سالار عزیزپور
(بخش اول) در سنجش با ظرفیت وتوانمندی زبان پارسی بادریغ میتوان نوشت: زبان پارسی دری نه تنها در میان عوام از اقبال زیادی برخورداربوده است، بل حتا درگسترۀ ادبیات به ویژه رمان نویسی تا هنوز که هنوز است از درخشش واقبال چندانی بر خوردار نیست
(بخش اول)
در سنجش با ظرفیت وتوانمندی زبان پارسی بادریغ میتوان نوشت: زبان پارسی دری نه تنها در میان عوام از اقبال زیادی برخورداربوده است، بل حتا درگسترۀ ادبیات به ویژه رمان نویسی تا هنوز که هنوز است از درخشش واقبال چندانی بر خوردار نیست.
فهم نادرست ما از فلسفه زبان، ومحدود کردن زبان درتنگنای گونۀ زبان”لفظِ قلم” اینها وهمه این ها، تأثیرات منفی بر شکلگیری رمان نویسی در زبان پارسی دری گذاشته است. بی هیچ گزافه پیداست که این عوامل اگر از یکسوبر خاسته از سیاستهایِ فرهنگ گریزانه وپارسی ستیزانه یک سده پسین دولتمردان است؛ از سوی دیگر،کژ نگریها وغلط فهمیهای مکتب رفتهگان ما از فلسفه زبان در بد فهمیهای ما از زبان نقشِ کلیدی داشته است.
در روزگاری که فلسفه زبان درمحور رویکرد فلاسفه وفرزانهگان باخترزمین قرار گرفته است. مکتب رفتهگان ما،هنوز هم به مرده ریگِ قدامت وخاستگاه این زبان در افغانستان ویا ایران پا میفشرند ودست میافشانند وزبان را درسطح وسیلۀ تفاهم از فهم میاندازند.
انواع زبان:
از یک دیدگاه ما گونههای زبان داریم که میتوان آن را ذیلن بر شمرد:
ــ زبان نوشتار ویا زبان معیار
ــ زبان گفتار ویا انواع لهجه
ــ زبان دستهها وطبقات اجتماعی
ــ زبان تخصص و حرفهها
ــ زبان اسطوره وتاریخ
ــ زبان ایروتیک
ــ زبان طنز وکنایه
از نگاهِ دیگر، گفتمان زبان در فلسفه امروز بسیار گسترده، پیچیده وپارادوکس شده است. بحث زبان وسیله تفاهم به موزیم تاریخ سپرده شده است. از منظر زبانشناسان وخردورزان امروز، زبان، خانۀ هستی انسان است وخدایست که قلمرو انسان را به دلخواه خود رقم میزند.
زبان ورمان:
رمان، متنیست که دنیای ممکن را در برابر دنیای واقعی میگذارد. رمان متنیست که روایت را از پرویزن دیدگاهها، سبکها ومکاتب مختلف عبور میدهد و در داربست یک متن به نمایش میگذارد.از این رو به تعداد نگاهها، سبکها و تیوریهای رمان نویسی ما رمان داریم وحتا به تعداد نگاهها وشگردهایی که هنوز تولد نشده اند؛ میتوان رمان داشت.
در هر صورت رمان در زبان واقع میشود واساسن خارج از زبان چیزی وجود ندارد، که با آن بتوانیم به روایتها، گفت وگوها،رویدادها،آدمها، زمان وبی زمانیها، مکان وبی مکانیها، هستی ونیستیها،کابوسها، عشقها، صورت ومعنا ببخشیم،ویا معنی زدایی کنیم ویا به تکثر معنیها وصورتها دامن بزنیم.
بارت مینویسد: « زبان نه در جانب حقیقت جای دارد ونه در جانبی نا راستی. دریک آن، در هر دو قلمروست، از این رو هر گز نمیفهمیم که جدی است یا نه.» و« برای فلوبر، همچون نیچه، زبان فاقد هر گونه ضمانت است، این آغاز بحرانی مدرنیسم است». به بیان دیگر در زبان، وبا زبان، نمیتوان به چیزها رسید. همانطوری که در رمان فلوبر واژه گان فاقد مصداق و دور از چیزهایند. بارت میافزاید: « معنایی وجود ندارد، اما رؤیای دست یابی به معنا وجود دارد. امروز، نویسنده به این دلیل وآن دلیل نمینویسد، بل به دلیل نیاز به معنی مینویسد. چیزی که اکنون، دلالت معناییش میخوانیم». بارت به تاکید میگوید که برای فلوبر هیچ مخاطبی وجود نداشت. جهان بووار و پکوشه جهانی است بی پژواک وبی رنگ: جهانِ زبان. وهنر فلوبر آفرینش چنین جهانی است.ص237،ساختار متن، بابک احمدی.
شاید، به مشکل برای رمان، پیشاپیش زبانِ خاصی تعیین کرد. نکتۀ که نمیتوان از آن چشم پوشید؛ اما،هر رمان درتنگنای سبک، مکتب ونگاهِ به ویژه ای رنگ، جان وپوست میگیرد و درداربستِ زبانی هستی خود را پی میافگند.
کارکرد زبان در رمان، محور تعیین کننده دارد.زبان به منزلۀ وسیلۀ انتقال مفاهیم، تبعیت از ساختارهای متداول درمتون کهن یا کوچه وبازار….
زبان وسیلۀ کشفِ مفاهیم یا ابزارِ صورت بندیِ مفاهیمِ پنهان.زبان در جایگاهِ هستی وخانۀ متن در تار وپود متن نفس میکشد،پوست میاندازد وجانِ تازه میگیرد.
جمالزاده و زبان رمان:
محمدعلی جمالزاده در صفحۀ دوصد شصت ودو، کتابِ “قصه نویسی” مینویسد: ” من در همان روزی که سی وپنج سال پیش در عین جوانی به فکر چیزنویسی افتادم متوجه شده بودم که زبان فارسی میتواند دارای ادبیات منثور بسیار خوبی باشد واین زبان آن همه اصطلاحات وامثال وحکم وتعبیرات وکلمات والفاظ مترادف فارسی وعربی میتواند بسیاری از مطالب وبلکه هر مطلبی را چه در زمینۀ عواطف واحساسات وچه در عوالم فکر واندیشه وتجسس وتصور در نهایت خوبی از عهدۀ بیان برآید ولی البته شرط اساسی این است که کسی قلم به دست بگیرد که پایه ومایه داشته، صاحب سواد وفهم وذوق وبصیرت وقدرت باشد. بدون هیچ گونه شکسته نفسی باید اقرار نمایم که خودم دارای این شرایط نبودم ولی در آن اوقات روز مرا مصاحب درگاه وخدمتگزار یاران بزرگواری ساخته بود که به نحو اتم واکمل دارای تمام این صفات وفضایل بودند وتنها کاری که از دست من ساخته بود استفاده واغتنام از درک فیض حضور آن بزرگواران که شاد روان میرزا محمد قزوینی وآقای سید حسن تقی زاده گلِ سرسبد آنها بودندـ بود، وخوشبختانه طالع یار گردید و در این مورد زیاد بی نصیب ودست خالی نماندم.
جمالزاده درصفحۀ دوصد شصت دو، کتاب قصه نویسی مینویسید: ” قصۀ« فارسی شکر است» اولین قصه ای است که نوشته ام و در همان موقع به در مجلۀ « کاوه» در برلین به طبع رسیده است… در داستان« فارسی شکر است» میخواستم به هموطنانم بگویم که اختلاف تربیت ومحیط دارد فارسی مارا که زبان بسیارزیبا وشیرینی است فاسد میسازد واستعمال کلمات وتعبیرات زیاد عربی وفرنگی ممکن است کار را به جایی بکشاند که افراد طبقات مختلف مردم کم کم زبان یکدیگر را نفهمند.
فارسی شکر است:
با اندک مدارا داستانِ ” فارسی شکر است” مانیفست داستان معاصر در زبان فارسی دری است. رویکرد جمالزاده در این داستان صرفن محدود به زبان گفتاری وبه تعبیر دیگر لهجهها نیست. بل،اوخواسته با این کار با نگاهِ دیگر به زبان فارسی چنگ انداخته باشد وازظرفیت این زبان به گونۀ دیگربهره برده باشد.
موضوعِ محوری ومرکزی در داستانِ” فارسی شکر است” زبان فارسی است. داستان مردی است که پس از” پنج سال دربدری وخون جگر” در خارج از کشور با ” کشتی” وارد ” بندر انزلی” میشود و در آنجا گرفتار میشود وتوسط مأمورین حاکم به زندان میافتد. در زندان با سه نفر دیگر که یکی” فرنگی مآب” و دیگری ” شیخی” وسومی جوانکی ” کلاه نمدی” به نام ” رمضان” هم بند میشود.
نویسنده شخصیتهای این داستان را پس از ذکر خصوصیت ظاهری آنها، عمدتن از طریق چهگونهگی کلام وگفتار شان میشناساند. گاه همین شکل بیان وتفاوت گفتار شان موقعیتها وگونههای مختلف زبانی را بازتاب میبخشد. ویا به تعبیر دیگر این شخصیتها درگونههای زبان، هستی مییابند ونفس میکَشند. عربیزدهگی “شیخ”، “فرنگی مآبی” جوان و ” عوام زدهگی” رمضان، اینها خود، از یک سو، سؤتفاهمی میشود در وسیلۀ تفاهم و تنوع وتکثری میشود در موقعیتها وگونههای زبانی.
کم وبیش دوگونه رویکرد زبانی نسبت به یک رمان داریم؛ رویکرد از منظر سبک وتیوری خاصی نسبت به یک رمان و دو دیگر، رویکرد از منظرفلسفۀ زیبا شناختی و هستی شناسی؛ رویکردِ جمالزاده در ” فارسی شکر است” بیشتر رویکرد زیبایی شناسانه و زبان محورانه دارد.
کاری که جمالزاده در ” فارسی شکر است” با زبان به بیان میگیرد وبه اجرا میگذارد. تنها توجه به زبان گفتار نیست.بل، کاریست کارستان که به نفس و ذات زبان در رمان بر میگردد. با این کار جمالزاده به بخشی بالفعل وتوان موجود زبان
فارسی دری در رمان توجه میکند وبه آن شخصیت وجان میبخشد.
در کتاب” ادبیات داستانی” جمال میر صادقی،صفحۀ پنجصد پنجاه ونو میخوانیم:
خصوصیت نثر داستانی جمالزاده عبارت است از :
اول، بافت زبان، بافت ساده ای است، به آغاز داستان” فارسی شکر است” نگاه کنیم:
” هیچ جای دنیا تر وخشک را مثل ایران با هم نمیسوزانند. پس ازپنج سال دَر به دری وخون جگری هنوز چشمم ازبالای صفحۀ کشتی به خاک پاک ایران نیفتاده بود که آواز گیلکی کرجی بانهای انزلی به گوشم رسید که بالام جان، بالام جان خوانان مثل مورچههایی که دور ملخ مرده ای را بگیرند، دور کشتی را گرفته وبلای جان مسافرین شدند وریش هر مسافری به چنگ چند پاروزن وکرجی بان وحمال افتاد”
این زبان از نظر نحو وترکیب کلمات، ویژه گی خاصی ندارد. جملههای دراز بر جملههای کوتاه غلبه دارد.
دوم، استفاده از کلمات واصطلاحها وضرب المثلهای عامیانه.
در کنار اینها جمالزاده بیشتر به زبان متداول پایتخت توجه دارد. به باور برخیها، داستانِ “درد دل ملا قربان علی” یکی از شمارداستانهایی بسیار پر درخشش جمالزاده است.”
ادامه دارد
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس مصري حديث تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments