نصیر مهرین
قصۀ سحرگاه آن کودک
سحرگاه خزان سال 2015 بود. دروازۀ اطاقی را با آهستگی باز نمودم که نیمه شب پدر و کودک مهاجری از خویشاوندان دوست عزیزی، در آن سر بر بالین نهاده بودند. نخست چشمم بر پدر خستۀ کودک افتاد که از بستر خواب برخاسته و در چوکی نشسته بود. پس از آن دیدم که کودک دربستری نیست که شب گذشته در کنار پدرش گسترده بودیم، بلکه در زیرلحاف پدر خوابیده است.
آهسته، پرسیدم که شب نخوابیدید؟ در پاسخ گفت: مسافه یی را که تا اینجا طی نمودیم، همواره با کم خوابی و بی خوابی وبی نظمی در خواب همراه بود. اما برای پسرم، امشب سر نهادن در بالشت غنیمت بزرگی شده است. گفتم شش ساله خواهد بود. با تبسم درد آمیزی گفت:
نه، 9 (نـــُــه) ساله است. بیدارش میکنم که رفتن شما به سوی کار ناوقت نشود و ماهم برویم . . .
گفتم وقت داریم. بگذارید که چند دقیقۀ دیگر نیز بخوابد.
پدر کودک افزود: یکروز که صدها مهاجر در مسیر راه ترکیه- بلغاریا، بدون سرپناه و دفاعی در زیر یورش باران، درخت و دیواری جست وجو می نمودیم و پسرم نیز بیمار بود، چشمم به تخته های چوبی افتاد که روی هم افتاده بودند. با چند تن دیگر از مهاجرانِ همراه، از آن تخته ها سرپناهی برای چند کودک آماده نمودیم. هنوز کار ما ادامه داشت که پسرم در گوشم گفت:
پدر، من میمیرم. مرا درجایی دفن کن وخودت برو تا ترتیب آمدن مادرم وخواهرم را بدهی. رویش را بوسیدم، گفتم: بچیم غم نخور به زودی میرسیم . . . اما در میان راه وزن بسیار از دست داد.
*
هنگامی که با آنها به دروازۀ ایستگاه مرکزی “ترن” (قطار) هامبورگ رسیدم، با انبوهی از مهاجران که روزها وشب پیشتر نیز ندیده بودم، مواجه شدم. همه سعی داشتند با استفاده قطارها وچند قطاری که بدون گرفتن پول مهاجران خسته را به کشورهای سکندنیایی انتقال بدهند. خانواده های جلب نظر می نمود که بیشترین ایشان جوان ومیانه سال بودند. نشانه های خستگی راه افغانستان- ایران، یونان- ترکیه، . . . الی آلمان در سیمای اندوهبار آنها با وضوح حکایت از سرگردانی، راهجویی و این فریاد داشت که:
زمین سخت وآسمان بلند.
درمیان آنــها، نمیدانم نگاه های معصومانۀ کودکان هموطن بی وطن من، کدامین سرنوشت را می جست. اما این را میدانم که جایی را آرزو داشتند تا در آغوش خانواده آرام بگیرند. یا اینکه پدر ومادر برای ایشان گفته اند، میرویم جایی که امنیت وامکان زنده گی وخواندن درس برای شما میسر شود.
باردیگر به عوامل مهاجرساز اندیشیدم. به از دست رفتن سرمایه های انسانی و به آن مادر و کودکی که چند دهه پیش در مسیر راه ماسکو- آلمان، کودک را آب برد، اما قاچاقبر مجالی برای مادرش نداد که اندک فریادی بر آورد. هنگامی که در آلمان درخواست پناهنده گی سیاسی داد، اجازه نداشت از آن رویداد دلخراش سخنی بگوید. زیرا سناریویی را که برای درخواست پناهنده گی در اختیارش نهاده بودند، نباید از راه زمینی روسیه- آلمان، خبری میداشت. پس گفت که از راه هوایی از پاکستان به المان آمده ام!. اما داغ فرزند را بردل همچنان نگهداشت.
با یک نگاه اجمالی به این رویدادها و بقیه گزارشها از حال و وضعیت کودکان، گمانی برجای نتواند بماند که ما با چالش بزرگی در زمینۀ سرنوشت کودکان، یا آینده سازان کشور روبرو استیم.
*
نگارنده که سالها پیش با استفاده از برخی منابع ویا در خلال مسافرت ها به داخل کشور، یادداشت های کتاب “وضعیت کودکان در افغانستان” را تهیه نموده بودم، با توجه به علاقۀ ویژۀ قلمی وعملی ( عضویت در نهاد کمک به کودکان نیازمند)، موج گستردۀ مهاجران که با تصور نجات از ناهنجاری ها پنداشته اند، خویش را به ساحل نجات میرسانند، یادداشتهایی دیگری را نیز ترتیب نمودم. این یادداشتها همزمان است با دریافت بخشی از گزارش ها از وضعیت کودکان آواره شدۀ داخل کشور از یک منطقه به منطقه و یا مناطق دیگر. انگیزۀ انتشار آنها، همراه است با این رویکرد که آینده سازان یک جامعه، کدامین روز گار را می بینند.
آرزومند هستم که انتشار این سلسله نبشته ها وضعیت کودکان را در داخل وخارج کشور، بازتر وجامعتر مطرح نموده وطرف توجه قرار بگیرد.
***
افغانستان،
دوران کودکی در آواره گی
نویسنده: Jenny Garcia
برگردان از زبان آلمانی: نصیرمهرین
نشر شده درتارنمای “هومانیوم” Humanium
درگسترۀ: پناهنده گان، صلح، خشونت و حقوق کودکان
در پانزده سالگی بسیاری با رویأهای گل گونه و بی خیال از آینده، سعی میکنند اندک، اندک از والدین ومنزل، آزادی بیابند و با همسالان خویش به مسافرت مشغول شوند.
در این سن وسال، چرخش زنده گی همراه است با نخستین احساسات و دوستی ها و گسست از مکتب که آسان نمی نماید.
در کابل، قندهار و هرات ملیونها جوان، دستخوش گسست از رویأهای پیشین و گرفتارنیازهای روز می شوند. در محلاتی که بازمانده از ویرانگری ناشی از بمباردمانها اند، بسا ازاین جوانان، طی دیدارهای تفریحی خویش به موضوع رفتن به خارج می اندیشند.
درگزارشی از کمیساریای عالی پناهنده گان ملل متحد، ((UNHCR، آمده است که بیش از دو ملیون وشش صد هزار پناهندۀ افغانستان در 72 کشور جهان پناه برده اند. (احتمال دارد که گزارش این رقم را بدون در نظر داشت تعداد پناهنده گان افغانستانی در ایران وپاکستان نشان میدهد)
بربنیاد این گزارش، رقم پناهنده گان افغان در سطح جان، جای دوم را اشغال نموده است.
برای رسیدن به کشور مورد نظر، نوجوانان وجوانان، راه بس پرمخاطره یی را در پیش روی دارند. به رغم مخاطره آمیز بودن سفر، این امید را دارند که خود را به خارج برسانند و به خانواده های خویش به منظور رفع نیازهای معیشتی و پیشبرد زنده گی آنها کمک نمایند.
چــــــــــــــــــرا فــــــرار؟
از سالهای دهۀ هشتاد .ع به اینسو، زنده گی در افغانسنان با پایان نیابی ناهنجاری ها پیوند ناگسستنی دارد.
در سال 1978 که افغانستان زیر نفوذ اتحاد شوروی (از میان رفته) در آمد، به یکی از مناطق جنگی و مهم دردرگیری های جنگ سرد تبدیل شد. جنگی که چهارده سال به درازا کشید، ایالات متحدۀ و امریکا به تقویۀ نیروهای مخالف و مقابل شوروی پرداخت. سرانجام پس از آنکه قطعات نظامی شوروی افغانستان را ترگ گفتند، این کشور با جنگ داخلی وتباهیگری روبرو شد که شیرازه های آن از هم پاشید وزمینه های تداوم مداخلات نظامی را فراهم نمود.
*
بر بنیاد گزارشی از بنگاه فرستندۀ “بی بی سی” طالبان درهفتاد درصد افغانسنان نفوذ ونظارت دارند. طالبان با اعمال انتحاری که امنیت را از زنده گی روزمرۀ مردم ربوده اند، می کوشند تا نفوذ خویش را در سرتاسر افغانستان بگسترانند. همچنان IS دولت اسلامی (داعش) نیز با فعالیت های خویش میکوشد، بی امنیتی ها را در افغانستان دامن بزند.”دولت اسلامی” با رویکرد به دامن زدن تشنجات مذهبی، بیش از همه پیروان مذهب شیعه را طرف حملات قرارداده و در ایجاد فضای هراس انگیز عمل میکند.
رفتارحکومت افغانستان هم نزد مردم بحث برانگیز شده است. (به گونۀ مثال) در سال 2016، بیست وسه در صد قربانیان غیر نظامی از تعداد 8697، در اثر حملات قوای خارجی ویا نیروهای نظامی حکومت افغانستان جان خویش را از دست داده اند. با آنکه ازطرف حکومت افغانستان سعی شده است رقم قربانیان و زخمی های غیر نظامی کاهش بیابد، اما در سال 2017 در مقایسه با تلفات سال پیش، تعداد قربانیان وزخمی های مردم غیر نظامی ناشی از بمباردمان ها، پنجاه در صد افزایش را نشان میدهد. دو برسه قسمت این تلفات را زنان وکودکان تشکیل داده اند.
این است که مردم زنده گی خویش را در معرض فشار وتهدید چند جانبه می نگرند. از یکسو، عملیات مسلحانۀ مخالفان حکومت و از سوی دیگر اعمال ( اشتباه آمیز) سرکوبرگرانۀ نیروهای حکومتی و نیروهای بین المللی درافغانستان سبب ساز افزایش رقم مرگ انسانها و زخمی ها شده است و کودکان نیز وادار به سهمگیری در فعالیت های نظامی شده اند.
ادامۀ چنین اوضاع مغایر نیازهای امنیت در کشور، تأثیر ژرفی بر وضعیت صحی وآموزشی نهاده است.
زنان و دختران نو جوان از طرف نیروهای مسلح، در محضرعام شکنجه شده وشلاق میخورند. همگان در دلهره و هراس به سربرده، ترس دارند که قربانی اعمال شکنجه آمیز شورشیان ضد حکومتی میشوند. بر اساس گزارشMANAU تنها در فاصلۀ میان ماه های جنوری- جون سال 2016 ، بیست وشش مورد افشأ شده، حاکی از قربانیان شلاق زدن ها، اعدام های صحرایی وبدون محاکمۀ است. این “جزا” ها با این ادعا که متهمین شریعت را رعایت ننموده ویا جاسوس ویا همکار نیروهای امنیتی بوده اند، عملی شده اند.
در پرتو چنین وضعیت طاقت سوز، ملیون ها افغان، سعی میکنند کشور خویش را ترک بگویند. برخی خانواده ها، با دلهره و با آگاهی از پیامد های تأثر بار، کودکان، دختران وپسران خویش را به باند های قاچاقبران انسانها می سپارند، تا آنها را به کشورهای اروپایی برسانند.
*
“اودیسۀ” مرگ *
“بهای تکت یکطرفۀ خط هوایی ایران– یونان، 2400 ایرو، یونان- آلمان 4000 ایرو، یونان- بریتانیه، 6000 ایرو، یونان- سویدنئ 4000 ایرو، یونان – سایر کشورهای اروپایی 3500 ایرو.”
ارقام بالا، بهاییست که قاچاقبران برای پناهنده گان ابلاغ می نمایند، همانگونه که دفترهای رسمی وعادی تکت فروشی، بهای تکت خویش را به اطلاع میرسانند. اما یگانه تفاوت میان بهایی که قاچاقبران و تکت فروشی های عادی در این است که افزایش مشکلات پناهنده گان میتواند، عاید بیشتری نصیب قاچاقبران نماید. وظایف قاچاقبران این است که آواره ها را از یک جای به جای دیگر با سازماندهی خویش رهنمایی نموده به صورت غیر قانتونی از مرزهای کشورها عبور دهند. بسا از این قاچاقبران، فرزندی از خانواده را به کشورهای اروپایی میرسانند تا آنها برای خانوادۀ خویش بتوانند کمک نمایند. والدین جوانانی که به دست قاچاقبران سپرده میشوند از عواقب پرمخاطرۀ این سفر و آنچه در مسیر راه در کمین آنها نشسته است، آگاهی دارند. با آنهم ترجیح میدهند که نگذارند فرزندان شان در اوضاع جنگی وفاقد امنیت پرورش یافته و وادار به سهم گیری درجنگها شوند.
بگونۀ نمونه، چنین بود تصمیم محمد که فرزندانش را به دست قاچاقبر سپرد. محمد تصمیم خویش را در مورد سرنوشت پسرانش کوتاه چنین ابلاغ نمود:
حتا اگر کشورهای اروپایی مرزهای خویش را نیز ببندند وفرزندان من دچار سرگردانی وآواره گی باشند، بمراتب بهتر است ازینکه در افغانستان بمانند. آنها ممکن است با سرنوشت مرگ مواجه شوند، با آنهـــم بهتر است از مرگی که در اینجا از آنها استقبال نماید.
در زمینۀ انتقال زمینی- بحری پنهاهندگان این هم شایان یادآوری است که قاچاقبران راه زمینی وبحری، پس از دریافت پول خویش، به عامل درد سر آفرینی ها و مشکلات بیشتر تبدیل میشوند.
در این راستا، هنگامی که خواننده کتابKotchok’s را ورق گردانی می نماید، با چنین رویداد ها بیشتر آشنا می شود. بانو ژورنالیست و و آقای عکاس، مدت چهار ماه، روحانی، جاوید، خیبر و فواد را همراهی نموده، دیده گیها، احساس ها و افکار آنها را درکتاب خویش انتشار داد.
این کتاب سخن از امیدها، ترسها وهمچنان حکایت از اوضاع وشرایط بس هراسناک و آمیخته با خطر دارد که جوانان یادشد ه در سطرهای بالا همه را تأئید نموده اند. بگونۀ مثال انسان ناگزیز بوده است، 48 ساعت بدون خواب، در هوای سرد، راه بپیماید، راه صعب اعبور کوهستانی را نیز طی کند تا به ایران برسد. سفری که باید ادامه بیابد و ترکیه جای دوم مورد نظر است. در ترکیه سفری با وسیلۀ ترانسپورتی کوچکی حدود 8 ساعت را در بر میگیرد. پس از آن کودکان در یکی از قریه ها از موتر(ماشین) پیاده شده و مواردی اتفاق می افتد که به دلیل هراس از پولیس دست به فرار می زنند. با جرأت تمام، در تداوم راهجویی، با 28 تن دیگر، دسترسی به قاچاقبرانی می یابند که با قایق ها، پناهنده گان را به سوی اروپا میفرستند.
جرأت مند بودن، از آنرو هم مطرح است که نشستن دراین قایق ها، یادآور دل به دریا زدن میباشد. زیرا تنها در سال 2017 حدود 3100 تن آواره وپناهجو با این قایق ها در آبهای بحری غرق شده و جان خویش را از دست داده اند.
همچنان متأثر از وضعیت تشنج آمیز و فشارهای که هنگام انتقال با این قایق ها بار می آید، برخی از اعضای خانواده از همدیگر جدا میشوند. چنان بود که حارث شانزده ساله و عثمان هفده ساله از همدیگر جدا شدند. حارث همراه با کاکای خویش در انگلستان زنده گی می نماید. در حالی که برادرش عثمان شب های انتظاری را برای رسیدن به انگلستان در کمپی، در نزدیکی های “گلایس”، به صبح میرساند. مورد جدایی دوبرادر، نادر واستتثنایی نیست. موارد بیشماری از چنین جدایی ها، جدا افتاده گی ها در کمپ های مختلف، در مناطق وکشورهای مختلف اروپایی حاکی از آن است.
اما آنچه اکثراً برای این جوانان ایجاد ترس می نماید؛ چهره، رخسار و صورت بدنی آنها نیز است. از آنجایی که در افغانستان، تماس وارتباط مردان با زنان خارج از منزل پذیرفتنی نیست، “بچه بازان” در برخی محافل خوشی وجشن ها، نوجوانان و آنانی را که هنوز ریش در روی ندارند، با دادن آرایش، به عنوان رقصنده در معرض سؤاستفاده قرار میدهند. این رفتار که در مقولۀ ازارجنسی کودکان در افغانستان مطرح بحث است، کودکان ونوجوانان را تهدید میکند که مبادا در فاصلۀ راه
و دیدن سرگردانی ها، طرف ازار جنسی، خشونت وتجاوز قرار بگیرند.
زاغه نشین ها در پاکستان
هنگامی که کودکان ونوجوانان پناهنده پس از دیدن رنج ودرد، به کشور مورد هدف میرسند، آرزو دارند روی آرامش را ببینند. مطابق پیمان دوبلین(Dubliner Abkommen)** خرد سالان پناهنده، آنانی که همراه بزرگسالان به کشورهای اتحادیۀ اروپا نیامده اند، نباید از آغوش خانواده جدا بمانند. اما شوربختانه، طی موج گستردۀ پناهنده ها درسالهای پسین، مشغول شدن بیشترنهادهای اجتماعی ومسؤول امور پناهنده گان، سبب سازتأخیر تحقیق موضوع درخواست پناهنده گی شده است. از سوی دیگر برخی جوانان افغانستان سعی میکنند، سن اصلی را خویش کمتر از سن حقیقی بگویند تا از امتیاز خردسالان بهرهمند شوند. اما تعدادی از جوانان دوباره به سوی ایران و یا پاکستان ( همچنان افغانستان- یادداشت برگردان) فرستاده شده اند.
در این دو کشور حدود 95 در صد پناهنده گان افغانستان حضور داشته اند. تعدادی در سرحدات در خیمه ها به سر می برند. در سال 2014 Muhammed Muheisen یک تن از عکاسان به سوی پاکستان، در نزدیکی شهر اسلام آباد رفت تا تصویری از وضعیت زنده گی پناهنده های افغانستان به دست بدهد. بر بنیاد این تصاویر، وقتی به چهرۀ وضعیت پناهنده گان آنجا نگاه می کنیم، مدارک، اسناد و ارقام دقیق نزد ما ایجاد میشود. در آنجا نورخان شش سال، صفیۀ چهار ساله و یا خالزین شش ساله را می نگریم که زمان طفلک سه ماهۀ کاکایش را در بغل گرفته است. در آئینۀ چهرۀ آنها با وضوح تمام نشانه های رنج ودرد ودشواری های طاقت سوز غربت دیده میشوند. در نگاه های معصومانۀ آنها که به دور دست های نامعلوم می نگرند، رنجهای کودکان لمس میشوند.
این جنگ امکان پذیر نیست، آلام ودردها، و خاطره های درد آمیز آنها را بزداید. . .
…………………………………………………………………………………………………..
- این متن به صورت کوتاه به فارسی برگردانده شد.به ویژه مواردی که روی موضوع مهاجرت تمرکز دارد.
- وقتی کسی راه را گم کند و سرگردان شود، به آلمانی می گویند که این همه یک ادیسه بود. اودیسه در این جا به معنای سرگردانی و دربدری ها است. نویسنده هم اشاره یی به اودیسه می کند، زیراکه می خواست بر آبها غالب شود و سرگردان بود، و هم اشاره یی به دریانوردی پناهنده گان و سرگردانی های آنها.
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس يمني تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments