سید حمید الله روغ
«بازی بزرگ» به پایان رسیده است!
پس از چند ماه فراز و فرود مذاکرات «صلح» دوحه، طوری که انتظار می رفت، کلاوهٔ معما پیچیده ترشد؛
گفته شد که جناب داکتر خلیلزاد فرستادهٔ وزارت خارجهٔ امریکا برای مذاکرات دوحه، بدون این که از نتایج دور اخیر مذاکرات برای دولت افغانستان گزارش بدهد، به واشنگتن برگشت؛ گفته شد که نتایج مذاکرات به ماه جوزا علنی ساخته می شود، چون در ماه جوزا دورهٔ کار حکومت کنونی افغانستان، به تدویر انتخابات بعدی می انجامد؛
داکتر حمدالله محب به این وضع اعتراض کرد؛ و اعتراض وی عکس العمل هایی بر انگیخت که اطلاع داریم.
چی گپ است؟
گپ این است که لحظهٔ حقیقت فرا رسیده است!
پیام سیاسی و تاریخی که محب روی در روی در واشنگتن تسلیم داد، چنین بود:
«افغانستان کشورفقیر وجنگ زده است…برای به پا ایستاد شدن ما به مساعدت های جامعه جهانی وداشتن رابطه خوب با کشورهای بزرگ دنیا اشد ضرورت داریم …اما اگر قرارباشد منافع ملی ما درخطر بیافتد و بالای سرنوشت وحیثیت ملت ما با پنجاب معامله صورت گیرد، منحیث أفغان، درمقابل هر قدرت دنیا ایستاد خواهیم شد…شاید بعد از این ما را پول ندهند و کمک نکنند…شاید در مقابل شان شکست بخوریم و شاید باز برای چند روزی پنجاب و طالب بر ما مسلط شوند…ولی مطمینا افغانان از بین نمیروند و تا آخرین رمق حیات برای منافع ملی خود می رزمند…»
چرا این سخنان یک پیام سیاسی و تاریخی هستند؟
چون این سخنان، درتراژیدی ۵۰ سالهٔ اخیر افغانستان، «یک همانند» دارند؛ ۵۰ سال پیش همین سخنان را در ماسکو، مستقیماً روی در روی بریژنف، داود خان شهید ابراز کرده بود؛
داود خان، یک ناسیونالیست أفغان که دوستی با شوروی را برگزیده بود، بدست یک رژیم طرفدار شوروی تیرباران شد!
آیا چنین سرنوشتی هم در انتظار داکتر اشرف غنی احمدزی است، یک ناسیونالیست أفغان که دوستی با امریکا را بر گزید؟
رییس بلاک واتر گفت اشرف غنی اگر عِناد بورزد، به سرنوشت نجیب الله دچار خواهد شد!
و غنی خطاب به قوت های مسلح أفغانستان ابراز کرد که اگر سر من هم برود، شما را تنها نخواهم گذاشت!
بلی! لحظهٔ حقیقت فرارسیده است!
این حقیقت کدام است؟
این حقیقت این است که در احوالی که فرستادهٔ وزارت خارجهٔ امریکا با طالبان در دوحه مذاکرات «صلح» دایر کرده است؛ درهمین أحوال غنی تاکید کرده است که باید ماهیت وابستگی طالبان به پاکستان به بحث ملی گذاشته شود؛ و اسد الله خالد برعلیه طالبان «جهاد» اعلان کرد!
اما پاکستان جشن گرفته است؛ عمران خان، درآستانهٔ دیدار مهمش با پریزیدنت ترامپ، از فتح الفتوح نو پاکستان سخن گفت:
«حکومت جدید در کابل ایجاد شده است؛ تجارت ما با افغانستان دوباره رونق خواهد گرفت و ما با افغانستان روابط بسیار نزدیک و دوستانه بمانند دهه نود خواهیم داشت»؛
عمران خان می گوید پاکستان به هرسه هدف دست یافت: هم دیوار دیورند را کشید؛ وهم افغانستان را دوباره فتح کرد! وهم اشارهٔ وی در بارهٔ تجارت، بیشتر متوجه تاجران پایان تر از«خط» است، تا نهضت پشتون و بلوچ دوباره بخواب چند دهه فرو برود!
اما خوشی های پاکستان از کجا است؟ شاید پاکستان فرصتی بدست آورده است که از ایران انتقام می کشد که چرا بندر چابهار را در مقابل بندر گوادر گشوده است؟
پاکستان می خواهد به آسیای میانه برسد؛ روسیه می خواهد اقتدار پیشین خود در آسیای میانه را باز یابد؛ و امریکا می خواهد در مقابل چین درآسیای میانه سد ایجاد کند؛ این جریان نشان می دهد که چرا هم روسیه، هم پاکستان، و شاید هم اینک امریکا، دیگر نمی خواهند داکترغنی را تحمل کنند؛
چون غنی با اقدامات غیرمنتظره خود مقام افغانستان در روابط با آسیای میانه را«کانونی» ساخت؛وبا این اقدامات خود که آن را بسیار موفقانه جلو برد، باعث شده است که ساختار ژیوستراتژیک آسیای میانه طوری دگرگون شود که دیگر از اختیار«همه» بیرون می شود؛ آسیای میانه به خود اتکایی می رسد؛ غنی ثابت ساخت که مرزبندی های مستعمراتی در منطقهٔ ما، که دنیای استعماری آن را جاودانه قلمداد میکرد، طی چارسال کار پیگیر وهوشمندانه همچون دیوارهای ریگی فروریختند؛ داکترغنی موفق شد که راه افغانستان به بحر را بگشاید وانحصار پاکستان را برمواصلات أفغانستان در هم بشکند؛
افغانستان امروز دیگر نه تنها محاط به خشکه نیست، بل از چارطرف بروی دنیا گشوده شده است؛ افغانستان برای بار نخست در طی تاریخ پس از استقلال، با کارغنی، و با ابتکارغنی، خود را به یک ستاتوس مستقل و نو رسانیده است؛
بازی بزرگ که ۱۵۰ سال است حوزهٔ ما را در چنگ داشته است، در جریان جنگ أفغانستان چند بار تغییر استقامت داد؛ اما اینک در فرازی کوچک به خط پایان خود رسیده است؛
معلومدار فراتر از افغانستان، آسیای میانه، موضوع کشمکش ها است؛ امریکا با چین در آسیای میانه مقابل شده است؛
اما امریکا نمی تواند در نظر نگیرد که هم پاکستان وهم روسیه با چین پیوند های محکم تری دارند؛ امریکا نمی تواند درنظرنگیرد که ایران وچین و روسیه اتحاد های ستراتژیک را انکشاف داده اند؛
چین اگر از زرد ها است، ویا اگر اژدها است، اینک از دیوار خود بیرون بیرون خزیده است؛ و امریکا برای مقابله با این حرکت چین بسیار دیر به میدان آمده است؛ چین را دیگر نمی توان متوقف ساخت؛ آنک ایتالیا هم به راه ابریشم پیوست؛ وچین هرقدر جلوتر بیاید، مقام أفغانستان بحیث کانون و چارراهی ارتباطات راه ابریشم بیشتر تقویت می شود؛ تقویت بلامنازع مقام کانونی أفغانستان در حوزهٔ ما از مطالبات ذاتی ستراتژی چین برای گسترش راه ابریشم می شود؛
طوری که می دانیم مهم ترین هدف ژیوستراتژیک انگلیس، هنگام تاسیس پاکستان، این بود که راه ابریشم بطور نهایی مسدود گردد؛ و افغانستان، که چارراه اصلی راه ابریشم بود، به زندان محاط به خشکه انداخته شود؛ اینک با احیای راه ابریشم، نه تنها مقام تاریخی أفغانستان اعاده می شود؛نه تنها آسیای میانه به خوداتکایی می رسد؛ بل پاکستان همه دلایل ژیوستراتژیک موجودیت خود را از دست می دهد؛
پاکستان اگر بار دگر از سیاست های دو روزهٔ تشنج فروشی سبعانه به همسایگان خود را «قفس بند» می سازد، دلش! اما آدم های هوشیار در پاکستان از این حقیقت «نفس بند» شده اند که بالاخره برای پاکستان فقط یک انتخاب می ماند، این که پاکستان ناگزیر است به همیاری منطقوی روی آورد؛ معنا این که پاکستان ناگزیراست به مقام مرکزی و کانونی افغانستان در راه ابریشم اعتراف کند، و این مقام افغانستان را برسمیت بشناسد؛
بدورادور افغانستان، حوزهٔ تمدنی ما تأسیس می شود، که در میان همه جوانب درگیر، بشمول امریکا و روسیه و چین، بحیث حایل تصادم عمل می کند؛ حوزهٔ تمدنی ما همان مقام گلوبال است که در آن همه به هم می رسند، تا بهم نرسند؛ حوزهٔ تمدنی ما همه را با هم وصل می کند، تا یکی یکی را از هم فصل کند؛حوزهٔ تمدنی ماعاجل ترین ساختار گلوبال است که موجودیت خود را بر جهان تحمیل می کند؛
همه جوانب باید به این کانسینسوس و اجماع برسند که حوزهٔ تمدنی ما بحیث واحدغیرنظامی وارد جهان آینده می شود؛
پس تروریزم که بازخرید پاکستان بود، دیگر بازخورد ندارد؛ تروریزم نمی تواند خفه نه شود؛
«صلح منطقوی» فرا می رسد!
«صلح در أفغانستان» یعنی این!
صلح افغانستان کلید صلح منطقوی است!
منطقهٔ ما، بشمول پاکستان و ایران، باید، در درازمدت، غیر نظامی شود!
هر دیدگاه معقول می گوید که امریکا باید همه ظرفیت های خود را با تأسیس «حوزهٔ تمدنی ما» پیوند بزند!
متأسفانه بنظر نمی رسد که مذاکرات در دوحه از این چشم انداز صورت می بندد!
این بحث را فشرده ساختیم، تا بیان کرده باشیم که چرا همین داکترغنی، که جهان پُر از اینها و پُر از منها، وی را تنها ساخته است، همان یگانه شاخهٔ ما است که «در سیاهی جنگل بسوی نور فریاد می کشد!»
معلوم است که جهان چنان پاشنه های سنگینی دارد، که بی دشنه هم می تواند غنی را نابود کند: بفرمایید!
داود را از ما ربودند، داود جاودانه شد!
نجیب را از ما ربودند، نجیب جاودانه شد!
مسعود را از ما ربودند، مسعود جاودانه شد!
اسماعیل بلخی را از ما ربودند، بلخی جاودانه شد!
و امروز روشن می نویسیم:
افغان برای باز افروختن یک چراغ دیگر، بسیار داغ نمی بیزد! آنک نسل جوان افغان بپا می خیزد!
همه بیاد داشته باشند:
«جوانان افغان» دوباره از راه می رسد!
همه بیاد داشته باشند:
دوران راه دُهُل و راه سُرنَی سپری شد! افغانان از راه امان الله به دارالامان می رسند!
نقاط ضعف آشیلی اشرف غنی کدام ها هستند؟
این که غنی سراپا به پرداخت ها متکی است!
این که غنی حتما درنظر دارد که یک اردویی که به پرداخت ها متکی است، رخنه های کاربردی،«هم»، در آن جابجا ساخته شده است!
این که پراگندگی کنونی وطنی در أفغانستان تنها یک محصول جنگ نیست، خودش یک نقشهٔ جنگی است!
این که پس از تراژیدی «محاط به خشکه»، و چندین دهه دست وپا زدن نا امیدانهٔ افغانستان، اینک تراژیدی تازه ای گریبان أفغانستان را گرفته است: کسانی که باور نمی کردند غنی توفیق بیابد، اینک نمی خواهند بپذیرند که غنی توفیق یافته است!!
و نقاط قوت غنی کدام ها هستند؟
اراده یی، که تا کنون غنی نشان داده است، که در آن می ماند!
نزدیکی با مردم، که غنی نشان داده است می تواند!
آگاهی همگانی کاملاً نوی که خود را بمانند یک ناسیونالیزم أفغان معرفی می کند!
نسل جوانی که نه تنها به رسالت خود، ولو به کُندی، آگاه می شود، بل مطمین شده است که یک پیروزی در رقابت با پاکستان هم ممکن است، و هم حاصل آمدنی است!
زنان أفغانستان که نه تنها قربانیان اصلی جنگ چهل ساله بوده اند، بل هر روز بیشتر آگاه می شوند که اگر بحرکت نیایند، باید با چوب امر معروف طالب کنار بیایند!
سکتور خصوصی و تاجران و اهل بازار أفغان که غنی راه را برای شگوفایی شان باز کرده است!
و مواضع و نگرش های جدید در مناسبات بین المللی، که غنی می تواند به آن ها تقرب می کند:
مواضع آلمان و اروپا؛ مواضع هند؛ و مواضع چین!
آلمان نه تنها دربارهٔ افغانستان نظرعنعنوی دوستانه و متفاوت دارد؛ آلمان نه تنها در بارهٔ آسیای میانه یک نظر متفاوت دارد؛ بل دیدگاه آلمان در برابر پاکستان، یک تکرار سادهٔ دیدگاه امریکا نیست؛
امریکا می گوید:«کلید صلح أفغانستان در پاکستان است»؛
مآس وزیر خارجهٔ آلمان می گوید:«یک» کلید صلح افغانستان در پاکستان است؛
در این «یک»، یک دنیا فاصله نهفته است!
و روشنفکر افغان؟
روشنفکرافغان فکر می کند که «جامعهٔ مدنی»، یک برایند برازنده برای خوشایند وی بوده است!
روشنفکرافغان، که هنوزهم در«فاز چُق چُق» چِلٌه نشسته است، فکر میکند که یک حقیقت بسوی او چشمک زده است!
روشنفکرافغان به دلش گشته است که تفسیر حقیقی آن گفتهٔ معروف «هر چیزِ خوب، سه است»، اصلاً چنین بوده که «هر چیزِ بد، سه است»!
روشنفکری افغان با چشمان باز دید که در برابر داود بد کردند!
روشنفکری افغان با دست دراز رسید که در برابر نجیب بد کردند!
و روشنفکری أفغان اینک سر بهوا و دل به تماشا مصروف بازدید است، تا در برابر غنی هم بد بکنند!
و راه ها جدا می شوند:
سمیع حامد، شاعر و نویسنده و اهل نهضت مدنی أفغانستان، «تصمیم گرفت» که به موضع غنی بپیوندد!
اما جنابعالی شیدا ابدالی هم کدام نظر دربارهٔ «منافع افغانستان» دارد!
شوخی نیست! اینمی شوخک هم یک عکس شخک خوده بالا مانده، که اگه لخک دروازه نه شدم، رییس جمهور خو شوم، دگه !
و محب توصیه کرد: کاندیدان محترم انتخابات ریاست جمهوری از تاریکی بیرون بیایند!
بلی! از تاریکی بیرون براییم!
و ببینیم که این دنیایی که ما را اینچنین پیچانیده، آیا کوچک است؟ و یا اصلاً کودک است؟
۱۵.۰۳.۲۰۱۹
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس لونا الحسن تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments