از آموزه های مولانا

Feb 15, 2019 | نقد و نگارش, هنر و ادبیات

سمیع رفیع

 

 «مثنوی»

سئوال کردن خلیفه از لیلی و جواب دادن لیلی  

در این داستان مولانا به چند مطلب مهم اشاره دارد: 

1 ـ حسن معنوی که از چشم عوام مستور است.

2 ـ انسان دنیاگرا و غافل

3 ـ سایهء خدا ( مرشد کامل)

4 ـ ضرر های حسادت

 

حسن معنوی که از چشم عوام مستور است

 

گفت لیلی را خلیفه کان توی

کز تو مجنون شد پریشان و غوی

از دگر خوبان تو افزون نیستی

گفت خامش چون تو مجنون نیستی

خلیفه به لیلی گفت : آیا کسی که مجنون را پریشان حال کرده و از راه بدر برده تو استی؟ تو که از خوبان و ماهرویان دیگر چیزی بالاتر نداری. لیلی جواب داد : ای خلیفه برو تو این حسن را درک نخواهی کرد چون تو مجنون نیستی. اگر چشمی که مجنون دارد تو نیز دارا بودی، در دنیا و آخرت برای تو خطری نبود. تو با خودی، ولی مجنون از خود بی خود شده است.

منظور مولانای بزرگ این است که : حسن معنوی از چشم عوام مستور و پوشیده است. مشاهدهء جمال با کمال را اهل بصیرت داند نه عوام.

هر که بیدار است او در خواب تر

هست بیداریش از خوابش بتر

در راه عشق بیداری بد ترین حال است. هرکس بیدار است، بیشتر در خواب غفلت است و بیداریش از خوابش بد تراست. این بیداری که مولانا از آن حرف می زند، بیداریی است که انسان از امور دنیا و احوال آن باخبر است و پیوسته در این بیداری از گناه و عصیان محفوظ نخواهد ماند، از این رو بهتر است که در خواب باشد تا از گناهان بری بماند.

چون به حق بیدار نبود جان ما

هست بیداری چو در بندان ما

چون جان ما به حق بیدار نیست، بیداری ما مثل حبس است. هرگاه جان ما در بیداری به حقیقت بیدار نباشد و تنها با عقل و حس بیدار بود، چنین بیداری برای ما بمنزلهء حبس محسوب میشود.

مولانا، در این حکایت به چند موضوع اشاره میکند:

یکی، تفاوت ادراک میان حسن معنوی و ظاهری که در بالا ذکر آن رفت، دوم، اشاره به غفلت انسان ها دارد و آن را با یک تمثیل بسیار زیبا چنین بیان میکند:

انسان دنیاگرا و غافل

 

مرغ، بر بالا پَران و سایه اش

می دود بر خاک، پَران مرغ وَش

ابلهی، صیاد آن سایه شود

می دود چندانکه بی مایه شود

بی خبر کان عکس آن، مرغ هواست

بی خبر که اصل آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او

تر کشش خالی شود از جستجو

ترکش عمرش تهی شد، عمر رفت

از دویدن در شکار سایه، تفت

مرغی در هوا بال و پر گشوده می پَرد و سایه اش بر روی خاک نیز بال و پر می زند و می دود. صیاد ابله به خیال شکار آن مرغ  عقب آن سایه می دود تا این که خسته و کوفته میشود. بی خبر از این که او عکس و سایهء مرغی است که در هوا پرواز میکند و هیچ نمیداند که اصل این سایه و عکس در کجا است. بفکر شکار بطرف سایه تیراندازی میکند تا ترکشش ( تیر دان، که در آن تیر را می نهند)  از تیر خالی میشود. بلی، حالت وهم و خیال بالای صیاد غلبه میکند و دنبال سایه شتابان می دود، ولی شکار نصیبش نمی شود. این است حال بندگانی که توجه به وجود حقیقی که «مرغ» است ندارند و تمام عمر را عقب «سایه»  وجود مجازی، و امور دنیوی میدوند تا ترکش عمرشان خالی میشود.

سایهء خدا ( مرشد کامل)

 

سایهء یزدان چو باشد دایه اش

وارهاند از خیال و سایه اش

سایهء یزدان بود بندهء خدا

مردهء این عالم و زندهء خدا

دامن او گیر زود تر بی گمان

تا رهی در دامن ِ آخر زمان

کیف مد الظل نقش اولیاست

کو دلیل نور خورشید خداست

اندرین وادی مرو بی این دلیل

لا اُحِب الافلین گو چون خلیل

در اینجا مولانا از «سایهء یزدان» که مراد از « ولی خدا » است، حرف می زند و میگوید:

اگر راهنما و استاد آن صیادی که سایه را شکار میکرد، ولی خدا باشد، آنوقت گرفتار اوهام و خیالات نمیگردد. زیرا مرشد حق، راه نجات و رهایی از خیالات و اوهام و دنیا پرستی را به او هدایت میکند. ولی خدا، بندهء خدا است که زنده به اوست و مردهء این عالم. ای که اسیر سایه ها و کامجویی های دنیوی استی، دامن ولی کامل را بی گمان و شک بگیر تا از فتنه های آخرالزمان نجات یابی. در قرآن کریم، آیهء 45 و 46 سورهء فرقان آمده است که: أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا « آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد; سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم. سپس آن را آهسته جمع مى‏كنيم  و نظام سايه و آفتاب را حاكم مى‏سازيم!.»

مراد از سایهء خدا، ولی خداست که مظهر ذات پروردگار بوده، سالک راه حق را بسوی او راهنمایی میکند. سایه، دلیل بر موجودیت آفتاب است، همینطور مولانای بزرگ، ولی خدا را دلیل و سایهء خدا میداند. در وادی سیر و سلوک عشق، که راهی است بسا خطیر، بدون مرشد گام برمدار، و مانند حضرت ابراهیم خلیل (ع) از موجوداتی که افول گر استند، دوری گرین و خلیل وار بگو که، فرو روندگان را دوست ندارم. در آیهء 76 سورهء انعام آمده است : فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ . « هنگامى كه(تاريكى) شب او را پوشانيد، ستاره‏اى مشاهده كرد، گفت: «اين خداى من است؟ اما هنگامى كه غروب كرد، گفت: «غروب‏كنندگان را دوست ندارم!»

در این جا مولانا، در بیان مرشد و ولی حق، متوجه مرشد خود میشود و میفرماید:

رو ز سایه آفتابی را بیاب

دامن شه شمس تبریزی بتاب

ره ندانی جانب این سور و عُرس

از ضیاء الحق حُسام الدین بپرس

برو و از سایهء خدا، یعنی ولی کامل، خدا را طلب کن و بیاب، برو دامن آن پادشاه را که شمس تبریزی است، بگیر. برو چنگ در دامن ولی مرشد بزن و از آن طریق خدا را جستجو کن. دامن همان سایهء یزدان را بگیر تا از آفات زمانه مستخلص گردی . برو از سایهء حق آفتابی پیدا کن و دامن شمس تبریزی را بگیر. اگر راه این مجلس سور و سرور را نمیدانی، از حضرت ضیاالحق حسام الدین بپرس.

حسادت و ضرر های آن

ور حسد گیرد تو را در ره گلو

در حسد ابلیس را باشد غُلو

کو ز آدم ننگ دارد از حسد

با سعادت جنگ دارد از حسد

عَقبهء زین صعب تر در راه نیست

ای خُنُک آن کِش حسد همراه نیست

این جسد، خانهء حسد آمد بدان

کز حسد آلوده باشد خاندان

گر جسد خانهء حسد باشد، ولیک

آن جسد را پاک کرد الله، نیک

طهرا بیتی بیان پاکی است

گنج نور است، ار طلسمش خاکی است

چون کنی بر بی حسد مکر و حسد

زآن حسد، دل را سیاهی ها رسد

خاک شو مردان حق را زیر پا

خاک، بر سر کن حسد را همچو ما

مبادا در این راه حسد گلوی تو را بگیرد و به ولی حق تعظیم نکنی، که شیطان در حسد فوق العاده دست دارد. او از روی حسادت، ننگ داشت که بر حضرت آدم (ع) سجده آرد و در حقیقت با این حسادت خود را از سعادت محروم کرد. در راه سیر و سلوک، مشکلتر و دشوار تر از حسادت، ( عَقبه) راهی که عبور آن مشکل باشد، نیست. ای خوشا حال کسیکه حسود نیست. جسم انسان محل حسادت است و یقین داشته باش که حسادت نه تنها از جملهء صفات نقیصه و زذیلهء وجود است، بلکه آنقدر زشت و پلید است که به خاندان انسان نیز لطمه می زند و عزت و آبروی شخص را با خاندان وی خدشه دار می سازد. گرچه جسم انسان جای حسد است، اما خداوند به نیکی آن جسم را از این صفت زشت مثل جسم پیغمبران و اولیا پاک میگرداند. در سورهء بقره آیهء 125 آمده است که:

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ.

« و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانه مرا براى طواف‏كنندگان و مجاوران و ركوع‏ كنندگان و سجده‏كنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!»  مولانا، اشاره به این آیه میکند که، به حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (ع) فرموده شد تا کعبه را پاک و پاکیزه کنند تا بندگان خدا آن محل را عبادتگاه خود سازند. مولانا، میفرماید که، انسان باید خانهء دل، قلب خود را پاک و منزه بسازد، زیرا آن جا محل انوار معنوی است و باید از زشتی ها و پلیدی ها پاک گردد. انسان، گنجینهء انوار معنوی است، گرچه  طلسم آن، خاکی است.

اگر تو بر کسیکه از حسد خالی است، رشک ببری و مکر و حسادت روا داری ، دود این حسد آیینهء دلت را تاریک و سیاه خواهد کرد. پس تو نیز مثل ما، خاک بر سر حسد کن و بیا در زیر پای مردان حق چون خاک تیره پست و نا چیز شو تا رستگار شوی.

برگرفته شده از کتاب «شرح مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی»

«مولانا و سمبولیسم ـ روشنگری در قالب عنر بکاربرد نماد ها»

تآلیف: سمیع رفیع

 

يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس يمني تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments