پرتو نادری
**********
هادی هادی و نگینههای شکسته
از شمار شاعرانی که در دههء شست خورشیدی در زبان و ادبیات پشتو در افغانستان به شهرت و آوازه یی رسیدند یکی هم عبدالهادی هادی است.
نخستین تجربههای شعری هادی در قالب شعر کلاسیک شکل گرفته است؛ با این حال او از همان آغاز در آفرینش های ادبی خود از دید و حس تازه یی بر خوردار بود. چنان که او با انتشار نخستین گزینۀ شعری اش زیر نام« گل دشپی په سنوکی»، ( گل بر گیسوان شب) توانست خود را به نام یکی از شاعران جوان و مدرنیست در حلقه های ادبی افغانستان بشناساند.
هادی در ګزینه های « مات غمی» ( نگینههای شکسته) و« د اورونو طنابونو کی» ) بر ریسمان آتشها)،« ستا سو په باور نه راخی» ( تو باور نخواهی کرد ) نشان داد که یکی از چهره های موفق و نو آور شعر شعر پشتو است.
هادی به سال 1969 در شهر ایبک مرکز ولایت سمنگان چشم به جهان گشود و پس از آموزش های دورۀ ابتداییه و لیسه، آموزش عالی خود را در بخش زبان و ادبیات پشتو در دانشگاه کابل به سال 1991 به پایان آورد.
او غیر از شعر و شاعری گاهی به داستان نویسی نیز پرداخته است؛ ولی هنوز در داستان نویسی نتوانسته است خود را به جایگاه و شهرتی برساند .
با هادی سالی چند در انجمن نویسنده گان افغانستان همکار بودم و اما او پس از پیروزی مجاهدین بر کابل به پاکستان پناهنده شد و آن جا در برنامۀ «خانۀ نو و زنده گی نو» رادیو بی بی سی مشغول کار شد. درامه نویسی میکرد.
در زمان طالبان سرو کار من نیز به رادیو بی بی سی کشید، در شهر پشاور. من شدم گزارشگررویدادهای سیاسی – اجتماعی و تهیه کنندۀ برنامه « گزارش های ادبی افغانستان» در آن جا بیشتر با هادی آشنا شدم و پیوند دوستی ما اشتوارتر گردید.
پس از فروپاشی نظام طالبان به کابل برگشتیم. او سخنگوی وزارت مخابرات شد. من در مجتمع جامعه مدنی افغانستان، مسوُول بخش رسانهها و آموزشهایی مدنی شدم.
روزی شنیدم که هادی کشتی زندهگی خود را بر آبهای شور انداخته و هی میدان و طی میدان این کشتی به ساحل استرلیا رسیده است. حال با خانواده همان جا زندهگی میکند.
از کارهای ادبی سالهای اخیر هادی چیزی نمی دانم. باور دارم که که هنوز قلم در لال پنجههایش قرار دارد یا اگر مدرنتر سخن گوییم، هنور پنجه هایش روی کیبورد می لغزند و به گفتۀ شاعر تاباد چنین بادا!
وقتی علی سینا را که از دست دادم ، روزی تلفونم زنگ زد و بعد، بی سلام و مقدمهیی صدای بغض آلودی را شنیدم که میگفت: ای پرتو ! ای بدبخت تو فرزند من، علی سینای مرا چه کردی؟
در ا صدای او آتشی را احساس کردم که هنوز جگرم را میسوزد. بعد هردو می گریستیم، بی آن که بتواتیم سخنی گویم! این بود پیام تسلیت شاعر که سخنی برای گفتن نداشت یا سخنی نبود تا اندوه غمشریکی اش را بیان کند.
درود دوست من!
یادت است ، همیشه استاد مهروز میگفت: هادی! وقتی برای خواندندن شعر به پشت میز می روی، گویی خود را برای یک محاربۀ سنگین آماده کرده باشی. می خندیدیم.
یکی از شعرهایش را که در یکی از شعر خوانی خود خواند، « شین» نام داشت بحثهای زیادی را بر انگیخت. آه این شین نمادی چیست؟
هادی عزیز! امید همیشه زندهگی ات شین باشد!
پرتونادری
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس يمني تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments