش ها و اشیا” به یک شهود مجسم تبدیل شود.
هایکو چیزی است که درست همین جا و درست همین حالا در حال رخ دادن است ! اما به شرط اینکه از صافی ذهن شاعربگذرد وچیزی بر آن افزوده شود ، این چیز به خصوص آن فوت کوزه گر است که فهرست مورد نظر ما را به بیشتر از آنچه که هست ارتقا می دهد !!
چراغ قرمز …
همین چند لحظهء انتظار
صدای سینه سرخ
در این تمرین همین جا و همین حالای شعر همان است که در تمرین اولیه بود اما آن” چیز دیگر”ی که بر آن افزوده شده است اینجا و اکنون این فهرست رابرای ما همیشگی می کند.
همیشه هایکو نویسان به دنبال همین “چیز دیگر” هستند تا به فهرست بی روح اشیا و پدیده ها اضافه کنند تا به هایکو برسند.
عباس کیارستمی در شعر شماره 121 صفحهء 18 از کتاب “گرگی در کمین” فهرستی شبیه فهرست اولیهء “چراغ قرمز” را اینگونه ردیف کرده است :
هنگام طلوع آفتاب
پنج وپانزده دقیقه و
سی ثانیه
این شعرجز فهرستی از چند جزء واقعیت، واقعیت همین جا و همین اکنون چیز دیگری نیست، اما به قول ماساکو شیکی منتقد وشاعر مدرن ژاپن( اواخر قرن نوزدهم) هنوزاین شعر از صافی ذهن شاعرانهء شاعر عبور نکرده است و در قلمرو رئال است. به قول او قلمرو هایکو در حوزهء رئالیزم ذهن گرا و یا” سوبژکتیو رئالیسم” است . هنوز جای آن “چیز دیگر” در این متن خالی است تا آن را به شعر و هایکو تبدیل کند .شاید اگر کیارستمی کمی از ذهن خود کمک می گرفت و یا به پدیدهء دیگری در “همانجا” و “همان لحظه” بیشترتوجه می کرد آن وقت شعر را اینگونه می نوشت:
طلوع آفتاب
پنج و پانزده دقیقه و ُ…
پیچک باز
طلوع آفتاب
پنج و پانزده دقیقه وُ …
نیلوفر باز
حالا می توانیم هایکو را کم کم برای خودمان تعریف کنیم که هایکو ، واقعا چیست؟
در همهء حوزه های علمی و هنری تعریف مفاهیم کیفیتی معطوف به ماسبق هستند و اغلب فاقد ویژگی پیش گویانه و آینده نگردارند، یعنی تا چیزی در گذشته اتفاق نیفتاده باشد تعریفی بر آن نمی توان قائل شد.
به عبارت دیگر تعریف “یک پدیده” اشاره به آن دارد که این پدیده در گذشته به چه شکل و با چه ویژگی هایی اتفاق افتاده است ولذا وقتی با پدیده ای نو و در حال اتفاق مواجه می شویم ممکن است این تعریف دیگر برای این پدیده نوظهورکاربرد موثری نداشته باشد.
لذا در حوزهء هایکوچنانچه تعریف و چیستی هایکو غیر قابل انعطاف، محدود و دست و پاگیر باشد در آن صورت ممکن است همین تعریف در تناقض با فهم و ادراک ما در مورد چیستی خود هایکو قرار بگیرد. از طرف دیگر یک تعریف جامع و انعطاف پذیر می تواند برای ما راه گشا و الهام بخش عمل کند و بعنوان تیری در کمان هدایت ما را به سمت هدف نه تنها رهنمون باشد بلکه راه را برای ما نیز هموار کند.
تعریفی این چنین جامع بیش از آنکه به “باید ها و نباید ها ” بپردازد باید روزنه های ورود به معنا راروشن کند .هایکو به عنوان یک وجود و ذات مستقل هنوز پرشور و زنده هیچ گونه تعریف جامعی را بر نمی تابد چرا که این وجود و این دُردانهء زلال هنوز درفرآیند تحقق بخشیدن به تقدیر و سرنوشت خویش است و در راه ” شدن” است، و این که در نهایت در کجا اُطراق خواهد کرد ، نه کسی می داند و نه کسی تا کنون آن را پیش بینی کرده است.
آیا هنوز کسی به تعریف تام و تمام از شعر به طور کلی دست یافته است؟
پژوهشگران می گویند که اگرروزی به چنین تعریفی از شعردست پیدا کنیم ،به یقین آن روز، روزتشییع جنازهء شعراست و شعربرای همیشه انسان و زندگی را ترک خواهد گفت.
بدین لحاظ و با توجه به اینکه هایکو در نقاط عطف خود در طی قرون تغییر و تحوالت شگرف و چشمگیری را از سر گذرانده است که متاخرترین این تحوالت مربوط به نیمهء دوم قرن نوزدهم است و از طرف دیگر باتوجه به اینکه تغییر و تحول دائمی در ذات هستی و پدیده ها مستتر است، لذا در تعریف هایکوباید تا اندازه ای محافظه کار بود و با کمی تردید واژه ها رابرگزید به صورتی که تعریف ما از هایکو در تقابل با تحوالت چشمگیر و مستمر این ژانر از شعرقرار نگیرد.
پس تعریف خودمان از هایکو را از اینجا شروع می کنیم:
… هایکو شعری است کوتاه …
هنوز چیزی در مورد هایکو نمی دانیم جز اینکه کوتاه ترین شعر عالم است:
برف، سرگردان
بر الوار آب آورده (گری بارتون)
سرفه هم که می کنم
تنها ! (هوسای)
البته فرم های دیگری در حوزهء شعر وجود دارد که به شعر کوتاه معروف هستند اما کوتاهی و موجز بودن فقط در ذات هایکو است ، هم در فرم مکتوب و نوشتاری آن و هم در فرم شنیداری آن.
حالا این سئوال پیش می آید که کوتاهی هایکو چقدر وچه اندازه است؟
پاسخ این است که اغلب دو تصویر در هایکو وجود دارد که در دوسطر ) هایکوی مدرن ( و یا سه سطر)کوتاه، بلند ، کوتاه(این¬تصویرها ترسیم شده اند و در جمع تعداد هجاهای آن بین هشت تا شانزده سیالب است و به طور میانگین و اغلب از دوازده سیالب تشکیل شده است. البته در فرم کالسیک تعداد هجا های هایکو هفده اونجی است ،سیالب در فرم کالسیک معنی ندارد بلکه واحد صدا در زبان ژاپنی اونجی است که باسیالب متفاوت است و کوتاه تر ازآن می باشد .تا آنجا که به فرم هایکو در هایکوی فارسی و انگلیسی مربوط می شود هنوز اندازهء مشخصی برای آن تدوین نشده است و فقط می توانیم اشاره به این داشته باشیم که هایکو در سه سطر به ترتیب (کوتاه ، کمی¬بلند و کوتاه ) نوشته می شود .اما در مقایسه با برگردان هایکوهای کالسیک به فارسی می توان میانگین هجای دوازده سیالبی تا حدود هیجده سیالب را بعنوان شعر کوتاه پذیرفت.
اما در تعریف هایکو گفتیم که : …هایکو شعری است کوتاه…
پس هایکو یک شعر است و در حوزهء کار ادبی جای می گیرد و از وزن، ریتم و دیگر ابزار شاعرانه برای نیل به یک لحظهء زیبا واستتیک بهره می گیرد، و وقتی هایکو چه در فرم مکتوب و چه در فرم شفاهی منتشر شود همچون دیگر آثار ادبی و هنری درمعرض نقد و موشکافی اهل نظر خواهد بود.
با نگاهی به تاریخ تحول هایکو خصوصا در سرزمین مادریش ژاپن و بعدا در غرب و آمریکا ، این فرم ادبی به غیر از یک فرم¬ شاعرانه همچنین به عنوان وسیله ای برای مراقبه نیز مورد استفاده قرار گرفته است تا آنجا که ژانری در هایکو پدید آمد به نام
“ذن هایکو”.
راهب آرام
چای صبح می خورد …
گل داوودی (باشو)
آیا این راهب است چای می نوشد؟ و یا گل داوودی ؟ و یا گل داوودی است در قامت راهب و یا راهب است در قامت داوودی ؟؟
کدام ؟
باشو در این هایکو از تکنیک تداعی استفاده کرده است ، یعنی دو سطر “اول و دوم ” بدیل سطر سوم است ، آرامش راهب-همچنان که چای صبح می نوشد ، آرامش گل های داوودی بر باغچهء پاییزی معبد را تداعی می کند گویی که هر دو ، تن به قضا و رضا داده اند . به عبارت دیگر داوودی های پاییزی شبنم پوش در نوشانوش قطره های زالل شبنم و راهب درنوشانوش آرامش چای بر پیاله است و همهء این ها را آرامش صبح فراگرفته است.
روزی که فوجی
پوشیده با باران مه آلود…
حیرت انگیز است ! (باشو)
کوه فوجی واقعا شگفت انگیز است، حتی برای غیر ژاپنی ها .نزدیک اقیانوس آرام با ارتفاعی حدود دوازده هزارپا قله ای نمونه وبی همتا است.
گاهی در روز های مه آلود و شرجی فقط طرحی نازک و مبهم با انحنای ظریفی از این کوه بلند قابل رویت است طرح مبهمی از یک خط باریک مثل ابرو در غزل های حافظ که از ناکجا شروع می شود و تا بی کجای بهشت ادامه دارد. باشو این هایکو را آن هنگام می نویسد که با شیب آن خط مبهم در مراقبه بوده است.
دکتر آر.اچ .بلیث Blyth.H.R که انگلیسی زبان ها در آشنایی با هایکو مدیون کار سترگ این محقق انگلیسی هستند و کتاب هایکو(ترجمهء ع.پاشایی وزنده یاد احمد شاملو) برگردان بخشی از جلد نخست از چهار مجلدی است که این پژوهشگر در سال 1383 تحت نام “هایکو” به همراه دوجلد “تاریخ هایکو” به انگلیسی نوشته است، درجلد نخست کتاب “هایکو” بلیث می نویسد که:
اگر روزی بین ذن و شاعرانگی در هایکو تعارضی پیش آید در آن صورت این ذن است که باید به دریا ریخته شود و شاعرانگی مالک و میزان باقی خواهد ماند. بلیت البته از ابتدا معتقد به ذن است و از دریچه ذن هایکو را دیده است که کسانی همچون کنت یاسودا )Yasuda Kenneth ) باورهای او را در هایکو ادامه دادند.
بلیث چون معتقد به ذن است و اصوال با آموزش ذن به هایکو رسید لذا از ذن بعنوان نگرش و رویکردی یاد می کند که به واسطهء آن می توان هایکو را فهمید .اما در واقع بنا به آنچه “ماسااُکا شیکی” در مورد هایکو گفت ، این ژانر یک قطعهء ادبی – هنری است که هیچگونه نسبتی با ذن چه در محتوا و چه در مقصود و مضمون ندارد.
منظور شیکی آن است که ذن و یا مراقبه وسیله ای است برای نفوذ به جان و هستی اشیا و پدیده ها ، چیزی که برای نوشتن هایکو جزء ملزمات این شعر است .یعنی هایکو بی الهام و کشف و شهود صرفا فهرستی از اشیا و عناصر طبیعت باقی خواهد ماند. لذا وابستگی ذن به هایکو فقط تا برزخ الهام و کشف و شهود است ، از آن به بعد افسار رستاخیز لحظهء هایکو بر عهدهء شعر است.
لذا ما به جای ذن در عبارت بلیث “هر چیز دیگری” را قرار می دهیم و عبارت او را به صورت زیر می پسندیم:
اگر روزی بین شاعرانگی در هایکو و” هر چیز دیگری” به تعارض برسیم در آن صورت این “چیز دیگری” است که باید دور ریخته شود.
اما ادامهء عبارت بلیث که ” شاعرانگی مالک و میزان باقی خواهد ماند” مورد قبول ما نیز خواهد بود.
نکته:
چیز دیگری که ما در اینجا به آن اشاره می کنیم با آن” چیز دیگر”ی که قبال بعنوان سِحر شاعرانگی در رابطه با فهرست اشیا وپدیده های طبیعی برشمردیم کامال متفاوت است واینجا منظورمان از چیز دیگری واقعا هر چیز دیگری است.
البته در مورد اینکه شاعرانگی به چه معنا است ، باید دقیقااین مفهوم موشکافی شود و ممکن است مجبور شویم در تعریف شاعرانگی بخشی از تصورات قبلی خودمان در مورد شاعرانگی را که میراٍث فرهنگی –تاریخی ما نیز هست از سر خود باز کنیم و دور بریزیم تا بدین ترتیب در تشخیص و فهم معنای آن در حوزهء هایکو بی راه سخن نگوییم.
در حقیقت هنگامی به درک و تشخیص هایکو می رسیم که قلمرو و کارکرد های مختلف این ژانر از شعربرای ما روشن و مشخص باشد همچون شعر که برای شاعران حرفه ای جز راه و سلوک زندگی چیز دیگری نیست .لذا نظر به اینکه هر گونه بحث و جدلی درباب هایکو از این نقطهء محوری و کانونی سرچشمه می گیرد لذا شناخت قلمرو و کارکرد های این شعر مرحلهء مهمی در تعریف هایکوبه شمار می رود.
بدین لحاظ و با توجه به کارکرد های هایکو،تعریف ما از هایکو به شکل زیر در خواهد آمد:
… هایکو شعری است کوتاه که به ثبت تجربهء شهودی می پردازد …
هایکو همیشه با یک تجربهء شهودی آغاز می شود ، تجربه از آن لحظه هایی است که چشم دل به باطن و ژرفنای حیات، وجود وهستی اشیا و پدیده ها گشوده می شود .تجربه ممکن است به اشکال گوناگون بر شاعر ظاهر شود.مثال ممکن است چیزی باشد که واقعا ما همین حالا شاهد و نظاره گر آن هستیم و یا اتفاقی است که همین حالا ما هم در آن اتفاق شرکت داریم، و یا ممکن است این تجربه از حافظه ما نشات گرفته است و روزگاری پیش از این برای ما اتفاق افتاده.
سرگرم باغبانی
گفت و گو می کنیم …
پُشت به پُشت (دیمیتار آناکیف)
چندین و چند بار
پرس و جو کردم…
برف تا کجا نشسته است ؟ (ماساکو شیکی)
زیر یک سقف
روسپیان هم خوابیده اند…
گل های شبدر وماه (باشو)
و گاهی یک تجربه چیزی را در ذهن تداعی می کند . مثال دیدن یک عکس . و فقط آنچه تداعی شده است در هایکو می آید بدون هیچ اشاره ای به اتفاق ، این نوع هایکو از جذبهء بیشتری برخوردار است و خواننده مختار است در ذهن خود هر اتفاقی را به این تداعی نسبت دهد.
خیلی
خیلی جور و واجور…
عاشقی کرده ام (بونچو نوزاوا ، وفات 1118)
حتی ممکن است تجربهء شهودی ریشه در تخیل داشته باشد.
روشنا
از آن جهان می گیرم…
کهکشان راه شیری (یاتسودا ایشی هارا)
از بدو تاریخ پیدایش هایکو شاعران، منتقدین و خوانندگان هایکوبین سه نوع تجربه ای که در باال به آن اشاره شد، آن راکه همین جا و همین اکنون در حال اتفاق افتادن است بر دیگر انواع تجربه ارجح دانسته اند و درست به همین دلیل ساده این نوع هایکو بنام شعر واقعیت و یا شعر واقع گرا هنوز مرز خود را با دیگر انواع این فرم از قبیل شعر “زاپای” و شعر “سنریو” حفظ کرده است.
گرچه اغلب هایکوهای تحسین برانگیز چه در دوران کالسیک و چه در دوران کوتاه شعر مدرن بیشتر بر تجربه با واقعیت بیرونی استوار بوده است اما رجوع به حافظه، خاطرات و تخیل نیز قلمرو بیکرانی از تجربهء شهودی در اختیار شاعران قرار می دهد که بعضی از هایکوهای این حوزه آن چنان به ژرفنای احوال و شرایط درونی و همچنین به حقیقت حس های شاعرنزدیک شده است که در ذهن خواننده بارها آن لحظه تکرار می شود.
دوباره با تو
در برف قدم می زنم …
فقط رد پای من ! (فرانسس برادفورد)
تجربه فارغ از اینکه واقعی است یااز تخیل ریشه گرفته ویا سرمنشا آن رجوع به خاطرات باشد ،اما یک چیز مسلم است که تجربه بعنوان یک اصل بی چون و چرا در خلق هایکو عمل می کند ووقتی از حالت فردی و خصوصی در قالب واژه به متن تبدیل می شود در آن هنگام پا به عرصهء کار هنری گذاشته است.
به عبارت دیگر هایکو بدون یک تجربهء شهودی فقط یک گزارهء ساده است و دست باال به یک گزارهء شاعرانه تبدیل می شود. لحظه های شناخت و الهام معموال واقعی و ادراکی هستند بنابر این در ترجمان و برگردان این لحظه ها در چارچوب واژگان و زبان به یک جهش و تحول هنرمندانه نیازمند است .در فرآینداین تحول هنری، شاعر ازبین اجزا و فهرستِ ) “چه چیز هایی ؟ همین حالا و همین جا ! ” در حال اتفاق افتادن است ( ، دست به گزینش می زند.سپس اجزای گزینش شده را بر مبنای آوای واژه ها و هم بر مبنای پهلو نشینی تصاویر) Juxtaposition ) آن چنان سازماندهی می کند که کیمیای شعراز آن به تجلی در می آید.
پس تا اینجا تعریف ما از هایکو این چنین است:
… هایکو شعری است کوتاه که به ثبت تجربهء شهودی می پردازد، لحظه های راز گشایی و الهام …
کدام لحظه آن چنان جذاب و سحر انگیز است که مستحق و سزاوار یک چنین رفتار هنرمندانه می شود ؟ باید گفت که لحظه های زیبا، لحظه های جذاب و تاثربرانگیز و یا لحظه هایی که ما از نزدیک ) کلوز آپ ( چیزی را مشاهده می کنیم، هیچ کدام برای هایکو کافی نیست گرچه همهء این لحظات عناصری هستند که در یک هایکوی ناب باید حضور داشته باشد.
هایکو چیزی بیش تر از این لحظه ها است ، در مورد لحظه هایی است که در آن هنگام ما دنیا و عالم را به وضوح روشن و آشکارهمانگونه که هست می بینیم ،نه بدان صورت که قبال بر حسب عادت آن ها را می دیده ایم !
اطاق
به چشم ام سفید نبود
تا که آن سیب سرخ… (آنیتا ویرجیل)
برراه کوهستانی
چیزی انگار دل می بَرَد…
بنفشهء وحشی (باشو)
بینش و شناخت در لحظهء الهام ممکن است عمیق و ژرف باشد:
خوشهء انگور
حبه ای از آن کندم …
هم چنان می لرزد (دوگال لیندسی)
یکی از ویژگی های شهود آن است که وقتی با بصیرت و نگاه روشن پدیده ای را به وضوح دیدیم ، حیرت از دیدن چیستی چیز ها بر ما حاکم می شود، در همان حال حسی درونی به ما ندا می دهد که دیگر هر گز با چنین اتفاقی یا چنین پدیده ای مقابل نخواهی شد و آنگاه حس حسرت با شهود ما هم آغوش می شود.
ودرست “هم آمیزی” حیرت وحسرت در لحظهء شهود است که پای بیننده را بر سر هر چیزی سست می کند و لحظه ای او را به تامل وا می دارد که سبب ساز همهء کارهای هنری و از جمله شعرهمین است.
شعری برای ثبت چیزی که هر گز دوباره به آن نخواهی رسید و آن را نخواهی دید.
انگار شهود بر هر چیزی فقط یک بار در زندگی اتفاق می افتد ، و غنیمت این لحظه باید خودش را در تازگی و طراوت و آنی بودن آنچه واقع شده مجسم کند.
پس بدین ترتیب تعریف ما از هایکو به شکل زیر در خواهد آمد:
… هایکو شعری است کوتاه که به ثبت تجربهء شهودی می پردازد، لحظه های راز گشایی و الهام در ذات و فطرت عالم …
اما این بدان معنا نیست که هایکو صرفا مشاهدهء پدیده ها ازفاصلهء نزدیک و یا به قول عکاس ها و دست اندرکاران سینما “کلوزآپ” پدیده ها باشد ، مثل این شعر از عباس کیارستمی:
خط سرخی بر سپیدی برف
شکاری زخمی
لنگ لنگان
هایکو همچنین شرح و توضیح کشف پدیده ها ی مهم و با معنا در لحظهء شهود نیست.
هایکو شعر وهنری است که ما با مواد خام از قبیل ” کلوزآپ “پدیده ها و عناصر چشمگیرو با معنای لحظهء شهود) که بر ما کشف شده( به خلق آن می پردازیم . یعنی کلوز آپ ، و عناصر با معنای لحظهء شهود همه مواد اولیهء یک کار هنری به حساب می آیند و نه اینکه این مواد خود بعنوان مقصود در هایکو تلقی شوند.
این درست بدین معنا است نه حوزهء رئال (واقعیت) و نه حوزهء سوبژکتیو(ذهنیت) هیچ کدام به تنهایی و حتی با هم به مقصود هایکو نمی رسندجز اینکه در تار و پودطراوت لحظهء شهود مه آلوده شوند.
مکاشفه والهام درذات هایکو است و با نحوهء سلوک ما با عالم به طور تنگاتنگ گره خورده است، همچنین مکاشفه و الهام به تازگی رصد ونو بودن نگاه ما بستگی تام دارد انگار که چیزی را برای نخستین بار است که می بینیم و در همان حال آن “چیز به خصوص” چنان به حس های ما چنگ می زند که راهی جز باورکردن آن برایمان باقی نمی ماند و گویی از ازل با آن پدیده آشنایی دیرین داشته ایم.
همهء این ویژگی ها باید در هایکو جمع شوند تا کلوز آپ اشیا و عناصر مکشوفه و بامعنا در کنار هم به یک کار هنری تبدیل شود.
برراه کوهستانی
چیزی انگار دل می بَرَد
بنفشهء وحشی (باشو)
بدین ترتیب حس آشنایی و خودمانی بودن یکی از نکات حیاتی و الزم در حس الهام و در ذات هایکو است انگار که این حس چیزتازه و نوظهوری نیست بلکه حسی است که از ازل با ما بوده و همین جا و درست همین حالا این حس در تار و پودتازگی و طراوت لحظهء شهود دوباره تجدید شده است.
گاهی در نقد شعرمی گویند که راوی بیش از حد در شعر حضور دارد آن چنانکه گویی شاعر بیرون از شعر ایستاده و به روایت آن می پردازد.هایکو با ویژگی روایت سر سازگاری ندارد.
شبانگاه اردیبهشت
چراغ ها همه خاموش
صدای باران (پگی ویلیس الیلز)
شناخت، بصیرت و الهام ممکن است با اینکه درونی است اما به عالم طبیعت تکیه کند:
غاز ها،
به ناگاه گوشهء دریا
بال گشود (جیمز تیپتون)
وقتی از گوشه دریا غازها با هم به پرواز در می آیند انگار که لبهء دریا است که بال گشوده و دارد به اسمان می رود.
به کارگیری واژه های فصلی و یا اشاره های فصلی در هایکو بدان سبب است که طبیعت تنها وجه مشترک بین شاعر و هایکو وخوانندهء شعر است.تقریبا هرکسی در طول زندگی با پدیده های طبیعت مواجه بوده وضمن اینکه تجربهء شخصی خاص خود را ازآن اتفاق همیشه در ذهن خود دارد ضمنا با حیرت های ناشی از آن نیز به لذت رسیده است.
لذا طبیعت بعنوان وجه مشترک شاعر ،شعر و خوانندهء شعر بهترین بستر برای استقرار شعر است و وقتی این هر سه در یک بستر قرار گرفتند آن وقت تمام حواس ما متوجهء ادامهء آن تجربه الهام بخش می شود و پس زمینهء طبیعت نیز در همان حال به بسط وگسترش واکنش های خواننده به فراسوی مکان و زمان یاری خواهد رساند.
ممکن است شناخت و الهام چهره ای انسانی به خود بگیرد که در بیشتر مواقع به طنز منتهی می شود.
شوهر دوم هم
رنگ به دیوار می زند …
دوباره سبز ! (کارول مونتگمری)
به هر حال گرچه ممکن است هایکو در فضای درونی انسان به گشت زنی و جستجو بپردازد اما ذاتا” اینگونه هایکو ها شخصی ومنحصر به فرد نیست.اصوال هایکو شعری نیست که شاعر در بارهء خودش بنویسد،هایکو شعر به اصطالح اعتراف خویشتن نیست. درواقع هایکودرحوزهء انسانی لحظه هایی را شامل می شود که در آن هنگام شاعر به سبب پیوند و ارتباط تنگاتنگ با موضوع، سوژه و آنچه که مورد آزمون و تجربهء او است به یکباره “خودآگاه” خود را از دست می دهد.
نرگس زرد
دنبال آن رَختم، آبیِ آبی ،
تن پوش امشب (دیوید کب)
بدین ترتیب هایکو در پی عینیت بخشیدن به واقعیت های درونی است و سپس از بیرون نظاره گر آن باشد ، نه اینکه آن را دردرون خود بجوید!
لذا تعریف ما از هایکو به اینجا ختم می شود که:
… هایکو شعری است کوتاه که به ثبت یک تجربهء شهودی می پردازد، لحظه های راز گشایی و الهام در ذات و فطرت عالم برای اینکه تا تاریک ترین گوشه های آن لحظهء با شکوه را به وضوح با دیگران قسمت کند …
……………….
شهریور 1931 ، تهران
رفرنس ها :
1 – جیم کاسین ، چاشنی هایکو، ادیتور سه ماهنامه برگه غوک
2 – چگونه به هایکو برسیم، آقای بوروس راس
9 – هایکو و شاعرانگی تازه، یوشینوبو هاکوتانی
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments