می خواستم نگاه حاکم بر رسانه‌ها را دور بزنم

Feb 26, 2020 | شماره جدید, نقد و نگارش

برگرفته از صفحۀ انترنتی ( جشنوارۀ بین المللی فیلم مستند ایران ـ سینما حقیقت )

ابوذر امینی کارگردان «کابل شهری در باد» گفت: می‌خواستم نگاه حاکم بر رسانه‌ها را دور بزنم و از این موضوعات گذر کنم و به مردم افغانستان نزدیک باشم تا در جریان روایتگر زندگی انسان‌هایی باشم که با افراد دیگر جهان فرقی نمی‌کنند.

                                                       * * * * * * * *

به گزارش ستاد خبری سیزدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت، ابوذر امینی کارگردان مستند «کابل شهری در باد» درباره این فیلم مستند گفت: مضمون این اثر درباره یک راننده اتوبوس در شهر کابل است که با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کند. در کنار این موضوع داستان موازی دو برادری را می‌بینیم که پدرشان مجبور می‌شود آنها را ترک کرده به خارج از کشور برود و برادرها مسئولیت خانه را به عهده می‌گیرند.

وی با بیان اینکه فیلمبرداری این اثر سه سال در کابل طول کشیده و توسط گروهی از جوانان فیلمساز افغانستانی ساخته شده است، اظهار کرد: این جوانان کسانی بودند که در خارج از کشور درس خوانده و به کشور بازگشته‌ بودند. آنها می‌خواستند داستان افغانستان را آنطوری که خودشان دوست دارند، روایت کنند درواقع برای اولین بار میکروفن را به دست بگیرند و بدون هیچ گرایش سیاسی زندگی مردم افغانستان را به تصویر بکشند.

امینی توضیح داد: در ۲۰، ۳۰ سال گذشته افغانستان همیشه در صدر اخبار جهان بوده و فیلمسازانی با همان اخبار درباره افغانستان فیلم ساخته‌اند. همین موضوع باعث شده که آنها بیشتر یک دید کلیشه‌ای پیش بگیرند و همیشه در آثارشان، روایت های حاکم بر جهان را تعقیب کنند که باعث ایجاد فاصله بین آنها و مردم شده است. به همین اساس من تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که این موضوعات را نداشته باشد. در واقع می‌خواستم نگاه حاکم بر رسانه‌ها را دور بزنم و از این موضوعات گذر کنم و به مردم افغانستان نزدیک باشم تا در جریان روایتگر زندگی انسان‌هایی باشم که با افراد دیگر جهان فرقی نمی‌کنند.

این مستندساز اظهار کرد: من سال‌های زیادی در اروپا زندگی کردم به همین دلیل پیش‌فرضی در ذهن من توسط رسانه‌های غربی شکل گرفته بود. وقتی بعد از سال‌ها برای اولین بار می‌خواستم به وطنم افغانستان بازگردم، فکر می کردم همه در افغانستان جنگ‌سالار شده‌اند. همه گرایش‌های تروریستی دارند، مردها زن‌ستیز شده‌اند و …؛ این‌ها موضوعاتی بود که من هر روز در رسانه‌های غربی درباره افغانستان می‌خواندم، اما وقتی به افغانستان سفر کردم، موضوعاتی را که در رسانه‌ها خوانده بودم اصلا در افغانستان ندیدم، بلکه دیدم کشور خیلی تغییر کرده است، سپاه نظامی آمریکا و ناتو هر لحظه از وسط شهر می‌گذرند و… همین موضوع باعث شد من به دنبال کودکی خودم و شهری که از کودکی می‌شناختم، بروم.

امینی عنوان کرد: در جستجوی آن شهر با مردم ارتباط گرفتم، آن هم با مردم عادی نه قهرمانان، نه سیاستمداران و نه افراد مشهور بلکه با کسانی هم‌کلام شدم که صدای شان به آسانی شنیده نمی‌شود و هیچوقت درباره‌شان خبری نمی‌خوانیم. اکثریت کسانی که من دیدم با آنچه که در رسانه‌ها خوانده بودم تطابق نداشتند؛ یعنی هیچکدام‌شان زن‌ستیز نبودند، گرایش تروریستی نداشتند، بلکه آدم‌های خاکی، خون‌گرم و زحمت‌کشی بودند، مردانی را دیدم که در روز ۱۴ ساعت کار می کردند تا بتوانند مخارج دختران خود را بپردازند که آنها به مدرسه بروند.

وی بیان کرد: این موضوعات به من امید می‌داد و به خاطر همین تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که به مردم نزدیک‌تر باشد. یعنی درباره خط مقدم جنگ نباشد، قهرمان‌سازی ناتو نباشد، قهرمان‌سازی هیچ کسی نباشد،ولی مردم در آن ابرقهرمان باشند. به قول یکی از دوستانم ابرقهرمان کسی است که خودش باشد و مردم افغانستان سعی بر این دارند که خودشان باشند‌.

این کارگردان مطرح کرد: پیش از این فیلم‌های خوب و بد زیادی درباره افغانستان ساخته شده است اما نکته مشترک اکثریت آنها، دید گذرای سازنده بوده است، این موضوع در کار فیلمسازانی که از خارج به افغانستان می آیند، مشهودتر است گویا بزن دررویی فیلم می سازند یعنی زود می آیند و زود می‌روند و هیچوقت این فرصت را به خودشان نمی‌دهند که با مردم ارتباط برقرار کنند. همیشه در آن محدوده دید توریستی خود باقی می‌مانند.

امینی گفت: کابل شهری است که در نگاه اول رنگارنگ به نظر می‌رسد و فکر می‌کنیم مردم لبخند بزرگی روی صورتشان دارند چراکه آنها از همه استقبال می‌کنند اما اگر وقت بیشتر بگذاریم و عمیق‌تر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این رنگارنگی فقط مربوط به لایه اولیه است در حالی که در عمق یک شهر خاکستری است که سایه طولانی جنگ استخوان‌های این شهر را از بیخ مکیده است. در چنین شرایطی من تصمیم گرفتم از آن لایه توریستی گذر کنم و به مردم نزدیکتر باشم، تصمیم گرفتم حداقل سعی کنم آن دید توریستی را که بر اکثر سینماگران خارج غالب است، بشکنم البته آن دید توریستی حتی در ذهن سینماگران افغانستانی هم رخنه کرده است، به همین دلیل می‌خواستم فیلمی نزدیک به دنیای واقعی و زندگی امروز مردم کابل بسازم.

وی توضیح داد: صدمه‌ای که آن دید تروریستی به افغانستان، مردم و سینمای این کشور می‌زند خیلی عمیق است. گویا فیلمسازان همه چیز را اکزوتیک کرده‌اند، هرچیزی را در افغانستان سانتی‌مانتال نشان داده و تحویل مردم دنیا داده‌اند، همه چیز را ملودرام کرده‌اند، با فیلم های ساده و نگرانی های خود، ذهن مخاطب عام را در کشورهای غربی به گونه‌ای تربیت کرده‌اند تا همگی آنها بگویند هر اتفاقی که در افغانستان می افتد حق مردم این کشور است. در واقع می‌خواستند حضور نظامی خودشان در افغانستان را از طریق این فیلم‌های اکزوتیک و سانتی‌مانتال در نظر بسیاری از کشورها به ویژه آمریکا توجیه کنند، آنها این ذهنیت را ساخته‌اند که مردم افغانستان یک مشت تروریست و زن‌ستیز هستند و مدام یکدیگر را می‌کشند. پس ما باید آنجا باشیم در حالی که واقعیت اینطور نیست، اکثریت مردم افغانستان مثل تمام مردم جهان هستند. تنها دغدغه آنها این است که یک زندگی ساده و آرام داشته باشند و در کنار خانواده خود با صلح و صمیمیت زندگی کنند، اما به دلیل حضور نظامیان هیچوقت به این هدف نمی‌رسند.

این فیلمساز تصریح کرد: من این تصور را داشتم که همه چیز را درباره افغانستان می‌دانم، می دانم که دوست و دشمن کیست در حالی که اینطور نبود. چندسال را در افغانستان گذراندم و فیلم ساختم و تازه آن زمان متوجه شدم که دید من درست نبوده از همین رو بیشتر سردرگم شدم البته تنها من نبودم که نمی‌دانستم چه چیزی واقعیت دارد بلکه اکثریت مردم عادی نمی‌دانستند چه کسی علیه چه کسی می‌جنگد برای مثال کودکان کابل هیچوقت نمی‌دانند چه کسی علیه چه کسی می‌جنگد، نمی‌دانند باید طرفدار چه کسی باشند اما تنها نکته‌ای که مشخص است این که همین مردم عادی هزینه جنگ را با جان خود و با از دست دادن عزیزان خود می‌دهند.

امینی اظهار کرد: من با توجه به همه این مسائل، تلاش داشتم فیلمی بسازم که هیچوقت به سمت قهرمان سازی نروم. به سراغ کلیشه‌هایی که در تمام این سال‌ها درباره افغانستان به خورد مردم داده‌اند نروم درواقع سعی داشتم دید شخصی خودم را هر روز بیشتر کشف کنم و نزدیک‌تر به مردم افغانستان باشم؛ مردمی که خیلی ساده زندگی می‌کنند، در میانشان خوب و بد وجود دارد مثل همه مردم جهان شخصیت برخی از آنها خورده شیشه دارد ولی در عمق جانشان کسانی هستند که شرافت و کرامت انسانی خود را حفظ کرده‌اند و با سخت ترین شرایط زندگی می‌کنند ولی امید خود را از دست نمی‌دهند.

وی گفت: «کابل شهری در باد» اصلا در پی این نیست که مشقت افغانستانی ها را نشان بدهد، نمی‌خواهد فلاکت و بدبختی را برجسته کند و به خورد مردم بدهد بلکه از همه اینها گذر کرده است و اصلا سعی ندارد کسی را به گریه بیندازد بلکه ما سعی کرده‌ایم به واقعیت نزدیک شویم یعنی به وحشت عمیق شهر پی ببریم و بگوییم سایه وحشتناک و هولناک جنگی که روی کابل افتاده است، نمی‌گذارد مردمش نفس بکشند در عین حال می‌خواستیم خودِ زندگی را زیر این سایه جنگ نشان بدهیم.

این مستندساز توضیح داد: شاید فرقی که «کابل شهری در باد» با فیلم های دیگر دارد این است که اصلا مستقیم به جنگ و خشونت نپرداخته است برعکس به تنها چیزی که توجه کرده خودِ «زندگی» است. من حتی لحظه‌ای در فیلم جنگ و خشونت را نشان نمی‌دهم در حالی که متریال این چنینی زیاد داشتم برای مثال یک بار در میان بمب انتحاری بودم ولی تصمیم گرفتم از آنها استفاده نکنم چون همه ما می‌دانیم که این چیزها وجود دارد در ذهن همه ما این موضوعات وجود دارد و اصلا نام افغانستان با این مسائل گره خورده است. پس لازم نبود دوباره نشان بدهم. چیزی که ما درباره افغانستان نمی‌دانیم تلاش و تقلای مردم عادی برای زندگی کردن است.

امینی در بخش دیگر از صحبت‌هایش درباره جشنواره «سینماحقیقت» توضیح داد: از همان ابتدا که فیلم را ساختم توجهم به جشنواره بود چون این رویداد در منطقه و به ویژه حوزه فارسی زبان اهمیت زیادی دارد. فیلم من به زبان فارسی ‌و از کشور افغانستان است بنابراین انگار که اولین نمایش مان را در خانه داریم و این برای من ارزشمند است. امیدوارم مخاطبان هم‌زبان خودمان جذب این فیلم شوند و تصویر تازه‌ای از افغانستان ارائه دهیم تا این دید کلیشه‌ای که ذهن همه ما فیلمسازان پر شده است، بشکند. ‌همچنان امیدوارم مخاطبان افغانستانی بیایند و فیلم را ببینند چراکه می‌دانم خیلی از افغانستانی‌ها در ایران زندگی می‌کنند.

کارگردان «کابل شهری در باد» بیان کرد که من موضوعاتی را که در رسانه‌ها خوانده بودم اصلا در افغانستان ندیدم بلکه دیدم کشور خیلی تغییر کرده و همین موضوع باعث شد به دنبال کودکی خودم و شهری که از کودکی می‌شناختم، بروم.

يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس لونا الحسن تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *